
کارآفرینی در چهاردیواری خانه
در شرایط سخت اقتصادی، برخی زنان با تبدیل خانه به کارگاه، نهتنها درآمدزایی میکنند بلکه فرهنگ و هنر ایرانی را زنده نگه میدارند. این گزارش، داستان پشت پرده تولیداتی است که از دل خانهها به بازار راه یافتهاند
اکرم خاکپور روزنامه نگار
در گوشهوکنار خانههای ایران، جایی که صدای چرخ خیاطی با آواز پارچههای رنگارنگ درهم میآمیزد، زنان با دستان هنرمندشان در حال بازتعریف اقتصادند. مشاغل خانگی که زمانی شاید تنها سرگرمی یا تکمیلکننده درآمد تلقی میشد، حالا به موتور محرکهای برای خودکفایی و خلاقیت بدل شده است. این زنان با تکیه بر مهارتهایشان در صنایع دستی؛ از دوخت عروسکهای پارچهای گرفته تا بافت شالگردنهای پرنقشونگار، نهتنها معیشت خانوادههای خود را بهبود میبخشند بلکه به اقتصاد محلی و ملی جان تازهای میدهند. در این گزارش، با چند نفر از این زنان پیشگام گفتوگو کردهایم که با ابزارهای ساده و ارادهای بزرگ، خانههایشان را به کارگاههایی از امید و خلاقیت تبدیل کردهاند.
امروزه مشاغل خانگی بیش از ۲۳ درصد از اشتغال جهانی را به خود اختصاص دادهاند و به گفته کارشناسان، نقشی کلیدی در افزایش مشارکت اقتصادی زنان ایفا میکنند. این کسبوکارها که اغلب با سرمایهای اندک و تکیه بر مهارتهای فردی راهاندازی میشوند، نهتنها به رونق بازار کار کمک کردهاند بلکه به بهبود معیشت خانوارها و رشد اقتصاد منجر شدهاند. به گفته وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، در سال ۱۴۰۴ تسهیلات مشاغل خانگی با افزایش ۴۰ درصدی همراه بوده؛ گامی که میتواند به شکوفایی بیشتر صنایع دستی و کسبوکارهای خرد بینجامد. این روند رو به رشد، هر روز افراد بیشتری را به سوی این مدل از کسبوکار جذب میکند؛ زنانی که با هنرشان نهفقط محصول بلکه آیندهای روشنتر میسازند.
عروسکهایی که در خانه جان میگیرند
ملیحه علوی یکی از این زنان است؛ هنرمندی که عروسکهایش نه فقط از تکههای پارچه که از خاطرات، لبخندها و رؤیاها ساخته میشوند. او در سال ۱۳۹۸، پس از دیدن یک فیلم آموزشی ساده در فضای مجازی، جرقهای در ذهنش روشن شد. این جرقه به زودی تبدیل به شعلهای از خلاقیت و پشتکار شد. ملیحه در خانهاش با دقتی وسواسگونه، عروسکهایی را طراحی، دوخت و تزئین کرد که بیش از هر چیز دیگر، امضای روح او را داشتند.
میگوید ساخت هر عروسک فرایندی طولانی و پیچیده است؛ از طراحی اولیه تا انتخاب دقیق پارچههای نخی و پنبهای، از دوخت و تزئین جزئیات تا بستهبندی نهایی. هر مرحله را خودش انجام میدهد. برایش مهم است که عروسکها متناسب با سلیقه مشتری باشند؛ مدل مو، لباس، رنگ، حتی اکسسوریها. او با افتخار از کیفیت بالای مواد اولیهاش حرف میزند و معتقد است رمز موفقیتش در همین دقتها و تعهد به خلاقیت نهفته است.
با وجود تمام این تلاشها، مسیر هموار نیست. قیمت مواد اولیه مدام در نوسان است، هزینهها بالا رفتهاند و مشتریان - بهویژه در شرایط اقتصادی سخت - ممکن است اولویتهای دیگری جز خرید یک عروسک دستساز داشته باشند. اما ملیحه دلسرد نیست. میگوید: «از خلق عروسکهایم لذت میبرم. وقتی مشتریها راضی هستند، انگار یک چراغ در وجودم روشن میشود.»
