
چگونه وعدههای داده شده محقق نمیشوند
چالش در سیستم تأمیناجتماعی آمریکا
این روزها ایالات متحده با چالش مهمی در سیستم تأمیناجتماعی خود روبهرو شده؛ مسئلهای که کموبیش در بیشتر کشورهای پیشرفته دیده میشود و ریشه در مسائل جمعیتی دارد. اکنون تعداد بازنشستگان و هزینههای درمانی آنها بسیار بیش از عایدی صندوقهای تأمیناجتماعی و برنامههای سلامت است. بنابراین باری بر دوش سیستم بازپرداخت و سلامت افزوده شده که برخلاف وعدههای داده شده توان پرداخت آن را ندارد. در این شماره برای بررسی بیشتر مسئله به ابعاد این موضوع میپردازیم.
برای آمریکاییها مسئله تأمیناجتماعی و بیمه درمانی مدیکر (Medicare) بیشتر به یک مسئله ریاضی شبیه شده است. این مسئله ریاضی، البته با شرایط و کیفیت زندگی تعداد زیادی از مردم ایالات متحده گره خورده است. برای توضیح موضوع باید به شکل سادهای گفت، مالیات بر حقوق بزرگترین بخش بودجه تأمیناجتماعی و بیمه درمانی مدیکر را تشکیل میدهد. پولی که قبلاً از حقوق کارگران کسر شده و در واقع هنگام دریافت مزایا، مردم صرفاً آنچه را که قبلاً به سیستم پرداخت کردهاند، پس میگیرند. مشکل آنجا پیش میآید که با افزایش سن و بازنشستگی تعداد بیشتری از کارکنان دوره انفجار جمعیتی که اکنون به سن بازنشستگی رسیدهاند، مستمریبگیران بیشتری نسبت به پرداختکنندگان وجود خواهد داشت.
به این ترتیب درآمد مالیاتی کافی برای تأمین مالی برنامهها وجود ندارد. این کار مانند این است که درون یک قلک دو سکه بیندازید اما توقع داشته باشید که ۱۰ سکه برداشت کنید؛ کاری غیرممکن که این روزها در آمریکا همه درباره آن حرف میزنند و تأمیناجتماعی و بیمه درمانی را دچار یک چالش سیاسی ریاضیاتی کرده است.
1560 میلیارد دلار عایدی
طبق آخرین گزارش دفتر بودجه کنگره آمریکا، انتظار میرود مالیات بر حقوق در سال جاری هزار و 560 میلیارد دلار عایدی برای صندوقهای رفاهی و درمانی ایجاد کند. با این حال، هزینههای ترکیبی تأمیناجتماعی و مدیکر احتمالاً 2 هزار و 160 میلیارد دلار است. این دفتر در گزارش خود هشدار داد که ممکن است نیاز باشد مزایای تأمیناجتماعی حتی زودتر از پیشبینیهای گذشته کاهش یابد و با یک برنامهریزی کاهش این مزایا از سال ۲۰۲۳ شروع شود. در حال حاضر دولت در حال پرداخت کامل مزایای تأمیناجتماعی است که البته در این رابطه لطفی در کار نیست و مردم صرفاً آنچه را که قبلاً پرداختهاند برداشت میکنند. اما سرمایههای صندوق تأمیناجتماعی در حال کاهش است و مشکل پرداخت از همینجا شروع میشود. از طرف دیگر، تعداد افرادی که در بیمه سلامت مدیکر ثبتنام کردهاند از زمان آغاز به کار آن در سال ۱۹۶۶، بیش از سه برابر شده و به حدود ۶۵ میلیون نفر رسیده است. طبق دادههای مرکز خدمات مدیکر، بیش از ۱۰ میلیون بازنشسته و معلول جدید فقط در دهه گذشته به این سیستم سلامت ملحق شدهاند.
