
معلمان اروپا دیگر نمیتوانند خانهدار شوند
حمیدرضا علینیا روزنامه نگار
در دل یکی از کلاسهای کوچک دبیرستانی در حومه بوداپست، آموزگاری با ۱۸ سال سابقه تدریس، به تخته نگاه میکند؛ نه به خاطر سؤالی که یکی از دانشآموزان پرسیده، بلکه به خاطر عددی که شب پیش روی کاغذی نوشته بود: ۳۸۳. او حالا میداند برای خرید خانهای ۱۰۰ متر مربعی، باید ۳۸۳ ماه حقوق بگیرد، یعنی چیزی نزدیک به ۳۲ سال. این عدد، نه رؤیاست، نه پیشفرض ذهنی؛ عددی واقعی است از یک بحران واقعیتر در قارهای که زمانی آموزش را رکن تمدن میدانست.
سایه اقتصاد بر کلاس درس
«اروپا با کمبود معلم مواجه است!» این جملهای کلیشهای نیست؛ گزارشی از اتحادیه اروپا در سال ۲۰۲۴ تأیید میکند که حداقل ۲۴ کشور عضو با بحران کمبود نیروی انسانی در آموزش روبهرو هستند. دلیلش؟ دستمزد پایین، فشار کاری بالا و چشماندازی تیرهوتار برای معیشت. دادههای منتشرشده از سوی OECD و پایگاه داده Numbeo به کمک تحلیلگران آمدهاند تا یکی از ملموسترین وجوه این بحران را عیان کنند: قدرت خرید معلمان برای تهیه خانه.
طبق این بررسی، در حالی که معلمان در ایرلند، اسپانیا و هلند میتوانند با حقوق ۱۰ سال خود خانهای خریداری کنند، در کشورهای اروپای شرقی مانند مجارستان، چک و اسلواکی، این عدد به بیش از سه دهه میرسد. برای معلمانی که در آغاز راه هستند و حتی برای آنها که نزدیک به بازنشستگیاند، این اعداد نه صرفاً شاخصهای اقتصادی، بلکه نمادهایی از یک افول تدریجی در شأن و منزلت شغلیاند.
آمار منتشرشده از سوی NASUWT (اتحادیه معلمان بریتانیا) در سال ۲۰۲۴، نکتهای کلیدی را یادآور میشود: ۵۷ درصد از معلمان بریتانیایی باور دارند که با حقوق فعلیشان، خرید خانه ممکن نیست. برای ۴۲ درصد، هزینه مسکن حتی بر انتخاب محل کارشان تأثیر میگذارد. این آمارها تنها بخشی از آن چیزی هستند که میتوان «سیاستزدایی از آموزش» نامید، جایی که تدریس نه یک تعهد فرهنگی، که یک معضل مالی میشود.
دو قاره در یک قاره
بررسی مقایسهای کارشناسان، شکافی ژرف در جغرافیای آموزشی اروپا ترسیم میکند؛ شکافی میان شرق و غرب، و شمال و جنوب. در یکسو، کشورهایی مانند ایرلند با حقوق معقول و نسبت قیمت خانه به درآمدی منطقی؛ و در سوی دیگر، مناطقی که حتی با حقوق پایینتر، هزینه مسکن بهشکل غریبی بالاست.
برای مثال، در هلند با آنکه قیمت خانه ۴۹۵ هزار یوروست، متوسط حقوق ماهانه معلمان به ۶۴۲۵ یورو میرسد؛ به بیان دیگر، معلم هلندی میتواند در ۹.۵ سال به خانه برسد. در مقابل، مجارستان با قیمتی پایینتر برای خانه (۲۸۴ هزار یورو)، اما با متوسط حقوق ۹۶۷ یورو، بدترین نسبت را دارد؛ یعنی بیش از ۳۵ سال کار.
در کشورهایی چون آلمان، فرانسه و پرتغال، این نسبت به ۱۵ تا ۲۰ سال میرسد؛ قابلتحمل، ولی نه ایدهآل. معلمان در نروژ باید ۱۶ سال و در فرانسه نزدیک به ۲۰ سال صبر کنند. این در حالی است که در کشورهایی مانند ایتالیا (۱۹۱ ماه)، اتریش (۲۰۳ ماه) و انگلستان (۱۷۵ ماه)، نرخ مالکیت خانه برای معلمان بهشدت به کمکهزینه خانوادگی وابسته شده است.
اندرو لیفورد از سازمان EDAPT بریتانیا معتقد است که برای معلمان جوان، بهویژه در لندن، تملک خانه بدون حمایت والدین ممکن نیست. او تأکید میکند که با درآمد خالص ماهانهای بین ۱۸۰۰ تا ۲۸۰۰ پوند، پسانداز برای پیشپرداخت خانه، سالها طول خواهد کشید.
