
جمعآوریکودکانکار و روح مددکاری
سیدحسن موسوی چلک رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران
شعار امسال روز جهانی مبارزه با کار کودک «عدالت اجتماعی برای همه، چگونه به کار کودک پایان بدهیم» است. آمارهای جهانی نشان میدهد که حدود 160 میلیون کودک کار در دنیا وجود دارد. یعنی یک کودک بهازای هر10 کودک در دنیا کودک کار است. پرسش اینجاست که آیا تعداد کودکان کار در سالهای اخیر در دنیا افزایش یافته است؟ قبلاً آمارها از حدود 250 میلیون نفر خبر میدادند.پس از مدتی این رقم کاهش پیدا کرد و پس از فراگیری کرونا و افزایش مشکلات اقتصادی آمار کودکان کار دوباره روندی افزایشی در پیش گرفته است. هرچند بعد از قدرت گرفتن طالبان حضور کودکان کار افغانستانی در کشورمان بیشتر شده، اما جمعآوری این کودکان اخلاقی و انسانی نیست و با روح مددکاری اجتماعی همخوانی ندارد.
بهنظر میرسد اینکه گفته شود بیشترین آمار کودکان کار در کشور اتباع بیگانه هستند فرافکنی است. در حالی که بخش عمده کودکان کار ایرانی هستند که بهدلیل معیشت و خردهفرهنگ حاکم بر خانواده ناچار به کار در مشاغلی مانند کشاورزی، دامداری و کارگاههای زیرزمینی میشوند. در واقع نباید این جمعیت را در کودکان کار خیابانی و کلانشهرهایی مانند تهران خلاصه کرد، زیرا بسیاری از آنها در محلهایی کار میکنند که بهآسانی قابل دسترس نیستند. یکی از مشکلاتی که در این حوزه با آن روبهرو هستیم این است که آمار مشخصی از کودکان کار کشور در دست نیست و اعداد مختلفی در خصوص جمعیت کودکان کار مطرح است که حتی در این خصوص نمیتوان گمانهزنی کرد. اما با توجه به شرایط اقتصادی جمعیت کودکان کار روند روبهرشدی دارد و میتوان گفت حضور آنها در شهرها مشهودتر از گذشته شده است.
مسئله دیگری که با آن روبهرو هستیم این نکته است؛ برخی خانوادهها با کار کودک کنار آمدهاند و بهنوعی میتوان گفت در این حوزه شاهد نوعی عادیسازی هستیم که پیامدهای جبرانناپذیر متعدد و بیشماری برای کودکان و جامعه بهدنبال دارد. در قدم اول نباید فراموش کرد که کودکان کار و خیابان بهدلیل اینکه بیم تحقیر آنها در جامعه بیشتر است، خود را با دیگران مقایسه میکنند و این شرایط حس انتقام را در آنها ایجاد میکند. همچنین این خطر وجود دارد که به بیماریهای مختلفی مبتلا شوند یا از سوءتغذیه رنج ببرند. این کودکان بهدلیل قرارگرفتن در شرایط ناعادلانه، از حقوق کافی برخوردار نبوده و مورد بهرهکشی و استثمار واقع میشوند و بسیاری از انواع خشونتها را تجربه میکنند. کودکانی که زبالهگردی میکنند یا مجبور به تکدیگری و اشکال دیگر کار کودک میشوند دوران کودکی را بهدرستی طی نمیکنند، از بسیاری از حقوق تحصیلی، آموزشی، اوقات فراغت، خانواده ایمن و قابل اتکا محروم هستند و این محرومیتها قطعاً برای آنها تبعاتی بهدنبال خواهد داشت.
بنابراین بهخاطر در معرض تجربه انواع خشونتها بودن احتمال گرایش به آسیبهای اجتماعی را در این کودکان تقویت میکند. حتی ممکن است از آنها برای فروش و توزیع موادمخدر یا سایر جرائم استفاده کنند. مجموعه مسائل و پیامدهای افزایش روزافزون کودکان کار لازم است که برای شناسایی و حل این مسئله در کشور تدبیر جدی و عاجلی اندیشیده شود.
بهنظر میرسد اینکه گفته شود بیشترین آمار کودکان کار در کشور اتباع بیگانه هستند فرافکنی است. در حالی که بخش عمده کودکان کار ایرانی هستند که بهدلیل معیشت و خردهفرهنگ حاکم بر خانواده ناچار به کار در مشاغلی مانند کشاورزی، دامداری و کارگاههای زیرزمینی میشوند. در واقع نباید این جمعیت را در کودکان کار خیابانی و کلانشهرهایی مانند تهران خلاصه کرد، زیرا بسیاری از آنها در محلهایی کار میکنند که بهآسانی قابل دسترس نیستند. یکی از مشکلاتی که در این حوزه با آن روبهرو هستیم این است که آمار مشخصی از کودکان کار کشور در دست نیست و اعداد مختلفی در خصوص جمعیت کودکان کار مطرح است که حتی در این خصوص نمیتوان گمانهزنی کرد. اما با توجه به شرایط اقتصادی جمعیت کودکان کار روند روبهرشدی دارد و میتوان گفت حضور آنها در شهرها مشهودتر از گذشته شده است.
مسئله دیگری که با آن روبهرو هستیم این نکته است؛ برخی خانوادهها با کار کودک کنار آمدهاند و بهنوعی میتوان گفت در این حوزه شاهد نوعی عادیسازی هستیم که پیامدهای جبرانناپذیر متعدد و بیشماری برای کودکان و جامعه بهدنبال دارد. در قدم اول نباید فراموش کرد که کودکان کار و خیابان بهدلیل اینکه بیم تحقیر آنها در جامعه بیشتر است، خود را با دیگران مقایسه میکنند و این شرایط حس انتقام را در آنها ایجاد میکند. همچنین این خطر وجود دارد که به بیماریهای مختلفی مبتلا شوند یا از سوءتغذیه رنج ببرند. این کودکان بهدلیل قرارگرفتن در شرایط ناعادلانه، از حقوق کافی برخوردار نبوده و مورد بهرهکشی و استثمار واقع میشوند و بسیاری از انواع خشونتها را تجربه میکنند. کودکانی که زبالهگردی میکنند یا مجبور به تکدیگری و اشکال دیگر کار کودک میشوند دوران کودکی را بهدرستی طی نمیکنند، از بسیاری از حقوق تحصیلی، آموزشی، اوقات فراغت، خانواده ایمن و قابل اتکا محروم هستند و این محرومیتها قطعاً برای آنها تبعاتی بهدنبال خواهد داشت.
بنابراین بهخاطر در معرض تجربه انواع خشونتها بودن احتمال گرایش به آسیبهای اجتماعی را در این کودکان تقویت میکند. حتی ممکن است از آنها برای فروش و توزیع موادمخدر یا سایر جرائم استفاده کنند. مجموعه مسائل و پیامدهای افزایش روزافزون کودکان کار لازم است که برای شناسایی و حل این مسئله در کشور تدبیر جدی و عاجلی اندیشیده شود.
ارسال دیدگاه