معرفی کتاب
زندان الرشید
نویسنده: محمدمهدی بهداروند
ناشر: سوره مهر
کتاب «زندان الرشید»، خاطرات رئیس ستاد ششم نیروی زمینی سپاه نوشته محمدمهدی بهداروند، یکی از صادقانهترین آثاری است که در زمینه تاریخ دفاع مقدس نوشته شده و در هفتمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد بهعنوان اثر برگزیده در بخش مستندنگاری انتخاب شده است. کتاب زندان الرشید خاطرات همکلاسی دوران ابتدایی و همشهری محمدمهدی بهداروند، علیاصغر گرجیزاده است که در سال 1342 در اندیمشک متولد شد و بعد از خدمات زیادی در دوران انقلاب و جنگ تحمیلی به اسارت دشمن درآمد. گرجی سرانجام در سال 1369 به وطن بازگشت. داستان همزمان با سقوط قرارگاه سپاه ششم آغاز میشود و با محوریت حوادث زندان الرشید ادامه مییابد و در روز آزادی سردار گرجیزاده به پایان میرسد. گرجیزاده، راوی این اثر که در واپسین روزهای جنگ تحمیلی در جزایر مجنون به اسارت نیروهای عراقی درآمده بود، تا چهار ماه پس از اسیرشدن به دست نیروهای بعثی، هویت خود را از آنان پنهان کرد. بعد از لورفتن هویت واقعی او برای نیروهای ارتش بعث، به زندان الرشید که مخوفترین زندان عراق بود، منتقل شد تا باقیمانده دوران اسارت خود را که حدود هشت سال میشد، در این زندان بگذراند. سردار علیاصغر گرجیزاده با دقت تمام سعی کرده تا در بیان خاطرات خود صادق باشد. با وجود آنکه در زمان خود یکی از مسئولان ردهبالای سپاه محسوب میشده، اما از بیان ترسها و دلنگرانیهای خود در دوران اسارت ابایی نداشته، تا آنجا که لحظهبهلحظه وحشت خود از شکنجههای دشمن بعثی را با صراحت تمام بیان کرده است. بدون تردید یکی از دلایل جذابیت این اثر همین صراحت راوی در بیان خاطرات خود بدون ترسیم چهرهای قهرمانگونه از خویش است.
نویسنده: محمدمهدی بهداروند
ناشر: سوره مهر
کتاب «زندان الرشید»، خاطرات رئیس ستاد ششم نیروی زمینی سپاه نوشته محمدمهدی بهداروند، یکی از صادقانهترین آثاری است که در زمینه تاریخ دفاع مقدس نوشته شده و در هفتمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد بهعنوان اثر برگزیده در بخش مستندنگاری انتخاب شده است. کتاب زندان الرشید خاطرات همکلاسی دوران ابتدایی و همشهری محمدمهدی بهداروند، علیاصغر گرجیزاده است که در سال 1342 در اندیمشک متولد شد و بعد از خدمات زیادی در دوران انقلاب و جنگ تحمیلی به اسارت دشمن درآمد. گرجی سرانجام در سال 1369 به وطن بازگشت. داستان همزمان با سقوط قرارگاه سپاه ششم آغاز میشود و با محوریت حوادث زندان الرشید ادامه مییابد و در روز آزادی سردار گرجیزاده به پایان میرسد. گرجیزاده، راوی این اثر که در واپسین روزهای جنگ تحمیلی در جزایر مجنون به اسارت نیروهای عراقی درآمده بود، تا چهار ماه پس از اسیرشدن به دست نیروهای بعثی، هویت خود را از آنان پنهان کرد. بعد از لورفتن هویت واقعی او برای نیروهای ارتش بعث، به زندان الرشید که مخوفترین زندان عراق بود، منتقل شد تا باقیمانده دوران اسارت خود را که حدود هشت سال میشد، در این زندان بگذراند. سردار علیاصغر گرجیزاده با دقت تمام سعی کرده تا در بیان خاطرات خود صادق باشد. با وجود آنکه در زمان خود یکی از مسئولان ردهبالای سپاه محسوب میشده، اما از بیان ترسها و دلنگرانیهای خود در دوران اسارت ابایی نداشته، تا آنجا که لحظهبهلحظه وحشت خود از شکنجههای دشمن بعثی را با صراحت تمام بیان کرده است. بدون تردید یکی از دلایل جذابیت این اثر همین صراحت راوی در بیان خاطرات خود بدون ترسیم چهرهای قهرمانگونه از خویش است.
ارسال دیدگاه