معلمان، قربانیان جدید تورم
در بازه ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۴، در ۱۰ کشور از ۲۲ کشور اروپایی، دستمزد واقعی معلمان کاهش یافته است. این کاهش نه به معنای پایین آمدن رقم حقوق اسمی، بلکه بهدلیل ناهماهنگی آن با نرخ تورم است. افزایش هزینههای زندگی، بهویژه در حوزه مسکن، باعث شده معلمان از طبقه متوسط به طبقهای فرسوده و آسیبپذیر سقوط کنند.
حتی در کشورهای نوردیک که معمولاً به نظام رفاهی قوی معروفاند، افزایش حقوق معلمان متناسب با هزینهها نبوده است. فشار معیشتی بهویژه برای معلمان زن که غالباً مسئولیتهای خانوادگی بیشتری دارند، شدیدتر است. گزارش NASUWT نشان میدهد ۷۲ درصد از معلمان در بریتانیا بر این باورند که در محل زندگیشان، گزینههای مسکن مقرونبهصرفه وجود ندارد.
در چنین شرایطی، تدریس از یک شغل رسالتمحور به حرفهای فرسایشی و ناپایدار بدل شده است. بحران مسکن در اروپا نه فقط بحران سقف است، بلکه بحران شأن است؛ و معلمان، پیشگامان این فروپاشیاند.
آموزش، قربانی بحران بازار مسکن
چه زمانی آموزش در اروپا به مرحلهای رسید که دیگر برای معلمانش «خانه» نمیساخت؟ آیا لحظهای خاص بود یا انباشت تدریجی بیتفاوتیهای سیاستگذارانه؟ پاسخ هر چه باشد، وضعیت فعلی تصویر روشنی از آینده میدهد: بدون حمایت اقتصادی مؤثر، آموزش عمومی در اروپا با خطر تضعیف جدی مواجه خواهد شد.
پایینبودن قدرت خرید معلمان نهفقط بر کیفیت زندگیشان، بلکه بر کیفیت آموزشی که ارائه میدهند نیز تأثیرگذار است. فرار معلمان از حرفه، کاهش انگیزههای ورود به حوزه آموزش، و شکاف نسلی در نظام آموزشی، همگی تبعات مستقیم این بحراناند. در نهایت، دانشآموزانی که در کلاسها حضور دارند، بازندگان نهایی خواهند بود. معلمان، ستون فقرات نظامهای آموزشیاند. وقتی برای خرید خانه، چیزی فراتر از سه دهه تلاش لازم باشد، باید پرسید این ستونها تا چه زمانی تاب خواهند آورد؟ اروپا، اگر میخواهد به میراث فرهنگی خود وفادار بماند، باید بار دیگر خانه را برای معلمانش قابلدسترسی کند. نه فقط از طریق اعداد و بودجه، بلکه با احترام و سیاستگذاریهای جسورانه.
سایه اقتصاد بر کلاس درس
«اروپا با کمبود معلم مواجه است!» این جملهای کلیشهای نیست؛ گزارشی از اتحادیه اروپا در سال ۲۰۲۴ تأیید میکند که حداقل ۲۴ کشور عضو با بحران کمبود نیروی انسانی در آموزش روبهرو هستند. دلیلش؟ دستمزد پایین، فشار کاری بالا و چشماندازی تیرهوتار برای معیشت. دادههای منتشرشده از سوی OECD و پایگاه داده Numbeo به کمک تحلیلگران آمدهاند تا یکی از ملموسترین وجوه این بحران را عیان کنند: قدرت خرید معلمان برای تهیه خانه.
طبق این بررسی، در حالی که معلمان در ایرلند، اسپانیا و هلند میتوانند با حقوق ۱۰ سال خود خانهای خریداری کنند، در کشورهای اروپای شرقی مانند مجارستان، چک و اسلواکی، این عدد به بیش از سه دهه میرسد. برای معلمانی که در آغاز راه هستند و حتی برای آنها که نزدیک به بازنشستگیاند، این اعداد نه صرفاً شاخصهای اقتصادی، بلکه نمادهایی از یک افول تدریجی در شأن و منزلت شغلیاند.
آمار منتشرشده از سوی NASUWT (اتحادیه معلمان بریتانیا) در سال ۲۰۲۴، نکتهای کلیدی را یادآور میشود: ۵۷ درصد از معلمان بریتانیایی باور دارند که با حقوق فعلیشان، خرید خانه ممکن نیست. برای ۴۲ درصد، هزینه مسکن حتی بر انتخاب محل کارشان تأثیر میگذارد. این آمارها تنها بخشی از آن چیزی هستند که میتوان «سیاستزدایی از آموزش» نامید، جایی که تدریس نه یک تعهد فرهنگی، که یک معضل مالی میشود.