گزارش متولیان تأمیناجتماعی و مدیکر پیشبینی میکند کسری درآمدهای مالیاتی همراه با افزایش تعداد دریافتکنندگان در نهایت منجر به ناتوانی صندوق امانی تأمیناجتماعی در پرداخت کامل مزایا در سال ۲۰۳۵ میشود. اگرچه دفتر بودجه کنگره (CBO) که اطلاعات، تحلیلها و برآوردهای عینی و غیرحزبی مربوط به تصمیمات اقتصادی و بودجهای فدرال را در اختیار کنگره قرار میدهد معتقد است این امر میتواند زودتر اتفاق افتد. برآورد دفتر بودجه کنگره آمریکا پیشبینی کرده که صندوق مدیکر از سال ۲۰۲۸ قادر به پرداخت کامل مزایا نخواهد بود.
کاهش مالیات
این مشکل کموبیش، مشکل بسیاری از سیستمهای تأمیناجتماعی دنیا و یا در آیندهای نهچندان دور و در حوالی نیمه قرن ۲۱ مشکل بسیاری از آنها خواهد بود. برای درک موضوع مفهوم انفجار جمعیتی و سبک مصرف بسیار مهم است. این مسئله را با نمونه آمریکا به خوبی میتوان درک کرد.
انفجار جمعیتی یا بیبی بوم (Baby boom) در واقع اشاره به یک دوره اقتصادی شکوفا در یک بازه زمانی خاص دارد که منجر به افزایش زادوولد در جوامع انسانی میشود و یا به نسلی اطلاق میگردد که در این دوره به دنیا میآیند. این انفجار جمعیتی معمولاً در دورههای پس از بحران رخ میدهد. در آمریکا این پدیده پس از جنگ جهانی اول، رکود بزرگ در قرن ۲۰ و جنگ جهانی دوم رخ داد؛ زمانی که سختیها و بلاتکلیفیهای دوره بحران به پایان رسید و شکوفایی اقتصادی پس از بحران منجر به ازدواج مردم و فرزندآوری آنها در مقیاس بزرگ شد؛ فرزندآوری که پیشتر به دلیل بحران به تعویق افتاده بود. البته انفجار جمعیتی با دورهای از انعکاس همراه است و در نسل بعدی هم در ابعاد کمتری رخ میدهد. پس از انفجار جمعیتی و انعکاس آن دوباره زادوولد کم میشود؛ نکتهای که برای نسل قبلی بحرانزا خواهد شد. دلایل زیادی برای کم شدن زادوولد در جامعه عنوان میشود، اما میتوان مهمترین دلیل آن را تأثیر جمعیت بر شکل مصرف جامعه و شکوفایی اقتصادی ناشی از آن دانست که در سیستم سرمایهداری این شکوفایی اقتصادی همیشه دورههایی از رکود را به همراه دارد؛ دورههای رکودی که فرزندآوری را تحت تأثیر قرار میدهد و دوباره داستان تکراری جمعیت در بازههای زمانی مختلف تکرار میشود.
افزایش جمعیتی بین سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۴ که در ایالات متحده رخ داد و کاهش جمعیتی در دهه ۷۰، امروزه سیستم تأمیناجتماعی آمریکا را دچار بحران کرده است. همانطور که نسل انفجار جمعیتی و انعکاس آن در دهههای ۱۹۸۰، ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ پیشرفت کردند، عادات خرید آنها مسیر بسیاری از صنایع مصرفی از جمله خودرو و صنعت تفریحات را تعیین کرد. و البته آنطور که پیداست نیازهای نسل انفجار جمعیتی در موعد بازنشستگیشان منجر به تحت فشار قرار گرفتن سیستم تأمیناجتماعی شده است.
