
چرا زنان تحصیلکرده، کمتر از مردان جذب بازار کار میشوند؟
مدتزمان اشتغال زنان در جوامع بشری عمری به بلندای تاریخ دارد. از دورانی که انسان برای بقای خویش به شکار میپرداخت تا امروز که فناوری شکلهایی شگفتآور از شغل را ارائه میدهد، زنان به همراه مردان چرخ زندگی را چرخاندهاند. اما برای هرکدام از دو جنس سیر تطور شغل منحصربهفرد بوده و روند خاص خود را پیموده است. یکی از این مسیرهای پرپیچوخم مربوط به اشتغال زنان در جوامع مختلف بخصوص در جوامع در حال توسعه یا توسعهنیافته است. به همین منظور نگاهی میاندازیم به ابعاد مختلف این مسئله در جامعه ایران تا برآیندی تازه از وضعیت زنان نخبه و اشتغال آنها به دست دهیم.
سمیرا مرادی روزنامه نگار
اشتغال زنان در اروپا از زمان انقلاب صنعتی وارد مرحله جدیدی شد و زنها را از نقشهای صرفاً خانگی و مادری بیرون آورد. این روند خیلی دیر به کشورهای کمتر توسعهیافته رسید. بهطوری که در این کشورها حتی تا امروز در بیشتر موارد تنها بر نقش مادری و بودن زنان در خانه تأکید میشود. در حالی که بارها از سوی مسئولان و صاحبنظران اعلام شده شغل زنان با نقش مادری آنها منافاتی ندارد. مسئله درست همینجاست که با وجود زیرساختها و شرایطی که دولتها برای حضور زنان در اجتماع فراهم کردهاند، بازهم دانش و مهارت زنان در بیشتر اوقات گوشه خانهها غبار میگیرد و به دست فراموشی سپرده میشود.
حضور زنان در عرصههای تحصیلی و شغلی در ایران مسبوق به سابقه است. بهنحوی که ردپای اشتغال زنان را میتوان در جایجای تاریخ ایران مشاهده کرد. البته باید این نکته را در نظر داشت که این اشتغال تا همین دوران اخیر مدون و تعریفشده نبوده و آمارهای قابل ارجاعی از آن وجود ندارد. شاید اولین ارجاع قابل اعتبار در این مورد را بتوان به سال 1335 مرتبط دانست. در این سال نرخ مشارکت زنان در بازار کار به میزان 9.2 ثبت شده است. به تدریج نرخ مشارکت زنان در بازار کار افزایش مییابد. تا جایی که سالهای پیش از انقلاب اسلامی میزان مشارکت زنان تا 16.4 میرسد. بعد از انقلاب اسلامی به علت دگرگونیهای حاصل از وقوع انقلاب و پس از آن اتفاق افتادن جنگ تحمیلی حضور زنان با چالشها و موانعی روبهرو میشود. البته باید توجه داشت که وضعیت اشتغال مردان نیز در این سالها حالت عادی نداشته است. با این وجود از سال 1375 به بعد مشارکت زنان دوباره سیر صعودی به خود میگیرد. در بطن همه اینها میتوان مسئله نابرابری وضعیت اشتغال زنان را مورد نظر قرار داد. بهطور کلی این گروه در موارد زیادی به مشاغل مرتبط با مهارت و تحصیلات خود دست پیدا نمیکنند. این گزاره را باید در ابعاد مختلف فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کاوید. به این علت که عوامل زیادی در متناسب نبودن اشتغال زنان با تحصیلات آنها دخیل هستند.
خانهداری یا اشتغال
یکی از چالشهایی که زنان همواره با آن مواجه میشوند این است که باید به نقش مادری خود بپردازند یا به دنبال پیشرفت و موقعیتهای شغلی بالاتر بروند. از دیرباز به علت پذیرفتن نقش خانهداری و فرزندپروری از سوی زنان، با وجود اشتغال و داشتن کار تماموقت این وظیفه همچنان بر دوش آنان باقیمانده و مجبور بودهاند امور مربوط به خانه و فرزندان را نیز در کنار کار خود به سرانجام برسانند. رویکردهای دین مبین اسلام و سیره اسلام بر این مبناست که برای زنان ارزش و اعتبار ویژهای قائل است. بر مبنای دستور فقها، زنان حق دارند به انجام نقشهای مختلف خود در جامعه بپردازند. از سوی دیگر تفکرات و مکتبهای مختلف در ادوار گوناگون سعی کردهاند راهحلهایی ارائه دهند تا این مسئله اجتماعی به بهترین شکل بهروز شود. بعضی از این مکاتب با رویکردهای اگزیستانسیالیستی سعی بر این داشتهاند که اصالت وجود زنان را در فرهنگ جامعه نشر دهند و آنها را نیز دارای حق اشتغال و استفاده از فرصتهای برابر مانند مردان بدانند، اما تجربه و آمار تا امروز نشان میدهد که چنین دیدگاههایی هرگز بهطور کامل در جهان به اجرا درنیامدهاند.
