
خیام؛ هفت هزارسالهای جاویدان
شمال شرقی ایران، آنجا که نیشابور همچون فیروزهای در دل خراسان بزرگ رخ مینماید، گنجینهای چون عمر خیام نیشابوری را نیز پرورده است. کسی که آوازهاش در همه جهان پیچیده و شهره گیتی است. حکیم عمر خیام از معروفترین شخصیتهای ایرانی در حوزههای ادبی، ریاضی، فلسفه و نجوم است. از آن چهرهها که بهواسطه تفکرات بُرنده و کارآی خود از پرده بیرون افتادهاند و جهانی را به همراه خود غرق تفکر کردهاند. خیام را به هر عنوان که نام نهیم، شخصیتی تأثیرگذار در گستره ایرانزمین محسوب میشود. این را انبوه نظراتی که در مورد او بیان میشود فاش میکند و آگاهی و مداقه در این نظریات از جانب اندیشمندان و متفکران بزرگ اعصار مختلف خالی از لطف نیست.
سمیرا مرادی روزنامه نگار
بسیاری با زدن برچسبهای گوناگون تلاش کردند تا خیام را فردی مرتد و بیایمان جلوه دهند، در حالی که خمیرمایه تفکرات او بر فلسفه هستی میچرخید و تلاش میکرد تا همچون فیلسوفان بزرگ جهان از میان ابیات شعرش به راز جهان هستی پی ببرد. خیام لحظه را گوهری ناب در هستی میپنداشت که باید دل به آن سپرد و ایمان و اعتقاد خود را در آن جاری کرد. عنصر مغفولمانده تفکر خیام شاید این است که او اصرار داشت مخاطب خود را به تفکر درباره هستی وادارد نه اینکه او را از باور بازدارد. در واقع خیام آنچه را که روانکاوان امروزه به هزار زبان به مخاطبان خود میگویند را در کنه کلام خود نهان داشت؛ زیستن به گونهای که غم دیروز و فردا انسان را از نقشآفرینی خود در زندگی محروم نکند. خیام به شکلهای مختلف این مفهوم را بازنمایی میکند تا معنای درست اکنون را بهعنوان هسته اصلی فلسفه خود تبیین کند.
رشد و بالندگی
غیاثالدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوری، زاده سال 440 و درگذشته سال 517 هجری قمری است. طی 77 سال زندگی خیام تبدیل به حکیمی همهچیزدان شد که عوالم فکری دوران خود و پس از آن را درنوردید. فارغ از تسلط حیرتانگیز او در عرصه ریاضیات و هندسه اقلیدسی، تدوین گاهشمار جلالی و ایجاد تقویم ایرانی از مهمترین کارهای او بود. گاهشماری که محاسبات خیام در مورد آن همچنان از اعتبار کافی برخوردار است و بر تقویم میلادی ارجحیت دارد. خیام در دورانی میزیست که نیشابور سرزمین دین زرتشت بود. اقوال گوناگون بر این صحه میگذارند که اجداد شاعر ما از زرتشتیان نیشابور بودهاند و پدر خیام کسی بود که به دین مبین اسلام گروید. به هر روی خیام فقه و حکمت و فلسفه و اصول را نزد امام موفق نیشابوری فراگرفت و در ریاضیات در محضر استاد بزرگ آن دوران یعنی بهمنیار تلمذ کرد. او همچنان که مطالعات خود را در زمینههای مختلف علوم زمان گسترش میداد، شروع به نگارش کرد. ازجمله کتابی درباره جبر، رسالهای در مورد معادلههای درجه سوم، رساله فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس و چندین اثر دیگر که جایگاه این پژوهنده جوان را در هندسه و ریاضیات تثبیت کرد. در این میان خیام به طبابت و امور دیگر نیز میپرداخت و همهفن حریف بودن خود را به رخ زمانه میکشید. همچنین او رسالاتی در زمینه فلسفه نوشت که یکی به زبان فارسی و بقیه به زبان عربی هستند. خیام دستی بر آتش موسیقی نیز زد و در اثری از خود به نام «القول علی اجناس الذی بالاربعه» مسئله تقسیم یک چهارم را به سه فاصله مربوط به مایههای بینیمپرده، با نیمپرده بالارونده، و یک چهارم پرده شرح داد. اما مهمترین و معروفترین خلق او یعنی رباعیات گویی در زمان حیات شاعر مدفون مانده و کسی را از وجود آن اطلاعی نبوده است. شاهد این مدعا یاد نکردن از رباعیات توسط نظامی عروضی سمرقندی و ابوالحسن بیهقی است. پیشانی آثار خیام یعنی رباعیات مدتها بعد از مرگ او کشف شد و نجمالدین رازی در مرصادالعباد درباره آن سخن گفت. بسیاری از پژوهشگران معتقدند که افکار و عقاید خیام در آن زمانه قابل درک نبود، به همین دلیل از ترس تکفیر و طرد شدن زیر لایهای از غبار ماند تا زمان مناسب فرا برسد.