بحران کنونی ایالات متحده یکبار دیگر و پیش از این در دهه ۸۰ میلادی رخ داده بود. زمانی که نسل انفجار جمعیتی جنگ جهانی اول و رکود بزرگ به بازنشستگی رسیده بودند. با یک محاسبه سرانگشتی و با در نظر گرفتن سن ۶۵ سال برای بازنشستگی میتوان گفت، کسانی که در دهه ۵۰ و۶۰ میلادی به دنیا آمدند اکنون و در سال ۲۰۲۳ یا بازنشسته شدهاند و یا در آستانه بازنشستگی قرار دارند. نسل دهه ۷۰ نیز که انعکاس انفجار جمعیتی است، تا سال ۲۰۳۰ به این گروه ملحق میشود. در نتیجه سیستم تأمیناجتماعی که پیشتر به قلک تشبیه شد، به اندازه کافی دریافتی نخواهد داشت تا به بازنشستگان پرداخت کند و یا سیستم مدیکر که از مالیات بر درآمد افراد تأمین مالی میشود توانایی پاسخگویی به حجم بالای مراجعان بازنشسته برای خدمات درمانی را نخواهد داشت.
تعادل منابع و مصارف
سیستمهای تأمیناجتماعی هرچند با نام سرمایهگذاری فعالیت میکنند، اما این در شرایطی است که سهم مالیات ورودی به صندوق از میزان مزایا و پاداشهای پرداختی بیشتر باشد و سرمایهگذاریها سوددهی مناسبی داشته باشند؛ اتفاقی که در دوران رکود کمتر رخ میدهد. اگر میزان مزایا و پاداشها از عایدی صندوق بیشتر شود و تعادل منابع و مصارف آنها بر هم بخورد، صندوق توان بازپرداخت را نخواهد داشت. نسل جدید با تعداد کمتر جمعیت و متعاقب آن تعداد کمتر کارکنان باید پول بیشتری را به صندوق پرداخت کند تا سیستم بتواند حقوق و مزایای بازنشستگی افراد را پرداخت کند.
از طرف دیگر، سبک مصرفی و عادات فرهنگی اجتماع در آمریکا افراد را به بازنشستگی پیشازموعد تشویق میکند؛ بنابراین بخش مهمی از آنها خواهان مصرف بیشتر در دوران بازنشستگی و حتی بازنشستگی پیشازموعد هستند. بهویژه صنعت تفریحات و گردشگری افراد را تشویق به گذراندن دوران بازنشستگی خود با انواع تفریحات، سفر به نقاط مختلف و تفریح میکند؛ به طور کلی اگر نگوییم فرهنگ تنآسایی تبدیل به ارزش اجتماعی دوران اخیر شده، لااقل با اطمینان میتوان گفت تبدیل به مفهوم غالب دوران بازنشستگی شده است. همچنین به همه اینها باید هزینههای درمانی را نیز اضافه کرد. غالباً افراد مسن با مشکلات سلامتی بیشتر مواجه هستند و در نتیجه بار اصلی سیستمهای درمانی مربوط به بازنشستگان است. با وجود این، شاید بهتر باشد یکبار دیگر تکرار کنیم که افراد آنچه را در صندوق گذاشتهاند برداشت میکنند و به معنای واقعی کلمه بازنشستگان حق خود را میطلبند.
راهحلهای چهارگانه
این سؤال ساده، پاسخ چندان سادهای نخواهد داشت. یا شاید بهتر است بگوییم یک پاسخ دردناک به این سؤال وجود دارد. جدای از بحثهای سیاسی که این مسئله در آمریکا بوجود آورده، چاره کار را میتوان در چهار راهحل جستوجو کرد که کموبیش تمامی آنها به ضرر کسانی است که منتظر بازنشستگی خود هستند. چاره اول افزایش مالیات است؛ یعنی میزان بیشتری از حقوق ماهیانه افراد برداشت و به اعتبارات صندوق تزریق شود. دومین راهحل تغییر شرایط دریافت مزایای بازنشستگی است؛ پیشنهادی که بعضی نمایندگان جمهوریخواه کنگره آمریکا ارائه دادهاند و سیلی از مخالفتها و بحثهای سیاسی را به راه انداخت.
