به خودت اعتماد کن!

بررسی اهمیت «اعتماد‌به‌نفس» در روابط اجتماعی و زندگی شخصی

به خودت اعتماد کن!


حتماً شما هم بارها و بارها در کتاب‌ها خوانده‌اید‌ یا از روانشناسان و روانپزشکان شنیده‌اید که عدم اعتماد‌به‌نفس چگونه می‌تواند روابط اجتماعی و زندگی کاری شما را تحت‌تأثیر قرار دهد. معضلی که موجب می‌شود حتی در روابط شخصی نیز با چالش‌هایی مواجه شوید و امکان آنچه در راستای پیشرفت و تعالی فردی برای‌تان مفید و مؤثر است را از دست بدهید. همه ما کم‌وبیش می‌دانیم که فقدان اعتماد‌به‌نفس چه آسیب‌هایی به کیفیت زندگی ما خواهد زد، پس باید با خودمان روراست باشیم و اگر خودمان را گرفتار این آسیب می‌دانیم، هرچه زودتر قدم‌هایی مفید برداشته و از رنج دائمی که ناخودآگاه به آن دچار هستیم فاصله بگیریم. آنچه در اینجا بسیار حائز اهمیت خواهد بود، این است که پیش از به‌کارگیری راه‌حل‌هایی برای کاهش ضعف در اعتمادبه‌نفس باید با ساز‌و‌کارهای آن آشنا شویم. این شناخت ما را یاری خواهد کرد که متوجه شویم در چه مسیری قرار داریم و برای بهبود اعتمادبه‌نفس خود چه کارهایی باید انجام دهیم.

عواقب خطرناک کمبود اعتماد‌به‌نفس
اگر اعتمادبه‌نفس در هر یک از ما کاهش یابد یا از بین برود، عواقب خطرناکی خواهد داشت. کمبود اعتمادبه‌نفس طیف وسیع و متنوعی از مشکلات را ایجاد می‌کند؛ از ناتوانی در برداشتن قدمی کوچک که می‌تواند حسرتی عاطفی به طول عمر انسان ایجاد کند، تا عقب‌نشینی در موقعیت حساس کاری که فرصت‌سوزی و خسران را باعث می‌شود. به باور بسیاری از روانکاوان برتر و مشهور جهان، زندگی ما در ابعاد مختلفی می‌تواند بخاطر کمبود اعتمادبه‌نفس تحت‌تأثیر قرار بگیرد؛ خواه در مسیر شغلی و ارتباط با همکاران، خواه در زندگی شخصی و یا رابطه با دوستان و اعضای خانواده. عدم اعتمادبه‌نفس عموماً از دوران کودکی سرچشمه می‌گیرد. نیاز به دوست داشته شدن یا در مرکز توجه قرار گرفتن، یکی از معضلاتی است که در کودکی جوانه می‌زند و در سنین بالاتر به درختی تنومند و مسموم تبدیل می‌شود. گاهی خصوصیتی ناشایست همچون «خودشیفتگی» روی دیگری از عدم اعتماد‌به‌نفس است که باعث می‌شود انسان به ‌طور نامعمول به یک وجه وجود خود تکیه کند و آزار اطرافیان و در پی آن خودآزاری را به همراه آورد. پس لازم است تا بیش از هر چیز با واقعیت و خطرات این آسیب روحی مواجه شده و تلاش کنیم که آن را بپذیریم.