نخ و سوزن؛ تاروپود امید و درآمد
اکرم مهدیزاده، بانوی ۴۳ ساله اهل اصفهان، داستان متفاوت اما همسرشتی دارد. او عاشق پارچههای رنگارنگ است. از نوجوانی به خیاطی علاقهمند بود و مدرک فنیوحرفهایاش را گرفت، اما زندگی - آنگونه که اغلب برای زنان رخ میدهد - اجازه نداد مسیرش را بهسادگی ادامه دهد. سالها گذشت تا او دوباره به چرخ خیاطیاش برگشت، اما این بار نه برای دل خودش، بلکه برای ساختن راهی به سوی استقلال مالی.
اکرم کارش را با دوخت سرویسهای آشپزخانه آغاز کرد: دمکنی، پیشبند، دستگیره، روبالشی و هر چیزی که بتواند با سلیقه مشتری عجین شود. در آغاز، سرمایهای نداشت. یکی از دوستانش که به ایدهاش باور داشت، مسئولیت پشتیبانی مالی و بازاریابی را پذیرفت. اکرم هم با وسواس و دقت، دورههای آموزشی را گذراند، طرحها را آزمود، پارچههای متقال، کتان و پشم شیشه را خرید و نخستین دوختها را زد.
او میداند که بازار رقابتیست. پارچهها باید خوشرنگ و متنوع باشند، دوخت باید تمیز باشد، قیمت باید منصفانه باشد. اما فراتر از اینها، ارتباط انسانی، خوشقولی و تعهد به کیفیت است که مشتری را نگه میدارد. او حالا از سراسر کشور سفارش دارد؛ از طریق شبکههای اجتماعی، بازارهای اینترنتی مثل «با سلام» و حتی مغازهدارهای سنتی.
اکرم تأکید میکند که کار خانگی، برخلاف تصور رایج، آسان نیست. نهتنها به مهارت و خلاقیت بلکه به انضباط شخصی، پیگیری مستمر، و اعتماد به نفس بالا نیاز دارد. او میخواهد روزی برسد که مشاغل خانگی نه به چشم شغل اضطراری بلکه بهعنوان بخش رسمی و مورد احترام اقتصاد دیده شوند.
از گوشه خانه تا قلب اقتصاد محلی
و در گوشهای دیگر، طاهره مقدم بافتنی میبافد. ۳۵ ساله است و با دو میل، یک قلاب و چند توپ کاموا، جهانی از رنگ و احساس خلق میکند. در هر رج بافتنیاش، نشانهای نهفته است. سفید، روزهای خوشیست؛ خاکستری، دلتنگیها؛ و سبز، امید. او این زبان رجها را از مادرش آموخته؛ بیآنکه در کلاس رسمیای بنشیند یا گواهینامهای بگیرد.
از نوجوانی میبافت. ابتدا برای دل خودش. بعدها که درآمد خانواده کافی نبود، این هنر به شغل بدل شد. کلاه، شالگردن، جوراب، دستکش، رومیزی... آنچه که از نخ و رنگ ساخته میشود، حالا کالایی برای فروش است. مشتریهایش همسایگان و آشنایاناند، چراکه آشنایی زیادی با فضای مجازی ندارد. اما اگر بازارچهای باشد، نمایشگاهی یا مکانی امن برای عرضه آثارش، با شور بیشتری وارد میدان میشود.
طاهره نیز مشکلات خودش را دارد. درآمدش ثابت نیست، سرمایه ندارد و مهمتر از همه، جسمش دیگر همان پایداری سابق را ندارد. مچهایش آسیب دیدهاند، گردن و کمرش درد میکنند. اما با همه اینها، هنوز میبافد. چون این کار نه تنها نان سفرهاش را فراهم میکند، بلکه بخشی از هویت اوست. بخشی از بودنش.