چاره سوم کاهش هزینههاست. سیستم میتواند بخش مهمی از هزینههای درمانی را کم و یا مزایای بازنشستگی را به میزان وعده داده شده پرداخت نکند و یا از گروههای خاصی بخشی از مزایای دریافتی را قطع کند؛ راهحلی که به افزایش نابرابری و گسترش فقر بیشتر میانجامد. چهارمین راهحل این است که دولت برای پوشش شکاف بهوجود آمده به درآمدهای عمومی تکیه کند که میتواند به معنای کسری بودجه بیشتر یا کاهش برنامههای دیگر باشد؛ اتفاقی که در شرایط جنگ و نابسامانی اقتصادی فعلی بعید به نظر میرسد. این به معنای آن است که ایالات متحده مثلاً بخشی از بودجههای نظامی و اسلحهسازی خود را به بازنشستگان پرداخت کند که بسیار بعید به نظر میرسد.
اما به هر حال باید گفت تأمیناجتماعی با یک مسئله بسیار ساده مواجه است؛ منابع اولیه وارد سیستم میشود و به همراه مزایا و مصارف از آن خارج میگردد. بنابراین به دو صورت میتوان مشکل را حل کرد و تمامی چهار راهحل بالا یکی از این دو صورت را تجویز میکنند؛ اول اینکه پول اولیه بیشتری را وارد سیستم کنید و دوم این که جلوی خروج پول و مزایا را از صندوق بازنشستگی بگیرید.
بعضی از سیاستهای فعلی که توسط بایدن در سال گذشته پیشنهاد شد نیز در راستای همین مسئله است. برای مثال «قانون کاهش تورم» رییسجمهور «بایدن»، به مدیکر اجازه میدهد در مورد قیمتهای پایینتر روی تعداد معدودی دارو مذاکره کند و زمانی که قیمت داروها را سریعتر از تورم افزایش میدهند، از شرکتهای دارویی هزینهای دریافت کند و یا رایگان شدن برخی واکسنها، محدود کردن هزینههای ماهیانه انسولین به ۳۵ دلار و سقف هزینه دارویی تعیین شده در مدیکر که از سال ۲۰۲۵ به ۲ هزار دلار محدود خواهد شد.
تغییرات قوانین
دفتر بودجه کنگره آمریکا اعلام کرد اجزای داروی تجویزی قانون جدید «بایدن» باعث صرفهجویی ۲۳۷ میلیارد دلاری طی ۱۰ سال میشود؛ مسئلهای که باعث شد برخی از قانونگذاران جمهوریخواه بگویند این کاهش هزینهای است که به سود شرکتهای داروسازی میانجامد. در این بین، دموکراتها نیز تلاش میکنند تا هزینههای برخی از برنامه مدیکر که از نظرشان گران تمام شده اما طور فزایندهای محبوب است (مانند شبکهای از طرحهای بیمه خصوصی که توسط دولت بازپرداخت میشود) را مهار کنند. اخیراً ۷۰ دموکرات نامهای به بایدن نوشتند و از دولت او خواستند تا جلوی کلاهبرداریها و هزینههای بیهوده در این برنامه را بگیرد. سقف قانونی مالیات تأمیناجتماعی برای دستمزد در آمریکا ۱۴۷هزار دلار است. هرچند افراد میتوانند بیش از این میزان در صندوق سرمایهگذاری کنند، اما هیچکس پس از عبور از این آستانه مالیاتی را پرداخت نکرد. در سال ۲۰۱۹، نمایندگان کنگره آمریکا لایحهای را پیشنهاد کردند که این سقف را افزایش دهند و به ۴۰۰ هزار دلار برسانند. سال گذشته، اعضای کمیته مطالعات جمهوریخواهان مجلس نمایندگان پیشنهاد کردند که سن افراد واجد شرایط برای تأمیناجتماعی و مدیکر افزایش یابد. در حال حاضر، افراد میتوانند در ۶۷ سالگی به مزایای کامل تأمیناجتماعی خود دسترسی داشته باشند، اما بر اساس نظر جمهوریخواهان کنگره سن ۷۰ سال برای برخورداری از مزایای کامل پیشنهاد شد؛ پیشنهادی که صداهای مخالفت از هر طرف را بلند کرد. مخالفتهایی که بهویژه با توجه به انتخابات سال آینده آمریکا کاملاً منطقی به نظر میرسد.
