
«ضدزباله» باش تا کامروا شوی
آیه حمداوی، زن آبادانی شیرازنشینی است که هر روز با کیسه پارچهای میرود خرید و ایده «پسماند صفر» اولین بار در ایران توسط او پرورانده شد. در روش زندگی او، زباله جایی ندارد. مواد غذایی و غیرغذایی را از فروشگاههایی میخرد که فلهای هستند و بستهبندی ندارند. در صفحه اینستاگرام خود مدام آگهی میگذارد و بادکنکهای تولد این را میدهد به آن یکی، یا کمد آن یکی را میفرستد برای این یکی. لباسها را جابهجا میکند و از این کارها. چون به نظرش اشیا باید تا آخرین نفس به ما خدمت کنند و هرچه دیرتر توی سطل آشغال بروند. میگویند خانم حمداوی با وجود یک فرزند، تا بیش از 90 درصد بیزباله زندگی میکند، یعنی چیزی نزدیک به نقطه «پسماند صفر.»
به هر حال کتاب ضد زباله درباره زندگی اوست. زندگیای که در سال 1365، در آبادان زیر بمباران آغاز شد و به شهرهای زیادی رسید. سپس آیه حمداوی به ایتالیا سفر کرد تا ادامه تحصیل بدهد و در رشته زیستشناسی فارغالتحصیل شود. او پس از پایان تحصیلات به ایران برگشت و با یک فرد شیرازی ازدواج کرد و برای ادامه زندگی به این شهر نقل مکان کرد.
آیه حمداوی همیشه به مسئله زباله حساس بود و البته به سبک زندگی سبز. بیماری سخت خودش را هم همینطور درمان کرد با همین زندگی سالم.
یکی از نقطهعطفهای مهم زندگی او در مازندران کلید خورد. وقتی برای سفر رفته بود و متوجه شد وضعیت زباله در این استان چقدر اسفبار است. برای گردشگران سطل زبالههای تفکیکی وجود نداشت که هیچ، خیلی جاها حتی به اندازه کافی سطل نبود. مسافران شمال هم خوب این موضوع را دستمایه بیخیالی خود کرده بودند و سراسر طبیعت زیر یک لایه از زباله خشک و تر دفن شده بود.
در همین احوال او این خبر را خواند: «مازندران در کمربند سرطان» و فهمید شیرابههای زباله مستقیماً وارد غذای مردم شمال میشود و آنها را دچار بیماریهای مهلک میکند. برای همین وقتی از سفر برگشت رفت نشست پشت کامپیوتر و آنقدر سرچ کرد تا رسید به زنی در آمریکا و ایده «پسماند صفر» او. اینجا بود که با خودش فکر کرد اگر آنها میتوانند چرا ما نه؟
امروز در سراسر دنیا مردمی به اجرای این ایده رو آوردهاند که اصلاً چرا زباله تولید کنیم؟ اغلب آنها زن هستند و تا جای ممکن مثل حمداوی اصلاً چیزی که بستهبندی داشته باشد نمیخرند یا مثلاً از استفاده از وسایل دستدوم خجالت نمیکشند. زبالههای تر خود را هم تبدیل به کمپوست و خشکاله میکنند. یعنی خشک میکنند و دوباره میفرستند به آغوش خاک و طبیعت و گیاه.
امروز در ایران افراد و سمنهای بسیاری روی مسئله زباله و بازیافت کار میکنند. آنها شبکههای مفیدی از ارتباط ساختهاند و به آموزش مردم یا کارهایی مثل تأسیس کارخانههای کمپوست و شبکه جمعآوری خشکاله در شهرهای مختلف میپردازند. یک روز در پارکی در رشت ته سیگار جمع میکنند و یک روز دیگر برای کوه زباله متعفنی در آمل، راهکار مدیریتی میدهند. یک روز در کردستان با تأسیس کارخانه بازیافت برای تعداد زیادی از مردم شغل ایجاد میکنند و بار دیگر تصمیم میگیرند در مراسم مذهبی ظرف یکبارمصرف از روی زمین جمع کنند. آیه حمداوی اتفاقاً معتقد است اگر ما این همه مشکل زباله در کشور داریم دقیقاً به همین دلیل است که فرهنگسازی نکردهایم. برای همین تمرکز خود را روی آموزش و فرهنگسازی در پلتفرمهای مختلف مجازی و واقعی گذاشته است.