این زنان، قهرمانان خاموش اقتصاد هستند؛ بدون تریبون، بدون دریافت وامهایی کلان، بدون دفتر کار رسمی، اما با دستهایی پُر از توانایی و ذهنهایی سرشار از خلاقیت. شاید خانههایشان کوچک باشد، اما رؤیاهایشان آنقدر بزرگ است که میتواند چرخ یک بازار محلی را بچرخاند.
در دنیایی که بیشتر نگاهها به کارخانهها و شرکتهای بزرگ دوخته شده، باید یادمان باشد در پس پرده اقتصاد، خانههایی هستند که در سکوت، اما پیوسته کار میکنند؛ خانههایی که زنانی در آنها، نه فقط محصولات بلکه عزت و امید تولید میکنند.
امروزه مشاغل خانگی بیش از ۲۳ درصد از اشتغال جهانی را به خود اختصاص دادهاند و به گفته کارشناسان، نقشی کلیدی در افزایش مشارکت اقتصادی زنان ایفا میکنند. این کسبوکارها که اغلب با سرمایهای اندک و تکیه بر مهارتهای فردی راهاندازی میشوند، نهتنها به رونق بازار کار کمک کردهاند بلکه به بهبود معیشت خانوارها و رشد اقتصاد منجر شدهاند. به گفته وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، در سال ۱۴۰۴ تسهیلات مشاغل خانگی با افزایش ۴۰ درصدی همراه بوده؛ گامی که میتواند به شکوفایی بیشتر صنایع دستی و کسبوکارهای خرد بینجامد. این روند رو به رشد، هر روز افراد بیشتری را به سوی این مدل از کسبوکار جذب میکند؛ زنانی که با هنرشان نهفقط محصول بلکه آیندهای روشنتر میسازند.
عروسکهایی که در خانه جان میگیرند
ملیحه علوی یکی از این زنان است؛ هنرمندی که عروسکهایش نه فقط از تکههای پارچه که از خاطرات، لبخندها و رؤیاها ساخته میشوند. او در سال ۱۳۹۸، پس از دیدن یک فیلم آموزشی ساده در فضای مجازی، جرقهای در ذهنش روشن شد. این جرقه به زودی تبدیل به شعلهای از خلاقیت و پشتکار شد. ملیحه در خانهاش با دقتی وسواسگونه، عروسکهایی را طراحی، دوخت و تزئین کرد که بیش از هر چیز دیگر، امضای روح او را داشتند.
میگوید ساخت هر عروسک فرایندی طولانی و پیچیده است؛ از طراحی اولیه تا انتخاب دقیق پارچههای نخی و پنبهای، از دوخت و تزئین جزئیات تا بستهبندی نهایی. هر مرحله را خودش انجام میدهد. برایش مهم است که عروسکها متناسب با سلیقه مشتری باشند؛ مدل مو، لباس، رنگ، حتی اکسسوریها. او با افتخار از کیفیت بالای مواد اولیهاش حرف میزند و معتقد است رمز موفقیتش در همین دقتها و تعهد به خلاقیت نهفته است.
با وجود تمام این تلاشها، مسیر هموار نیست. قیمت مواد اولیه مدام در نوسان است، هزینهها بالا رفتهاند و مشتریان - بهویژه در شرایط اقتصادی سخت - ممکن است اولویتهای دیگری جز خرید یک عروسک دستساز داشته باشند. اما ملیحه دلسرد نیست. میگوید: «از خلق عروسکهایم لذت میبرم. وقتی مشتریها راضی هستند، انگار یک چراغ در وجودم روشن میشود.»
نخ و سوزن؛ تاروپود امید و درآمد
اکرم مهدیزاده، بانوی ۴۳ ساله اهل اصفهان، داستان متفاوت اما همسرشتی دارد. او عاشق پارچههای رنگارنگ است. از نوجوانی به خیاطی علاقهمند بود و مدرک فنیوحرفهایاش را گرفت، اما زندگی - آنگونه که اغلب برای زنان رخ میدهد - اجازه نداد مسیرش را بهسادگی ادامه دهد. سالها گذشت تا او دوباره به چرخ خیاطیاش برگشت، اما این بار نه برای دل خودش، بلکه برای ساختن راهی به سوی استقلال مالی.