راهکارها و روشها
در شرایطی که در دهههای اخیر ظرفیتهای زیادی برای حضور زنان در دانشگاه و عرصه اشتغال فراهم شده، اما همچنان با این معضل مواجهیم که آنها بعد از کسب مهارتهای فراوان به خانه میروند و در مشاغل مناسب خود فعالیت نمیکنند. هرچند چنین چیزی عمومیت ندارد و زنان بسیاری هم سکان کشتیهای بزرگ اقتصادی را در دست دارند و مشغول فعالیت در زمینههای مختلف تولیدی و خدماتی هستند، اما مسئله این است که اگر سیستم اجتماعی اقتصادی و آموزش عالی ما حتی برای یک نفر هم هزینه و زمان و انرژی صرف میکند، در نهایت باید بتواند از آن بهره بگیرد؛ چراکه این افراد سرمایههای جامعه محسوب میشوند و در صورت بهکارگیری مناسب آنها رشد و توسعه جامعه تضمین خواهد شد. در همین راستا برای اینکه نقش زنانِ به حاشیه رانده شده و محروم از بازار کار به آنان بازگردد و بتوانند در این زمینه به خوبی ایفای نقش کنند باید راهکارهایی خاص را به کار گرفت. ازجمله این روشها تأمین زیرساختهای فرهنگی است. در وهله اول این فرهنگ عمومی جامعه است که باید بستر مشارکت در خانواده را فراهم کند. در چنین شرایطی است که زنان هم امکان مییابند به توسعه فردی و اجتماعی خویش بپردازند. وقتی زنان و مادران آسودگی خیال و فراغت خاطر داشته باشند و نگران خانه و زندگی و فرزندان خود نباشند، در عرصههای کاری خوش میدرخشند و میتوانند مهارتی را که آموختهاند به میدان عمل بیاورند. لازم است تا نقشهای سنتی تغییر کند و دیدگاههای مدرن متناسب با فرهنگ دینی و زندگی امروز جای آنها را بگیرد. در زندگی مدرن تنها زنان نیستند که نقشهای مربوط به خانه را میپذیرند، بلکه مردان نیز پذیرای بخشی از این نقشها هستند. معضل دیگر برای زنان این است که بخاطر نانآور در نظر گرفته شدن مردان، فرصتهای شغلی کمتری در اختیار آنها قرار میگیرد. همچنین دستمزدهای زنان نسبت به مردان در بسیاری مواقع کمتر محاسبه میشود و با وجود یکسانی شرایط کار، آنها از مزایای کمتری برخوردار میشوند. چنین امری دوباره رویکردهای سنتی را اقناع میکند که کار زنان مفید نیست و نمیتوان روی آن حساب باز کرد. در چنین شرایطی ضرورت دارد قانون، دولت و نظام آموزش عالی این چرخه معیوب را متوقف کنند و با تکیه بر دانش و آگاهیهای بهروز اجازه ندهند تا اثر زنان و مهارتها و دانش آنها مخدوش شود. بدون شک جامعهای با حضور زنان و مردان در کنار هم در زمینههای مختلف تولید میتواند سطح مشارکت اجتماعی را بالاتر ببرد و به دنبال آن رضایت خاطر اقشار گوناگون جامعه را فراهم کند.
حضور زنان در عرصههای تحصیلی و شغلی در ایران مسبوق به سابقه است. بهنحوی که ردپای اشتغال زنان را میتوان در جایجای تاریخ ایران مشاهده کرد. البته باید این نکته را در نظر داشت که این اشتغال تا همین دوران اخیر مدون و تعریفشده نبوده و آمارهای قابل ارجاعی از آن وجود ندارد. شاید اولین ارجاع قابل اعتبار در این مورد را بتوان به سال 1335 مرتبط دانست. در این سال نرخ مشارکت زنان در بازار کار به میزان 9.2 ثبت شده است. به تدریج نرخ مشارکت زنان در بازار کار افزایش مییابد. تا جایی که سالهای پیش از انقلاب اسلامی میزان مشارکت زنان تا 16.4 میرسد. بعد از انقلاب اسلامی به علت دگرگونیهای حاصل از وقوع انقلاب و پس از آن اتفاق افتادن جنگ تحمیلی حضور زنان با چالشها و موانعی روبهرو میشود. البته باید توجه داشت که وضعیت اشتغال مردان نیز در این سالها حالت عادی نداشته است. با این وجود از سال 1375 به بعد مشارکت زنان دوباره سیر صعودی به خود میگیرد. در بطن همه اینها میتوان مسئله نابرابری وضعیت اشتغال زنان را مورد نظر قرار داد. بهطور کلی این گروه در موارد زیادی به مشاغل مرتبط با مهارت و تحصیلات خود دست پیدا نمیکنند. این گزاره را باید در ابعاد مختلف فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کاوید. به این علت که عوامل زیادی در متناسب نبودن اشتغال زنان با تحصیلات آنها دخیل هستند.
