
زیستن در لحظه حرف زدن با کد
مادر زیر لب میگوید: «نمیفهمم چی میگه... انگار به یه زبون دیگه حرف میزنه.» آنسوی دیوار، دختر نوجوانش با خستگی هدفون را در گوش میگذارد و زیر لب غر میزند: «باز شروع شد...» در این گفتوگوی نیمهکاره، نه کسی فریاد میزند، نه کسی قهر میکند، اما دیواری شفاف میان دو دنیا کشیده شده؛ دنیایی که در آن زبان، نهفقط ابزار ارتباط که خودِ مسئله شده است. شکاف میان نسلها همیشه بوده، اما اینبار، زبان دیگر فقط نشانه تفاوت نیست، خودش تفاوت میسازد.
نسل (Z) در جهانی متولد شده که فناوری و سرعت، تنفس روزمرهاش را شکل میدهند. واژهها در این دنیا کوتاهند، کد شدهاند، به تصویر بدل شدهاند و گاه تنها با یک ایموجی پایان مییابند. آنها با گوشی هوشمند به دنیا آمدهاند، با اینترنت رشد کردهاند و با پلتفرمهایی مانند تیکتاک و اینستاگرام اجتماعی شدهاند. زبانشان مثل زندگیشان فشرده، چندلایه و گاه برای بیگانهها مبهم و حتی بیادبانه به نظر میرسد. وقتی مادر از فرزندش میخواهد که چیزی را درست بگوید، او شاید در دل میپرسد که مگر اشتباهی گفته؟ در ذهن او، «LOL» میتواند التیامی باشد بر لحظهای سخت و یک جمله کوتاه مثل «فازش چیه؟»؛ تلاشی برای معنا دادن به یک احساس پیچیده.
اما ورای کلمات، موضوع چیز دیگری است. جامعهشناسانی مثل پییر بوردیو از «سرمایه زبانی» حرف میزنند؛ اینکه هر سبک گفتار، حامل یک نوع قدرت است. وقتی دو نسل با دو زبان متفاوت سخن میگویند، عملاً در دو میدان قدرت جدا زندگی میکنند. نسل قدیم با زبان رسمی، جملههای بلند و ارجاع به گذشتهای که برایش معنا داشته و نسل جدید، با کدهایی که فقط میان خودشان معنا دارد.
دکتر فاضلی اشاره میکند نسل (Z) در جهانی سیال و بیقطعیت زیسته؛ دنیایی که در آن قطعیتها فروپاشیدهاند و زبان رسمی دیگر مرجع نیست. آنها زبان را میسازند، تغییر میدهند، بازی میکنند و با آن مرز میکشند. گاهی حتی برای محافظت از خود. این زبان، زبان اعتراض هم هست؛ اعتراض به درکنشدن، به شنیدهنشدن، به جهانی که انگار حرفهایشان را جدی نمیگیرد.
نسل قبل هم حق دارد. وقتی متوجه نمیشود، نمیتواند اعتماد کند و بیاعتمادی راه هر گفتوگویی را میبندد. اما در دنیایی که همه چیز به سرعت تغییر میکند، شاید راهحل نه بازگشت به گذشته بلکه یاد گرفتن زبان آینده باشد؛ نه برای سلطه یا کنترل بلکه برای ارتباطی تازه. باید یاد بگیریم که گاهی ایموجی هم میتواند «دوستت دارم» را منتقل کند و سکوت هم معنایی دارد.
شکاف زبانی، نشانه شکاف در تجربه است. اما هنوز میشود پلی زد. نه با ترجمه صرف، که با همدلی. با گوش دادن بیپیشداوری. با پذیرفتن اینکه زبان تنها یک ابزار نیست بلکه گاهی خودِ تجربه است. و اگر بخواهیم بفهمیم، شاید باید اول، زبانِ «چگونه گفتن» را بشنویم، نه فقط «چه گفتن» را.
ارسال دیدگاه