حمداوی، در زندگی نزدیک به چهل ساله خود مواجهههای فراوانی با طبیعت، غذا، بیماری، زباله و مسائل مربوط به سلامتی انسان داشته است. هرکجا لازم بوده سفر کرده و برای پرسشهای خود دنبال جواب گشته است. برای همین کتاب ضد زباله روایت داستانی زندگی او به قلم تینا محمدحسینی در انتشارات عصر پیشرفت، کتاب جالبی برای مخاطبانی است که بهدنبال سر در آوردن از مدلهای تازه زندگی در جهان هستند. این کتاب در سال 1402 برای اولینبار منتشر شده است.
به هر حال کتاب ضد زباله درباره زندگی اوست. زندگیای که در سال 1365، در آبادان زیر بمباران آغاز شد و به شهرهای زیادی رسید. سپس آیه حمداوی به ایتالیا سفر کرد تا ادامه تحصیل بدهد و در رشته زیستشناسی فارغالتحصیل شود. او پس از پایان تحصیلات به ایران برگشت و با یک فرد شیرازی ازدواج کرد و برای ادامه زندگی به این شهر نقل مکان کرد.
آیه حمداوی همیشه به مسئله زباله حساس بود و البته به سبک زندگی سبز. بیماری سخت خودش را هم همینطور درمان کرد با همین زندگی سالم.
یکی از نقطهعطفهای مهم زندگی او در مازندران کلید خورد. وقتی برای سفر رفته بود و متوجه شد وضعیت زباله در این استان چقدر اسفبار است. برای گردشگران سطل زبالههای تفکیکی وجود نداشت که هیچ، خیلی جاها حتی به اندازه کافی سطل نبود. مسافران شمال هم خوب این موضوع را دستمایه بیخیالی خود کرده بودند و سراسر طبیعت زیر یک لایه از زباله خشک و تر دفن شده بود.
در همین احوال او این خبر را خواند: «مازندران در کمربند سرطان» و فهمید شیرابههای زباله مستقیماً وارد غذای مردم شمال میشود و آنها را دچار بیماریهای مهلک میکند. برای همین وقتی از سفر برگشت رفت نشست پشت کامپیوتر و آنقدر سرچ کرد تا رسید به زنی در آمریکا و ایده «پسماند صفر» او. اینجا بود که با خودش فکر کرد اگر آنها میتوانند چرا ما نه؟
امروز در سراسر دنیا مردمی به اجرای این ایده رو آوردهاند که اصلاً چرا زباله تولید کنیم؟ اغلب آنها زن هستند و تا جای ممکن مثل حمداوی اصلاً چیزی که بستهبندی داشته باشد نمیخرند یا مثلاً از استفاده از وسایل دستدوم خجالت نمیکشند. زبالههای تر خود را هم تبدیل به کمپوست و خشکاله میکنند. یعنی خشک میکنند و دوباره میفرستند به آغوش خاک و طبیعت و گیاه.
امروز در ایران افراد و سمنهای بسیاری روی مسئله زباله و بازیافت کار میکنند. آنها شبکههای مفیدی از ارتباط ساختهاند و به آموزش مردم یا کارهایی مثل تأسیس کارخانههای کمپوست و شبکه جمعآوری خشکاله در شهرهای مختلف میپردازند. یک روز در پارکی در رشت ته سیگار جمع میکنند و یک روز دیگر برای کوه زباله متعفنی در آمل، راهکار مدیریتی میدهند. یک روز در کردستان با تأسیس کارخانه بازیافت برای تعداد زیادی از مردم شغل ایجاد میکنند و بار دیگر تصمیم میگیرند در مراسم مذهبی ظرف یکبارمصرف از روی زمین جمع کنند. آیه حمداوی اتفاقاً معتقد است اگر ما این همه مشکل زباله در کشور داریم دقیقاً به همین دلیل است که فرهنگسازی نکردهایم. برای همین تمرکز خود را روی آموزش و فرهنگسازی در پلتفرمهای مختلف مجازی و واقعی گذاشته است.
حمداوی، در زندگی نزدیک به چهل ساله خود مواجهههای فراوانی با طبیعت، غذا، بیماری، زباله و مسائل مربوط به سلامتی انسان داشته است. هرکجا لازم بوده سفر کرده و برای پرسشهای خود دنبال جواب گشته است. برای همین کتاب ضد زباله روایت داستانی زندگی او به قلم تینا محمدحسینی در انتشارات عصر پیشرفت، کتاب جالبی برای مخاطبانی است که بهدنبال سر در آوردن از مدلهای تازه زندگی در جهان هستند. این کتاب در سال 1402 برای اولینبار منتشر شده است.
ارسال دیدگاه