اکرم کارش را با دوخت سرویسهای آشپزخانه آغاز کرد: دمکنی، پیشبند، دستگیره، روبالشی و هر چیزی که بتواند با سلیقه مشتری عجین شود. در آغاز، سرمایهای نداشت. یکی از دوستانش که به ایدهاش باور داشت، مسئولیت پشتیبانی مالی و بازاریابی را پذیرفت. اکرم هم با وسواس و دقت، دورههای آموزشی را گذراند، طرحها را آزمود، پارچههای متقال، کتان و پشم شیشه را خرید و نخستین دوختها را زد.
او میداند که بازار رقابتیست. پارچهها باید خوشرنگ و متنوع باشند، دوخت باید تمیز باشد، قیمت باید منصفانه باشد. اما فراتر از اینها، ارتباط انسانی، خوشقولی و تعهد به کیفیت است که مشتری را نگه میدارد. او حالا از سراسر کشور سفارش دارد؛ از طریق شبکههای اجتماعی، بازارهای اینترنتی مثل «با سلام» و حتی مغازهدارهای سنتی.
اکرم تأکید میکند که کار خانگی، برخلاف تصور رایج، آسان نیست. نهتنها به مهارت و خلاقیت بلکه به انضباط شخصی، پیگیری مستمر، و اعتماد به نفس بالا نیاز دارد. او میخواهد روزی برسد که مشاغل خانگی نه به چشم شغل اضطراری بلکه بهعنوان بخش رسمی و مورد احترام اقتصاد دیده شوند.
از گوشه خانه تا قلب اقتصاد محلی
و در گوشهای دیگر، طاهره مقدم بافتنی میبافد. ۳۵ ساله است و با دو میل، یک قلاب و چند توپ کاموا، جهانی از رنگ و احساس خلق میکند. در هر رج بافتنیاش، نشانهای نهفته است. سفید، روزهای خوشیست؛ خاکستری، دلتنگیها؛ و سبز، امید. او این زبان رجها را از مادرش آموخته؛ بیآنکه در کلاس رسمیای بنشیند یا گواهینامهای بگیرد.
از نوجوانی میبافت. ابتدا برای دل خودش. بعدها که درآمد خانواده کافی نبود، این هنر به شغل بدل شد. کلاه، شالگردن، جوراب، دستکش، رومیزی... آنچه که از نخ و رنگ ساخته میشود، حالا کالایی برای فروش است. مشتریهایش همسایگان و آشنایاناند، چراکه آشنایی زیادی با فضای مجازی ندارد. اما اگر بازارچهای باشد، نمایشگاهی یا مکانی امن برای عرضه آثارش، با شور بیشتری وارد میدان میشود.
طاهره نیز مشکلات خودش را دارد. درآمدش ثابت نیست، سرمایه ندارد و مهمتر از همه، جسمش دیگر همان پایداری سابق را ندارد. مچهایش آسیب دیدهاند، گردن و کمرش درد میکنند. اما با همه اینها، هنوز میبافد. چون این کار نه تنها نان سفرهاش را فراهم میکند، بلکه بخشی از هویت اوست. بخشی از بودنش.
این زنان، قهرمانان خاموش اقتصاد هستند؛ بدون تریبون، بدون دریافت وامهایی کلان، بدون دفتر کار رسمی، اما با دستهایی پُر از توانایی و ذهنهایی سرشار از خلاقیت. شاید خانههایشان کوچک باشد، اما رؤیاهایشان آنقدر بزرگ است که میتواند چرخ یک بازار محلی را بچرخاند.
در دنیایی که بیشتر نگاهها به کارخانهها و شرکتهای بزرگ دوخته شده، باید یادمان باشد در پس پرده اقتصاد، خانههایی هستند که در سکوت، اما پیوسته کار میکنند؛ خانههایی که زنانی در آنها، نه فقط محصولات بلکه عزت و امید تولید میکنند.
ارسال دیدگاه