
مسائل و مشکلات تأميناجتماعی در سطح جهان
اين قسمت؛ دامنه پوشش
سازمان بینالمللی کار (ILO) گزارش میدهد که نسبت جمعیت جهان با دسترسی مؤثر به حداقل یک خدمات تأمیناجتماعی از منطقهای به منطقه دیگر متفاوت است؛ از 84.1 درصد در اروپا و آسیای مرکزی تا 67.6 درصد در قاره آمریکا، 38.9 درصد در آسیا و اقیانوسیه و 17.8 درصد در آفریقا درصد تعداد افرادی است که حداقل به یکی از خدمات تأمیناجتماعی دسترسی دارند. تخمین زده میشود که درکل 45.2 درصد از جمعیت جهان به حداقل یک مزیت تأمیناجتماعی دسترسی مؤثر دارند. سطوح دسترسی موثر به دلایلی کمتر از پوشش قانونی است. این دلایل میتواند شامل درجات ناقص دریافت مزایا، خطای اداری، دسترسی محدود جغرافیایی برخی برنامههای تأمیناجتماعی باشد. نسبت به سایر گروهها تعداد بیشتری از افراد مسن از سطح پایهای امنیت درآمد برخورداراند که در قالب مستمری توسط برنامههای تأمیناجتماعی ارائه شده است. سازمان بینالمللی کار (ILO) گزارش میدهد؛ در حالی که 67.9 درصد از سالمندان به امنیت درآمد اولیه دسترسی دارند، حمایت تأمیناجتماعی به 34.9 درصد از کودکان، 21.8 درصد از بیکاران، 27.8 درصد از افراد دارای معلولیت شدید و 24.7 درصد از افراد آسیب پذیر تعمیم داده شده است. همچنین برآوردهای ILO نشان میدهد که بیش از 60 درصد از کارگران جهان در اقتصاد غیررسمی مشغول هستند. این واقعیت با طراحی مرسوم برنامههای تأمیناجتماعی که به کارگران در مشاغل ثابت، رسمی و تمام وقت پاسخ میدهد هماهنگ نیست و منجر به یک شکاف پوششی مهم میشود.
چالش اصلی «توسعه پوشش بیمهای» است، پذیرش مورد قبولی وجود دارد که سیستمهای تأمیناجتماعی را همچنان از مکانیزمهای بازتوزیعی مهم برای حفظ تقاضای اقتصادی میداند، همانطور که تأمیناجتماعی برای رسیدگی به نابرابریها، کاهش فقر و تقویت انسجام اجتماعی مهم است.
در دهههای گذشته، سیاست گذاری سیستمهای تأمیناجتماعی تغییر کرده است. خاستگاه بسیاری از سیستمهای تأمیناجتماعی، تأمین نیازهای بیمه برای پرداخت درآمد، بیمه، پرداخت مجدد و همبستگی است. بسیاری از سیستمهای تأمیناجتماعی به طور فزایندهای در حال حاضر در جهت تأمین حقوق اساسی شهروندان در حال برنامهریزی هستند که بنظر بیشتر نوعی هدف سیاسی در پشت این تغییر رویه وجود دارد. در واقع هدف تأمیناجتماعی دیگر نه کارگران بلکه عموم مردم است.
نمونهای از این تغییر نسبی از کارگران به شهروندان، اولویت نسبی است که در دهههای اخیر برای گسترش حمایت از درآمد به افراد مسن فقیر داده شده است. شاهد این امر نیز گسترش مستمریهای اجتماعی، از جمله در تعداد زیادی از کشورهای با درآمد کم و متوسط است. مثال دیگر سرمایه گذاری اجتماعی در کودکان است که با بهبود سلامت، حمایت از اشتغال آینده و بهبود شاخصهای اجتماعی-اقتصادی به دنبال شکستن فقر بین نسلی است.
چالش اصلی «توسعه پوشش بیمهای» است، پذیرش مورد قبولی وجود دارد که سیستمهای تأمیناجتماعی را همچنان از مکانیزمهای بازتوزیعی مهم برای حفظ تقاضای اقتصادی میداند، همانطور که تأمیناجتماعی برای رسیدگی به نابرابریها، کاهش فقر و تقویت انسجام اجتماعی مهم است.
در دهههای گذشته، سیاست گذاری سیستمهای تأمیناجتماعی تغییر کرده است. خاستگاه بسیاری از سیستمهای تأمیناجتماعی، تأمین نیازهای بیمه برای پرداخت درآمد، بیمه، پرداخت مجدد و همبستگی است. بسیاری از سیستمهای تأمیناجتماعی به طور فزایندهای در حال حاضر در جهت تأمین حقوق اساسی شهروندان در حال برنامهریزی هستند که بنظر بیشتر نوعی هدف سیاسی در پشت این تغییر رویه وجود دارد. در واقع هدف تأمیناجتماعی دیگر نه کارگران بلکه عموم مردم است.
نمونهای از این تغییر نسبی از کارگران به شهروندان، اولویت نسبی است که در دهههای اخیر برای گسترش حمایت از درآمد به افراد مسن فقیر داده شده است. شاهد این امر نیز گسترش مستمریهای اجتماعی، از جمله در تعداد زیادی از کشورهای با درآمد کم و متوسط است. مثال دیگر سرمایه گذاری اجتماعی در کودکان است که با بهبود سلامت، حمایت از اشتغال آینده و بهبود شاخصهای اجتماعی-اقتصادی به دنبال شکستن فقر بین نسلی است.
ارسال دیدگاه