
نیروی کار تحصیلکرده شاخصهای بهرهوری را تغییر میدهد
افزایش سرمایه انسانی در گرو آموزش بهینه و کیفی است. علاوه بر آموزش غیررسمی که در محیط خانواده و دوستان انجام میشود، آموزش رسمی عمدتاً بهوسیله نظام آموزشی حاکم بر جامعه صورت میگیرد. آنچنان که الگوهای اقتصادی نشان میدهند، بهکارگیری افراد با تحصیلات عالی در یک اقتصاد، به خاطر سرمایه انسانی بیشتری که تولید میکنند، میتواند به افزایش بهرهوری نیروی کار و رشد اقتصادی بیشتر منجر شود. تحقق این امر مستلزم شرایطی از قبیل آموزش افراد در دانشگاهها متناسب با نیاز بازار، آموزشهای روز و کارآمد و در نهایت به کارگیری افراد متناسب با تحصیلات آنهاست. در سالهای اخیر آمار فارغالتحصیلان دانشگاهی و سهم آنها از اشتغال پیوسته درحال افزایش بوده است. حال سؤال اینجاست که آیا این افزایش توانسته بهرهوری نیروی کار را بالا ببرد یا خیر؟
در همین زمینه برآوردهای یک تحقیق آکادمیک در سال 1395 با عنوان «بررسی تأثیر تحصیلات عالی بر بهرهوری نیروی کار در ایران» مبین این است که منفی بودن ضریب مذکور میتواند به چند دلیل باشد؛ عدم هماهنگی آموزشهای افراد در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی با بازار کار، دوم اینکه بیشتر آموختههای دانشگاهی مباحث تئوری را شامل میشود، در حالی که در بازار کار به آموختههای عملی بیشتر نیاز است. بسیاری از افراد تحصیلکرده مطابق با رشته تحصیلی خود به کار گماشته نمیشوند و عدم تطابق آموختههای نیروی کار با مهارتهای مورد نیاز شغلی پیش میآید، چهارمین دلیل در این زمینه به کاهش انگیزه در نیروی کار به علت مرتبط نبودن شغل با رشته تحصیلی برمیگردد که میتواند به کاهش بهرهوری نیروی کار منجر شود. پژوهشگران پیشنهاد میکنند که با بهبود و اصلاح موارد ذکر شده، شرایط برای اثرگذاری مثبت این متغیر بر بهرهوری نیروی کار فراهم شود.
بازار کار ایران از جنبههای دیگری نیز به حضور نیروی تحصیلکرده نیازمند است. تأثیرگذاری حضور فارغالتحصیلان دانشگاهی در بهرهوری کار نسبت مستقیمی با یکی از مهمترین شاخصهای بهرهوری یعنی سطح رضایتمندی نیروی کار دارد. کارگران با تحصیلات عالی اغلب به دلیل مهارتها، دانش و موقعیتهای نفوذ خود نقش مهم و گاه محوری در دفاع از حقوق کارگران دارند. موفقیت آنها در این عرصه را میتوان در موارد زیر دستهبندی کرد:
تخصص در قانون کار
کارگران با تحصیلات عالی، بهویژه آنهایی که دارای پیشینه در حقوق، اقتصاد و علوم اجتماعی هستند، برای تفسیر و حمایت از قوانین کار به خوبی مجهز هستند. آنها میتوانند در پیشنویس قوانین مشارکت کنند، نمایندگی کارگران را در اختلافات حقوقی برعهده بگیرند و برای تغییر سیاستها تلاش کنند.
تدوین سیاست
دانشگاهیان و متخصصان اقتصاد کار و سیاست عمومی میتوانند با انجام تحقیقات، ارائه گواهیهای کارشناسی و مشارکت در فرآیندهای سیاستگذاری بر تصمیمات دولت تأثیر بگذارند.
نقشهای راهبردی
کارگران تحصیلکرده اغلب در اتحادیهها و سازمانهای کارگری پستهای راهبردی را در اختیار میگیرند. تفکر استراتژیک، مهارتهای مذاکره و توانایی در برقراری ارتباط مؤثر آنها را به رهبران و مدافعان مؤثر حقوق کار تبدیل میکند.
برنامههای آموزشی
کارگران تحصیلکرده میتوانند برای سایر کارگران در مورد حقوق و راهبردهای حمایتی برنامههای آموزشی مؤثر ایجاد و اجرا کنند.
برجسته کردن موارد نقض حقوق کار
کارگران با مدرک تحصیلی دانشگاهی مسائل مربوط به کار مانند شکاف دستمزد، تبعیض و شرایط ناامن کار را درک و آنها را برجسته میکنند. در موارد متعددی این افراد با موفقیت برای تغییرات در قوانین کار لابی کردهاند که منجر به بهبود شرایط کار، دستمزد بهتر و حمایتهای قویتر در برابر تبعیض و آزار و اذیت شده است.
با این توصیف کارگران با تحصیلات عالی به دلیل تخصص، تفکر استراتژیک و توانایی تأثیرگذاری بر سیاستها و افکار عمومی اغلب در دفاع از حقوق کارگران موفق هستند. مشارکت این قشر در پیشبرد حقوق کار حیاتی است، اگرچه آنها باید از چالشها و موانع مهم عبور کنند. همافزایی بین کارگران تحصیلکرده و نیروی کار ماهر اما غیرتحصیلکرده برای پیشرفت پایدار در حمایت و افزایش حقوق کارگران بسیار مهم است.