دو قاره در یک قاره
بررسی مقایسهای کارشناسان، شکافی ژرف در جغرافیای آموزشی اروپا ترسیم میکند؛ شکافی میان شرق و غرب، و شمال و جنوب. در یکسو، کشورهایی مانند ایرلند با حقوق معقول و نسبت قیمت خانه به درآمدی منطقی؛ و در سوی دیگر، مناطقی که حتی با حقوق پایینتر، هزینه مسکن بهشکل غریبی بالاست.
برای مثال، در هلند با آنکه قیمت خانه ۴۹۵ هزار یوروست، متوسط حقوق ماهانه معلمان به ۶۴۲۵ یورو میرسد؛ به بیان دیگر، معلم هلندی میتواند در ۹.۵ سال به خانه برسد. در مقابل، مجارستان با قیمتی پایینتر برای خانه (۲۸۴ هزار یورو)، اما با متوسط حقوق ۹۶۷ یورو، بدترین نسبت را دارد؛ یعنی بیش از ۳۵ سال کار.
در کشورهایی چون آلمان، فرانسه و پرتغال، این نسبت به ۱۵ تا ۲۰ سال میرسد؛ قابلتحمل، ولی نه ایدهآل. معلمان در نروژ باید ۱۶ سال و در فرانسه نزدیک به ۲۰ سال صبر کنند. این در حالی است که در کشورهایی مانند ایتالیا (۱۹۱ ماه)، اتریش (۲۰۳ ماه) و انگلستان (۱۷۵ ماه)، نرخ مالکیت خانه برای معلمان بهشدت به کمکهزینه خانوادگی وابسته شده است.
اندرو لیفورد از سازمان EDAPT بریتانیا معتقد است که برای معلمان جوان، بهویژه در لندن، تملک خانه بدون حمایت والدین ممکن نیست. او تأکید میکند که با درآمد خالص ماهانهای بین ۱۸۰۰ تا ۲۸۰۰ پوند، پسانداز برای پیشپرداخت خانه، سالها طول خواهد کشید.
معلمان، قربانیان جدید تورم
در بازه ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۴، در ۱۰ کشور از ۲۲ کشور اروپایی، دستمزد واقعی معلمان کاهش یافته است. این کاهش نه به معنای پایین آمدن رقم حقوق اسمی، بلکه بهدلیل ناهماهنگی آن با نرخ تورم است. افزایش هزینههای زندگی، بهویژه در حوزه مسکن، باعث شده معلمان از طبقه متوسط به طبقهای فرسوده و آسیبپذیر سقوط کنند.
حتی در کشورهای نوردیک که معمولاً به نظام رفاهی قوی معروفاند، افزایش حقوق معلمان متناسب با هزینهها نبوده است. فشار معیشتی بهویژه برای معلمان زن که غالباً مسئولیتهای خانوادگی بیشتری دارند، شدیدتر است. گزارش NASUWT نشان میدهد ۷۲ درصد از معلمان در بریتانیا بر این باورند که در محل زندگیشان، گزینههای مسکن مقرونبهصرفه وجود ندارد.
در چنین شرایطی، تدریس از یک شغل رسالتمحور به حرفهای فرسایشی و ناپایدار بدل شده است. بحران مسکن در اروپا نه فقط بحران سقف است، بلکه بحران شأن است؛ و معلمان، پیشگامان این فروپاشیاند.
آموزش، قربانی بحران بازار مسکن
چه زمانی آموزش در اروپا به مرحلهای رسید که دیگر برای معلمانش «خانه» نمیساخت؟ آیا لحظهای خاص بود یا انباشت تدریجی بیتفاوتیهای سیاستگذارانه؟ پاسخ هر چه باشد، وضعیت فعلی تصویر روشنی از آینده میدهد: بدون حمایت اقتصادی مؤثر، آموزش عمومی در اروپا با خطر تضعیف جدی مواجه خواهد شد.
پایینبودن قدرت خرید معلمان نهفقط بر کیفیت زندگیشان، بلکه بر کیفیت آموزشی که ارائه میدهند نیز تأثیرگذار است. فرار معلمان از حرفه، کاهش انگیزههای ورود به حوزه آموزش، و شکاف نسلی در نظام آموزشی، همگی تبعات مستقیم این بحراناند. در نهایت، دانشآموزانی که در کلاسها حضور دارند، بازندگان نهایی خواهند بود. معلمان، ستون فقرات نظامهای آموزشیاند. وقتی برای خرید خانه، چیزی فراتر از سه دهه تلاش لازم باشد، باید پرسید این ستونها تا چه زمانی تاب خواهند آورد؟ اروپا، اگر میخواهد به میراث فرهنگی خود وفادار بماند، باید بار دیگر خانه را برای معلمانش قابلدسترسی کند. نه فقط از طریق اعداد و بودجه، بلکه با احترام و سیاستگذاریهای جسورانه.
ارسال دیدگاه