در مسیر خودباوری
این موضوع بر کسی پوشیده نیست که ما توانایی داریم تا کیفیت کلی زندگی خود را به‌طور چشمگیری، بسیار سریع‌تر از آنچه تصور می‌کنیم، بهبود ببخشیم. در حقیقت تمام آنچه به آن نیازمندیم عبارت است از: میل به تغییر، تصمیم به عمل، نظم در اِعمال رفتارهای جدیدی که تصمیم به انجام آن‌ها گرفته‌ایم و عزم راسخ و مقاومت تا زمانی که به نتایجی که قصد داریم، دست یابیم. ما باید با بهره‌گیری از کتاب‌ها و شنیدن حرف‌های متخصصان روانکاوی، تلاش کنیم که تصویر شفاف‌تری از موفقیت خود و چگونگی ساختن زندگی دلخواه‌مان به دست بیاوریم. بسیاری از ما فقط آرزوی رسیدن به خودباوری را در سر می‌پرورانیم و در جهت رسیدن به آن هیچ اقدام عملی خاصی انجام نمی‌دهیم. در اکثر مواقع ما معمولاً مترصد راحت‌ترین فرصت برای انجام کارها می‌مانیم، زیرا اغلب این دلهره را داریم که اگر بی‌مهابا دست به اقدامی بزنیم، ممکن است خرابی به بار بیاوریم و شکست بخوریم. ما اغلب وقت خود را در تکرار مکررات زندگی تلف می‌کنیم؛ زیرا همواره از خطاها و اشتباهات خود هراس داریم. هنگامی که سر به بالین می‌گذاریم، خواب از سرمان می‌پرد و افسوس می‌خوریم که ای کاش این قدر سطح خودباوری‌مان پایین نبود تا سبب شود این‌گونه فرصت‌ها را از دست بدهیم. ای کاش کارها را به‌نحو شایسته‌تری انجام می‌دادیم. پس گام نخست تلاش برای «خودباوری» است و توجه به این نکته که برای رسیدن به خودباوری از چه مسیرهایی باید عبور کنیم و دقیقاً چگونه می‌توانیم برای ایجاد تحول بهتر در زندگی، وارد عمل شویم. میزان خودباوری شما عبارت است از اینکه شما چقدر برای خود ارزش قائل هستید. اگر سطح خودباوری شما پایین است به این معناست که سال‌ها نسبت به خود سخت‌گیر بوده‌اید. هر بار که دست به کاری می‌زنید، خودتان را کوچک می‌شمارید و ارزش کار خود را نادیده می‌گیرید. در مورد این موضوع فکر کنید؛ حتی وقتی کاری را به درستی انجام می‌دهید، از خودتان انتقاد می‌کنید و به این می‌اندیشید که چگونه به نحو بهتری می‌توانستید آن را انجام دهید. وقتی کاری را اشتباه انجام می‌دهید، احساس می‌کنید که هرگز نمی‌توانید هیچ کاری را درست انجام دهید و دائم خود را بی‌ارزش و کوچک جلوه می‌دهید. اکنون به این سؤال پاسخ دهید؛ آیا در پیش‌ گرفتن روش بالا نسبت به خود هیچ کمکی به شما کرده است؟ آیا نحوه برخورد عنوان‌شده در بالا هیچ گره‌ای از مشکلات شما را باز کرده است؟ آیا با اتخاذ چنین رویکردی نسبت به خود، حال شما بهتر شده است؟ آیا با چنین روشی کیفیت زندگی شما به‌سمت بهتر شدن رفته است؟ اگر شما یک ابرانسان باشید که از طریق منفی رشد می‌کند، پرواضح است که پاسخ شما به تمام سؤالات بالا یک «نه» قاطع باشد. مسئله این است که وقتی ما نسبت به خود احساس بدی داریم و خود را تحقیر می‌کنیم و دست‌کم می‌گیریم، روند و روش فکری خود را به شکلی نامطلوب خدشه‌دار می‌کنیم. این امر منجر می‌شود که ذهنیت ما با افکار منفی بسته شود و روش فکری ما همواره در جهت منفی سوق گیرد. وقتی مدام به خود تلقین می‌کنیم فردی بی‌کفایت و بی‌ارزشیم، نتیجه چیزی جز این نیست که به ما احساس حقارت و سرخوردگی دست دهد و خود را در انجام امور ضعیف و ناتوان ببینیم. پیداست که داشتن چنین رویکردی نسبت به خود هیچ گره‌ای را از مشکلات شما باز نخواهد کرد. پس همین حالا شروع کنیم و در مسیر خودباوری قدم برداریم که این ابتدای رسیدن‌ به وضعیت مطلوبی است که نیل به اعتماد‌به‌نفس نصیب‌مان 
خواهد کرد. 
ارسال دیدگاه