
بزرگداشت ضعف
پدیدآورنده: الکساندر ژلین
ترجمه: فروغ طاعتی
ناشر: پارس کتاب
یک نویسنده سوییسی به نام «الکساندر ژلین» که دچار معلولیت شده، تصمیم میگیرد زندگینامه خود را به رشته تحریر درآورد. او که با تكيه بر اراده قوي خويش و ايستادگي در مقابل مشكلات و موانع، توانسته به تحصيل در رشته فلسفه بپردازد و با پذيرفتن معلوليتاش زندگي خود را زيرورو كند، در کتابی با عنوان «بزرگداشت ضعف» تلاش کرده معلولان دیگر را به داشتن زندگی به دور از ناامیدی ترغیب کند.
در صفحات ابتدایی کتاب «بزرگداشت ضعف» با جملهای مواجه میشویم که ما را مشتاق به خواندن باقی ماجرا میکند. ژلین اینگونه نوشته است: «اغلب هنگامي كه از بين گروهي ميگذشتم، ميديدم كه همه ساكت ميشدند و حالتي ناخوشايند به خود ميگرفتند؛ حالتي شبيه برداشتن كلاه از سر، هنگام عبور يك نعشكش.» این کتاب با روایتی روان و آشنا که شکل و شمایلی داستانی نیز به خود گرفته ما را با دنیای تازهای روبهرو میسازد؛ دنیای معلولان اما از نگاه خود این افراد. نویسنده این کتاب بارها به این موضوع اشاره میکند که در مواجهه با دیگران این احساس را داشته که برای آنها مجسمکننده «درد» و یا «احساس گناه» است.
ترجمه: فروغ طاعتی
ناشر: پارس کتاب
یک نویسنده سوییسی به نام «الکساندر ژلین» که دچار معلولیت شده، تصمیم میگیرد زندگینامه خود را به رشته تحریر درآورد. او که با تكيه بر اراده قوي خويش و ايستادگي در مقابل مشكلات و موانع، توانسته به تحصيل در رشته فلسفه بپردازد و با پذيرفتن معلوليتاش زندگي خود را زيرورو كند، در کتابی با عنوان «بزرگداشت ضعف» تلاش کرده معلولان دیگر را به داشتن زندگی به دور از ناامیدی ترغیب کند.
در صفحات ابتدایی کتاب «بزرگداشت ضعف» با جملهای مواجه میشویم که ما را مشتاق به خواندن باقی ماجرا میکند. ژلین اینگونه نوشته است: «اغلب هنگامي كه از بين گروهي ميگذشتم، ميديدم كه همه ساكت ميشدند و حالتي ناخوشايند به خود ميگرفتند؛ حالتي شبيه برداشتن كلاه از سر، هنگام عبور يك نعشكش.» این کتاب با روایتی روان و آشنا که شکل و شمایلی داستانی نیز به خود گرفته ما را با دنیای تازهای روبهرو میسازد؛ دنیای معلولان اما از نگاه خود این افراد. نویسنده این کتاب بارها به این موضوع اشاره میکند که در مواجهه با دیگران این احساس را داشته که برای آنها مجسمکننده «درد» و یا «احساس گناه» است.
ارسال دیدگاه