سیر تطور تفکرات
حکیم نیشابوری ادبیات ایرانزمین در همه عرصهها فعال بود و خوش درخشید. بررسی زندگی او نشان میدهد که خیام انسانی ناب و به دنبال گوهر خرد بود. هرجا را که ردی از اندیشه والای انسانی داشت میکاوید و به دنبال پاسخ سؤالات خود میگشت. مهمترین نکته در مورد زندگی خیام نیز همین مسئله است؛ اینکه او پرسشگری قهار بود. جهانبینی خیام که عده زیادی به قضاوت ظاهر آن را در فرار از معنا مییابند، سرشار از مسئله و پرسشهای وجودی بود. مسائلی که شاید هرکسی جسارت بر زبان راندن آنها را نداشته باشد. خیام اما جسورانه در قالب رباعیات میتاخت و بیتوجه به تصلبی که در زمانه او حاکم بود، به بیان عقاید خود میپرداخت. البته رباعیات تا مدتها امکان انتشار نیافت؛ چراکه بدونشک هر رباعی میتوانست خیام را به تیغ تیز منقدان بسپارد و جان او را بگیرد.
شهره در آفاق
ادبیات جهان وامدار بسیاری از ادیبان ایرانی است، اما در این میان خیام بهگونهای دیگر زبانزد خاص و عام قلمداد میشود. خیام در ابتدا بهخاطر انجام تحقیقات در زمینه ریاضیات و نجوم در بین غربیها شناخته شد. یکی از اساتید دانشگاه آکسفورد یعنی توماس هاید در کتاب تاریخ ادیان ذیل مبحث تقویم جلالی و چگونگی تألیف آن نام خیام را آورده است. پس از آن نیز نام خیام در آثار مختلفی از محققان و نویسندگان برده شد. اما آنچه نام خیام را بر سر زبانها انداخت و آوازهاش را در جهان گسترد، ترجمه اسکات فیتز جرالد از رباعیات او بود. فیتز جرالد با ترجمه رباعیات عمر خیام، دریچههای نویی به روی شاعران و نویسندگان و مردم بیرون از مرزهای ایران گشود. تی.اس.الیوت شاعر، نویسنده و منتقد ادبی آمریکایی در جایی میگوید: «به روشنی لحظهای را به یاد میآورم که در چهاردهسالگی یا همان حدودها، برحسب اتفاق نسخهای از رباعیات خیام توجه فیتزجرالد را که جایی افتاده بود برداشتم و بهواسطه آن با جهان تازهای از احساس سخت آشنا شدم. حالت من در آن لحظه به تغییر ناگهانی دین و آیین میمانست؛ دنیا به نظرم دنیای جدیدی میآمد که با رنگهای شاد دلپذیر ولی رنجآور رنگ شده بود.» چنین تأثیرات شگرفی را میتوان در بسیاری از نویسندگان بزرگ جهان نیز مشاهده کرد. همچنین نویسندگان و شاعران و متفکران ایرانی نیز تا همین امروز از اندوختههای فکری خیام بهرهمند شده و راوی مستقیم و غیرمستقیم آرای او بوده و هستند.
