«مادرکامل» به خود و فرزند آسیب می‌زند

«مادرکامل» به خود و فرزند آسیب می‌زند

بعات‌ روانی مادر کامل، شامل وابسته‌کردن فرزند به خود به جای شکل دادن دلبستگی ایمن است. فداکاری‌های بیش از اندازه او در قبال فرزندش در نهایت باعث فشار آوردن به خود و دچار احساس خشم شدن می‌شود. مادر کامل برای ایده‌آل بودن، نیاز به کنترل‌ و چک‎کردن دائم فرزند خود دارد که همین موضوع می‌تواند در آینده سبب خشمگین شدن فرزند شود، یا با کوچک‌ترین ناکامی یا صدمه دیدن فرزند، احساس شرم و گناه در مادر ایجاد شود و به جایی برسد که من مامان بدی هستم. احساس شرم حتی از احساس گناه به لحاظ روانی آسیب‌زننده‌تر است، همین امر می‌تواند بار روانی سنگینی را برای مادر به همراه داشته باشد.
مادر کامل حد نهایت هر موضوع و مسئله‌ای را می‌بیند. به همین سبب این مادران خودشان را فراموش می‌کنند و در این موقعیت آن‌ها به دلیل تحمل فشارهای سنگین، آرام‌آرام خسته می‌شوند و خستگی مفرط در نهایت آن‌ها را خشمگین می‌سازد و خشم انباشته قطعاً بر اطرافیان او تأثیر می‌گذارد.
مادر کامل از آنجا که مرتب فرزند خود را کنترل می‌کند، باعث می‌شود که فرزند در کودکی بچه وابسته‌ای شود و در بزرگسالی همانند مادر خود لبریز از احساس خشم ‌شود و احساس خشم ایجاد شده آسیب‌های فراوان بر مادر و فرزند وارد می‌سازد. 
کودکی که هیجانات خود از جمله خشم را ابراز نکند اغلب هیجانات سرکوب‌شده‌اش بعدها در زمان‌ها و موقعیت‌های دیگر به اشکال مختلف از جمله افسردگی، خشم و آسیب‌رسانی به خود یا افراد جامعه بروز می‌یابند. دسته‌ای از مادران وجود دارند که به‌خاطر حس کامل بودن، دائم فرزند خود را کنترل می‌کنند و حتی اگر در این مسیر بر اثر حادثه‌ای به فرزند آن‌ها آسیبی برسد این مادران با احساس شرم و گناه‌، خود را سرزنش می‌کنند.
در مقابل مادر کافی به مادری گفته می‌شود که به‌صورت منطقی به نیازهای فرزند خود پاسخ می‌دهد و با در نظر گرفتن توانایی‌های او زمینه مستقل شدن فرزند را فراهم می‌سازد.
مادر کافی، مادری است که سعی می‌کند کودک یا فرزند را به خود وابسته نکند. زمانی که فرزند او نوزاد است و به مادر نیاز دارد نیازها را تا جایی که وظیفه مادر است برآورده می‌کند. کم‌کم که کودک بزرگ‌تر می‌شود اجازه می‌دهد که کودک نیز اشتباه کند. مادر بیشتر به او یاد می‌دهد که اشتباه قابل جبران است نه اینکه خود بخواهد اشتباه را برای فرزند جبران کند. 
یک مادر کامل ممکن است اشتباهات فرزند خود را جبران کند اما مادر کافی به فرزند خود یاد می‌دهد که چگونه اشتباه خود را جبران کند. مثلاً فرزند او هنگامی که لیوان شیری را زمین می‌ریزد مادر کامل خود زمین را پاک می‌کند و از اینکه باعث زحمت مادر شده احساس گناهی در کودک ایجاد می‌شود اما مادر کافی به بچه یاد می‌دهد که شیر ریخته را خود تمیز کند و بعد از نظافت کف زمین، دوباره یک لیوان شیر بریزد و میل کند. 
یک مادر کافی سعی دارد متناسب با سال‌های رشدی فرزند خود، توانایی‌های او را در نظر بگیرد و اجازه دهد جاهایی که نیاز است فرزند مستقل شود و استقلال خود را تجربه کند. 
بنابراین مادر به جای اینکه فرزند را به خود وابسته سازد باید دلبستگی ایمن به وجود آورد؛ چراکه در این شکل از دلبستگی فرزند می‌داند مادر حضور و توجه دارد و او می‌تواند با آرامش‌خاطر مشغول کنجکاوی‌ها و کسب‌ تجارب خود ‌شود.
به‌نظر می‌رسد بهترین رویکرد نظری و عملی رویکرد هیجان‌مدار است. این رویکرد به مادران می‌آموزد که چگونه با احساسات و هیجانات خود آشنا شوند و به شکل سازگار آن‌ها را تجربه کنند. همین امر سبب می‌شود تا بتوانند این مسئله را به درستی به فرزندان خود آموزش دهند.
ارسال دیدگاه
ضمیمه
ضمیمه