
اقتصاد خانهمحور مسیر تازه توسعه
نجمه بخششی کارشناس اشتغال
در میان همهمه مراسم و وعدهها، گاه صدای آنهایی که واقعاً کار را پیش میبرند گم میشود؛ همانها که نه میز دارند، نه دفتر، نه ویترین، اما هر روز از دل خانهشان، چیزی تولید میکنند، چیزی میسازند. شاید نه در ابعاد کارخانه، اما به اندازهای که خانهشان را، محلهشان را و شاید کشورشان را تکان دهند. هفته پایانی اردیبهشت، این صداها برای یکبار هم که شده، در سطحی ملی شنیده شد؛ نه از تریبون رسمی بلکه از میان غرفههایی که بوی زعفران، پارچه و امید میداد.
مراسم «از خانه برای ایران» بیش از آنکه یک گردهمایی دولتی باشد، یک یادآوری بود؛ یادآوری اینکه اقتصاد تنها در رگهای بورس و ترازهای بانک مرکزی جریان ندارد. گاه درست در قلب خانههاست که جریان واقعی آغاز میشود. زنان و مردانی که بدون حمایتهای نهادی، با تکیه بر ذوق، مهارت و گاهی ناچاری، شبکهای از تولید خرد شکل دادهاند که اگر دیده شوند، اگر شنیده شوند، میتوانند ساختار اقتصادی ما را متحول کنند.
وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی وعده داد که صادرات مشاغل خانگی ممکن خواهد شد؛ از بازار ۸ میلیونی داخل تا افق ۸۰ میلیاردی صادرات؛ وعدهای که نه غیرواقعی است و نه غیرضروری، اما به شرط آنکه با حمایت تمامی نهادها صرفاً در سطح وعید باقی نماند. واقعیت آن است که صادرات برای تولیدکنندهای که هنوز درگیر تهیه مواد اولیه است، رؤیایی دور از دسترس باقی میماند؛ مگر آنکه راه برایش باز شود؛ راهی از جنس اصلاح گمرک، تسهیل دسترسی به بازارهای منطقهای و البته، زیرساختهایی برای فروش آنلاین و بازاریابی حرفهای.
اما مهمتر از همه، آن چیزی است که کمتر دربارهاش صحبت شد: عزت نفس شغلی. در جامعهای که هنوز «کار در خانه» را کار نمیداند، مشاغل خانگی بیش از هر چیزی به رسمیتشناسی نیاز دارند. به اینکه به عنوان یک بخش از اقتصاد شناخته شوند، نه صرفاً راهی برای گذران زندگی. آنچه در این رویداد به چشم آمد، همین بود: زنانی که نهتنها محصولات خود را ارائه میکردند بلکه از فرایند خلق آن، از رنجها و تجربههایشان گفتند؛ اینکه چطور از وامهای خرد استفاده کردهاند، چطور بستهبندی را یاد گرفتهاند، چطور با خریدار بدقول یا بازار بیثبات کنار آمدهاند.
مشاغل خانگی مسئلهای صرفاً زنانه یا سنتی نیستند. آنها روایت موازی دیگری از توسعهاند؛ توسعهای از پایین به بالا، از خانه به جهان. اگر گوش بسپاریم، اگر سیاستگذاری را به جای فرماندهی، همراهی تعریف کنیم، شاید آیندهای نهچندان دور، ایرانِ تولیدشده در خانهها، بر تارک بازارهای جهانی بدرخشد. این فقط یک رؤیا نیست؛ این همانقدر واقعی است که صدای کوبه نخریسی در یکی از خانههای تبریز.
ارسال دیدگاه