خانهداری یا اشتغال
یکی از چالشهایی که زنان همواره با آن مواجه میشوند این است که باید به نقش مادری خود بپردازند یا به دنبال پیشرفت و موقعیتهای شغلی بالاتر بروند. از دیرباز به علت پذیرفتن نقش خانهداری و فرزندپروری از سوی زنان، با وجود اشتغال و داشتن کار تماموقت این وظیفه همچنان بر دوش آنان باقیمانده و مجبور بودهاند امور مربوط به خانه و فرزندان را نیز در کنار کار خود به سرانجام برسانند. رویکردهای دین مبین اسلام و سیره اسلام بر این مبناست که برای زنان ارزش و اعتبار ویژهای قائل است. بر مبنای دستور فقها، زنان حق دارند به انجام نقشهای مختلف خود در جامعه بپردازند. از سوی دیگر تفکرات و مکتبهای مختلف در ادوار گوناگون سعی کردهاند راهحلهایی ارائه دهند تا این مسئله اجتماعی به بهترین شکل بهروز شود. بعضی از این مکاتب با رویکردهای اگزیستانسیالیستی سعی بر این داشتهاند که اصالت وجود زنان را در فرهنگ جامعه نشر دهند و آنها را نیز دارای حق اشتغال و استفاده از فرصتهای برابر مانند مردان بدانند، اما تجربه و آمار تا امروز نشان میدهد که چنین دیدگاههایی هرگز بهطور کامل در جهان به اجرا درنیامدهاند.
راهکارها و روشها
در شرایطی که در دهههای اخیر ظرفیتهای زیادی برای حضور زنان در دانشگاه و عرصه اشتغال فراهم شده، اما همچنان با این معضل مواجهیم که آنها بعد از کسب مهارتهای فراوان به خانه میروند و در مشاغل مناسب خود فعالیت نمیکنند. هرچند چنین چیزی عمومیت ندارد و زنان بسیاری هم سکان کشتیهای بزرگ اقتصادی را در دست دارند و مشغول فعالیت در زمینههای مختلف تولیدی و خدماتی هستند، اما مسئله این است که اگر سیستم اجتماعی اقتصادی و آموزش عالی ما حتی برای یک نفر هم هزینه و زمان و انرژی صرف میکند، در نهایت باید بتواند از آن بهره بگیرد؛ چراکه این افراد سرمایههای جامعه محسوب میشوند و در صورت بهکارگیری مناسب آنها رشد و توسعه جامعه تضمین خواهد شد. در همین راستا برای اینکه نقش زنانِ به حاشیه رانده شده و محروم از بازار کار به آنان بازگردد و بتوانند در این زمینه به خوبی ایفای نقش کنند باید راهکارهایی خاص را به کار گرفت. ازجمله این روشها تأمین زیرساختهای فرهنگی است. در وهله اول این فرهنگ عمومی جامعه است که باید بستر مشارکت در خانواده را فراهم کند. در چنین شرایطی است که زنان هم امکان مییابند به توسعه فردی و اجتماعی خویش بپردازند. وقتی زنان و مادران آسودگی خیال و فراغت خاطر داشته باشند و نگران خانه و زندگی و فرزندان خود نباشند، در عرصههای کاری خوش میدرخشند و میتوانند مهارتی را که آموختهاند به میدان عمل بیاورند. لازم است تا نقشهای سنتی تغییر کند و دیدگاههای مدرن متناسب با فرهنگ دینی و زندگی امروز جای آنها را بگیرد. در زندگی مدرن تنها زنان نیستند که نقشهای مربوط به خانه را میپذیرند، بلکه مردان نیز پذیرای بخشی از این نقشها هستند. معضل دیگر برای زنان این است که بخاطر نانآور در نظر گرفته شدن مردان، فرصتهای شغلی کمتری در اختیار آنها قرار میگیرد. همچنین دستمزدهای زنان نسبت به مردان در بسیاری مواقع کمتر محاسبه میشود و با وجود یکسانی شرایط کار، آنها از مزایای کمتری برخوردار میشوند. چنین امری دوباره رویکردهای سنتی را اقناع میکند که کار زنان مفید نیست و نمیتوان روی آن حساب باز کرد. در چنین شرایطی ضرورت دارد قانون، دولت و نظام آموزش عالی این چرخه معیوب را متوقف کنند و با تکیه بر دانش و آگاهیهای بهروز اجازه ندهند تا اثر زنان و مهارتها و دانش آنها مخدوش شود. بدون شک جامعهای با حضور زنان و مردان در کنار هم در زمینههای مختلف تولید میتواند سطح مشارکت اجتماعی را بالاتر ببرد و به دنبال آن رضایت خاطر اقشار گوناگون جامعه را فراهم کند.
ارسال دیدگاه