خودت را جدی بگیر...

خودت را جدی بگیر...

  ناصر شهریاری
هنرپیشه و کارگردان 
عشق و اشتیاق به هنر انگار همچون خونی سرخ در رگ‌هایم جریان داشت و از من آدمی ساخته بود که دل ببندد به تماشای زیبایی‌ها و روح لطیفش را از هر تاریکی سهوی و عمدی دور نگه دارد. خوب می‌دانستم که شبیه هیچکدام از اطرافیانم نیستم و گهگاهی که از دلسوزی‌ها و نگاه‌های آغشته به ترحم‌ به ستوه می‌آمدم؛ همین لطافتی که به مدد عشق به هنر در وجودم ریشه کرده بود، تسلیم رنج و خشم نمی‌شدم و ادامه می‌دادم. روزهای زیادی به انتها رسیدم؛ به انتهای ناامیدی. اما دیگر خوب می‌دانستم که جاده ناامیدی، جاده‌ای است دوطرفه که هرجا بخواهی و همت کنی می‌توانی فرمان را بچرخانی و مسیر را از همانجا که پشیمان شدی دور بزنی و برگردی. من از همان روزی که زاییده شدم و دقایقی بعد از چشم به جهان گشودنم، مهمان جسمی معلول شدم؛ تا همین امروز که حوالی پنجاه سالگی‌ام، بارها‌ و ‌بارها این جاده را رفته و برگشته‌ام. هر بار هم امید برنده این جدال دائمی بود؛ امیدی که یاری‌ام کرد تا بنویسم، بسازم، بازی کنم، بخوانم، عاشق شوم، پدر شوم و از زندگی هر آنچه سهم خودم می‌دانم بردارم. تمام آن روزهایی که نادیده گرفته شدم، که به توانمندی‌ام شک شد؛ یک انتخاب داشتم و بس... اینکه «خودم را جدی بگیرم». خودت را که جدی بگیری، تمام ناهمواری‌ها هموار می‌شود. شک نکن.
ارسال دیدگاه
ضمیمه
ضمیمه