هرچند اکنون این مسئله در آمریکا رنگ و بوی سیاسی به خود گرفته، اما ترجمه این تغییرات سیاسی و قانونگذاری برای بازنشستگان تأمیناجتماعی و دریافتکنندگان بیمه سلامت مدیکر بسیار ساده است؛ قرار نیست منافع وعده داده شده به افرادی که سرمایهگذاری کردهاند، برسد. بنابراین پیشبینی میشود سن بازنشستگی و میزان سهم بیمه تأمیناجتماعی از حقوق کارکنان افزایش یابد و ترکیبی از راهحلهای اقتصادی ریاضتی برای سیستم طراحی شود.
به این ترتیب درآمد مالیاتی کافی برای تأمین مالی برنامهها وجود ندارد. این کار مانند این است که درون یک قلک دو سکه بیندازید اما توقع داشته باشید که ۱۰ سکه برداشت کنید؛ کاری غیرممکن که این روزها در آمریکا همه درباره آن حرف میزنند و تأمیناجتماعی و بیمه درمانی را دچار یک چالش سیاسی ریاضیاتی کرده است.
1560 میلیارد دلار عایدی
طبق آخرین گزارش دفتر بودجه کنگره آمریکا، انتظار میرود مالیات بر حقوق در سال جاری هزار و 560 میلیارد دلار عایدی برای صندوقهای رفاهی و درمانی ایجاد کند. با این حال، هزینههای ترکیبی تأمیناجتماعی و مدیکر احتمالاً 2 هزار و 160 میلیارد دلار است. این دفتر در گزارش خود هشدار داد که ممکن است نیاز باشد مزایای تأمیناجتماعی حتی زودتر از پیشبینیهای گذشته کاهش یابد و با یک برنامهریزی کاهش این مزایا از سال ۲۰۲۳ شروع شود. در حال حاضر دولت در حال پرداخت کامل مزایای تأمیناجتماعی است که البته در این رابطه لطفی در کار نیست و مردم صرفاً آنچه را که قبلاً پرداختهاند برداشت میکنند. اما سرمایههای صندوق تأمیناجتماعی در حال کاهش است و مشکل پرداخت از همینجا شروع میشود. از طرف دیگر، تعداد افرادی که در بیمه سلامت مدیکر ثبتنام کردهاند از زمان آغاز به کار آن در سال ۱۹۶۶، بیش از سه برابر شده و به حدود ۶۵ میلیون نفر رسیده است. طبق دادههای مرکز خدمات مدیکر، بیش از ۱۰ میلیون بازنشسته و معلول جدید فقط در دهه گذشته به این سیستم سلامت ملحق شدهاند.
گزارش متولیان تأمیناجتماعی و مدیکر پیشبینی میکند کسری درآمدهای مالیاتی همراه با افزایش تعداد دریافتکنندگان در نهایت منجر به ناتوانی صندوق امانی تأمیناجتماعی در پرداخت کامل مزایا در سال ۲۰۳۵ میشود. اگرچه دفتر بودجه کنگره (CBO) که اطلاعات، تحلیلها و برآوردهای عینی و غیرحزبی مربوط به تصمیمات اقتصادی و بودجهای فدرال را در اختیار کنگره قرار میدهد معتقد است این امر میتواند زودتر اتفاق افتد. برآورد دفتر بودجه کنگره آمریکا پیشبینی کرده که صندوق مدیکر از سال ۲۰۲۸ قادر به پرداخت کامل مزایا نخواهد بود.
کاهش مالیات
این مشکل کموبیش، مشکل بسیاری از سیستمهای تأمیناجتماعی دنیا و یا در آیندهای نهچندان دور و در حوالی نیمه قرن ۲۱ مشکل بسیاری از آنها خواهد بود. برای درک موضوع مفهوم انفجار جمعیتی و سبک مصرف بسیار مهم است. این مسئله را با نمونه آمریکا به خوبی میتوان درک کرد.