رشد و بالندگی
غیاثالدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوری، زاده سال 440 و درگذشته سال 517 هجری قمری است. طی 77 سال زندگی خیام تبدیل به حکیمی همهچیزدان شد که عوالم فکری دوران خود و پس از آن را درنوردید. فارغ از تسلط حیرتانگیز او در عرصه ریاضیات و هندسه اقلیدسی، تدوین گاهشمار جلالی و ایجاد تقویم ایرانی از مهمترین کارهای او بود. گاهشماری که محاسبات خیام در مورد آن همچنان از اعتبار کافی برخوردار است و بر تقویم میلادی ارجحیت دارد. خیام در دورانی میزیست که نیشابور سرزمین دین زرتشت بود. اقوال گوناگون بر این صحه میگذارند که اجداد شاعر ما از زرتشتیان نیشابور بودهاند و پدر خیام کسی بود که به دین مبین اسلام گروید. به هر روی خیام فقه و حکمت و فلسفه و اصول را نزد امام موفق نیشابوری فراگرفت و در ریاضیات در محضر استاد بزرگ آن دوران یعنی بهمنیار تلمذ کرد. او همچنان که مطالعات خود را در زمینههای مختلف علوم زمان گسترش میداد، شروع به نگارش کرد. ازجمله کتابی درباره جبر، رسالهای در مورد معادلههای درجه سوم، رساله فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس و چندین اثر دیگر که جایگاه این پژوهنده جوان را در هندسه و ریاضیات تثبیت کرد. در این میان خیام به طبابت و امور دیگر نیز میپرداخت و همهفن حریف بودن خود را به رخ زمانه میکشید. همچنین او رسالاتی در زمینه فلسفه نوشت که یکی به زبان فارسی و بقیه به زبان عربی هستند. خیام دستی بر آتش موسیقی نیز زد و در اثری از خود به نام «القول علی اجناس الذی بالاربعه» مسئله تقسیم یک چهارم را به سه فاصله مربوط به مایههای بینیمپرده، با نیمپرده بالارونده، و یک چهارم پرده شرح داد. اما مهمترین و معروفترین خلق او یعنی رباعیات گویی در زمان حیات شاعر مدفون مانده و کسی را از وجود آن اطلاعی نبوده است. شاهد این مدعا یاد نکردن از رباعیات توسط نظامی عروضی سمرقندی و ابوالحسن بیهقی است. پیشانی آثار خیام یعنی رباعیات مدتها بعد از مرگ او کشف شد و نجمالدین رازی در مرصادالعباد درباره آن سخن گفت. بسیاری از پژوهشگران معتقدند که افکار و عقاید خیام در آن زمانه قابل درک نبود، به همین دلیل از ترس تکفیر و طرد شدن زیر لایهای از غبار ماند تا زمان مناسب فرا برسد.
سیر تطور تفکرات
حکیم نیشابوری ادبیات ایرانزمین در همه عرصهها فعال بود و خوش درخشید. بررسی زندگی او نشان میدهد که خیام انسانی ناب و به دنبال گوهر خرد بود. هرجا را که ردی از اندیشه والای انسانی داشت میکاوید و به دنبال پاسخ سؤالات خود میگشت. مهمترین نکته در مورد زندگی خیام نیز همین مسئله است؛ اینکه او پرسشگری قهار بود. جهانبینی خیام که عده زیادی به قضاوت ظاهر آن را در فرار از معنا مییابند، سرشار از مسئله و پرسشهای وجودی بود. مسائلی که شاید هرکسی جسارت بر زبان راندن آنها را نداشته باشد. خیام اما جسورانه در قالب رباعیات میتاخت و بیتوجه به تصلبی که در زمانه او حاکم بود، به بیان عقاید خود میپرداخت. البته رباعیات تا مدتها امکان انتشار نیافت؛ چراکه بدونشک هر رباعی میتوانست خیام را به تیغ تیز منقدان بسپارد و جان او را بگیرد.
شهره در آفاق
ادبیات جهان وامدار بسیاری از ادیبان ایرانی است، اما در این میان خیام بهگونهای دیگر زبانزد خاص و عام قلمداد میشود. خیام در ابتدا بهخاطر انجام تحقیقات در زمینه ریاضیات و نجوم در بین غربیها شناخته شد. یکی از اساتید دانشگاه آکسفورد یعنی توماس هاید در کتاب تاریخ ادیان ذیل مبحث تقویم جلالی و چگونگی تألیف آن نام خیام را آورده است. پس از آن نیز نام خیام در آثار مختلفی از محققان و نویسندگان برده شد. اما آنچه نام خیام را بر سر زبانها انداخت و آوازهاش را در جهان گسترد، ترجمه اسکات فیتز جرالد از رباعیات او بود. فیتز جرالد با ترجمه رباعیات عمر خیام، دریچههای نویی به روی شاعران و نویسندگان و مردم بیرون از مرزهای ایران گشود. تی.اس.الیوت شاعر، نویسنده و منتقد ادبی آمریکایی در جایی میگوید: «به روشنی لحظهای را به یاد میآورم که در چهاردهسالگی یا همان حدودها، برحسب اتفاق نسخهای از رباعیات خیام توجه فیتزجرالد را که جایی افتاده بود برداشتم و بهواسطه آن با جهان تازهای از احساس سخت آشنا شدم. حالت من در آن لحظه به تغییر ناگهانی دین و آیین میمانست؛ دنیا به نظرم دنیای جدیدی میآمد که با رنگهای شاد دلپذیر ولی رنجآور رنگ شده بود.» چنین تأثیرات شگرفی را میتوان در بسیاری از نویسندگان بزرگ جهان نیز مشاهده کرد. همچنین نویسندگان و شاعران و متفکران ایرانی نیز تا همین امروز از اندوختههای فکری خیام بهرهمند شده و راوی مستقیم و غیرمستقیم آرای او بوده و هستند.
ارسال دیدگاه