
آسودگی خیال؛ ثمره بازنشستگی
عبارت «بازنشستگی» نوعی آرامش و فراغت را در دل خود دارد. واژهای که بار مثبتی با خود به همراه دارد و خبر از روزهایی میدهد که قرار است با اشتغال و سختیهایش بدرود بگویی و وارد مرحله تازهای از زندگی شوی که بیش از هر چیز و هر کسی به خودت تعلق داشته باشی. اما این تمام تعریفی که ماهیت «بازنشستگی» را تشکیل میدهد، نیست. این دوران زندگی در کنار ظاهر مثبت خود با نوعی احساس منفی نیز درآمیخته شده است.
دریایی مواج از پوچیها و دغدغههای جدید آغازی بر زندگی یک بازنشسته است که ممکن است تصوراتی مانند بیارزشی به فرد سالمند بدهد که قرار است این روزها را تجربه کند. این دنیای مبهم از زبان سرهنگ بازنشسته ارتش که نامش «محمدجواد اشرفی» است، تعریفی متفاوت و خاص دارد: «من به نوعی ادامهدهنده شغل و پیشه پدرم بودم و تقریباً اختیاری در انتخاب اینکه قرار است در زندگی به چه کاری مشغول باشم، نداشتم؛ اما به مرور خدمت به مردم و حس کردن تجربه مفید بودن موجب شد به کارم علاقهمند شوم و زندگیام با تغییراتی همراه شود.
خدمت در ارتش به من درسهای زیادی داد و موجب شد انسانی قوی شوم. البته باید اعتراف کنم بعد از بازنشستگی احساس بدی نداشتم؛ زیرا میدانستم با ورود به دوران سالمندی نمیتوانم برای جامعه و شغلم مانند قبل مفید باشم.» او چالشهای دوران بازنشستگی خود را اینچنین توصیف میکند: «بعد از بازنشستگی فرصت بیشتری برای کنار همسر بودن و همصحبتی و وقت گذراندن با او در اختیار داشتم و این برایم لذتبخش بود. در دوران اشتغال همیشه خسته به خانه میآمدم و فرصت کافی برای معاشرت با خانواده نداشتم. »
البته دوران جدید زندگی تجربههای شیرینی را نیز برای این سرهنگ بازنشسته همراه داشته است: «با شروع بازنشستگی به سفرهای متعددی رفتم. بهترین موضوع این بود که نیاز نبود مرخصی بگیرم و یا در حالت آمادهباش باشم. به کربلا و زیارت امام حسین (ع) و مشهد و زیارت امام رضا (ع) رفتم. در طبیعت، جنگل، دریا و کویر کنار خانواده لحظات خوبی را تجربه کردم و اجازه ندادم ورود به روزهای سالمندی به من حس بدی دهد.»
او تغییر سبک زندگی به واسطه بازنشستگی را اینگونه بیان میکند: «بارزترین موضوع این است که ساعت خوابم طولانی شده و ممکن است گاهی نامنظم باشد. اکنون زمان بیشتری در طول روز برای پیادهروی و شنا در اختیار دارم. رژیم غذایی من بیتغییر نمانده و به علت کهولت سن و پا گذاشتن به دوران پیری مواد غذایی مضر کمتر مصرف میکنم. من پذیرفتم که دیگر نیرو و سلامت جوانی را در اختیار ندارم و چارهای نیست جز اینکه بیشتر از قبل مراقب سلامتیام باشم.»
دریایی مواج از پوچیها و دغدغههای جدید آغازی بر زندگی یک بازنشسته است که ممکن است تصوراتی مانند بیارزشی به فرد سالمند بدهد که قرار است این روزها را تجربه کند. این دنیای مبهم از زبان سرهنگ بازنشسته ارتش که نامش «محمدجواد اشرفی» است، تعریفی متفاوت و خاص دارد: «من به نوعی ادامهدهنده شغل و پیشه پدرم بودم و تقریباً اختیاری در انتخاب اینکه قرار است در زندگی به چه کاری مشغول باشم، نداشتم؛ اما به مرور خدمت به مردم و حس کردن تجربه مفید بودن موجب شد به کارم علاقهمند شوم و زندگیام با تغییراتی همراه شود.
خدمت در ارتش به من درسهای زیادی داد و موجب شد انسانی قوی شوم. البته باید اعتراف کنم بعد از بازنشستگی احساس بدی نداشتم؛ زیرا میدانستم با ورود به دوران سالمندی نمیتوانم برای جامعه و شغلم مانند قبل مفید باشم.» او چالشهای دوران بازنشستگی خود را اینچنین توصیف میکند: «بعد از بازنشستگی فرصت بیشتری برای کنار همسر بودن و همصحبتی و وقت گذراندن با او در اختیار داشتم و این برایم لذتبخش بود. در دوران اشتغال همیشه خسته به خانه میآمدم و فرصت کافی برای معاشرت با خانواده نداشتم. »
البته دوران جدید زندگی تجربههای شیرینی را نیز برای این سرهنگ بازنشسته همراه داشته است: «با شروع بازنشستگی به سفرهای متعددی رفتم. بهترین موضوع این بود که نیاز نبود مرخصی بگیرم و یا در حالت آمادهباش باشم. به کربلا و زیارت امام حسین (ع) و مشهد و زیارت امام رضا (ع) رفتم. در طبیعت، جنگل، دریا و کویر کنار خانواده لحظات خوبی را تجربه کردم و اجازه ندادم ورود به روزهای سالمندی به من حس بدی دهد.»
او تغییر سبک زندگی به واسطه بازنشستگی را اینگونه بیان میکند: «بارزترین موضوع این است که ساعت خوابم طولانی شده و ممکن است گاهی نامنظم باشد. اکنون زمان بیشتری در طول روز برای پیادهروی و شنا در اختیار دارم. رژیم غذایی من بیتغییر نمانده و به علت کهولت سن و پا گذاشتن به دوران پیری مواد غذایی مضر کمتر مصرف میکنم. من پذیرفتم که دیگر نیرو و سلامت جوانی را در اختیار ندارم و چارهای نیست جز اینکه بیشتر از قبل مراقب سلامتیام باشم.»
ارسال دیدگاه