انفجار جمعیتی یا بیبی بوم (Baby boom) در واقع اشاره به یک دوره اقتصادی شکوفا در یک بازه زمانی خاص دارد که منجر به افزایش زادوولد در جوامع انسانی میشود و یا به نسلی اطلاق میگردد که در این دوره به دنیا میآیند. این انفجار جمعیتی معمولاً در دورههای پس از بحران رخ میدهد. در آمریکا این پدیده پس از جنگ جهانی اول، رکود بزرگ در قرن ۲۰ و جنگ جهانی دوم رخ داد؛ زمانی که سختیها و بلاتکلیفیهای دوره بحران به پایان رسید و شکوفایی اقتصادی پس از بحران منجر به ازدواج مردم و فرزندآوری آنها در مقیاس بزرگ شد؛ فرزندآوری که پیشتر به دلیل بحران به تعویق افتاده بود. البته انفجار جمعیتی با دورهای از انعکاس همراه است و در نسل بعدی هم در ابعاد کمتری رخ میدهد. پس از انفجار جمعیتی و انعکاس آن دوباره زادوولد کم میشود؛ نکتهای که برای نسل قبلی بحرانزا خواهد شد. دلایل زیادی برای کم شدن زادوولد در جامعه عنوان میشود، اما میتوان مهمترین دلیل آن را تأثیر جمعیت بر شکل مصرف جامعه و شکوفایی اقتصادی ناشی از آن دانست که در سیستم سرمایهداری این شکوفایی اقتصادی همیشه دورههایی از رکود را به همراه دارد؛ دورههای رکودی که فرزندآوری را تحت تأثیر قرار میدهد و دوباره داستان تکراری جمعیت در بازههای زمانی مختلف تکرار میشود.
افزایش جمعیتی بین سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۴ که در ایالات متحده رخ داد و کاهش جمعیتی در دهه ۷۰، امروزه سیستم تأمیناجتماعی آمریکا را دچار بحران کرده است. همانطور که نسل انفجار جمعیتی و انعکاس آن در دهههای ۱۹۸۰، ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ پیشرفت کردند، عادات خرید آنها مسیر بسیاری از صنایع مصرفی از جمله خودرو و صنعت تفریحات را تعیین کرد. و البته آنطور که پیداست نیازهای نسل انفجار جمعیتی در موعد بازنشستگیشان منجر به تحت فشار قرار گرفتن سیستم تأمیناجتماعی شده است.
بحران کنونی ایالات متحده یکبار دیگر و پیش از این در دهه ۸۰ میلادی رخ داده بود. زمانی که نسل انفجار جمعیتی جنگ جهانی اول و رکود بزرگ به بازنشستگی رسیده بودند. با یک محاسبه سرانگشتی و با در نظر گرفتن سن ۶۵ سال برای بازنشستگی میتوان گفت، کسانی که در دهه ۵۰ و۶۰ میلادی به دنیا آمدند اکنون و در سال ۲۰۲۳ یا بازنشسته شدهاند و یا در آستانه بازنشستگی قرار دارند. نسل دهه ۷۰ نیز که انعکاس انفجار جمعیتی است، تا سال ۲۰۳۰ به این گروه ملحق میشود. در نتیجه سیستم تأمیناجتماعی که پیشتر به قلک تشبیه شد، به اندازه کافی دریافتی نخواهد داشت تا به بازنشستگان پرداخت کند و یا سیستم مدیکر که از مالیات بر درآمد افراد تأمین مالی میشود توانایی پاسخگویی به حجم بالای مراجعان بازنشسته برای خدمات درمانی را نخواهد داشت.
تعادل منابع و مصارف
سیستمهای تأمیناجتماعی هرچند با نام سرمایهگذاری فعالیت میکنند، اما این در شرایطی است که سهم مالیات ورودی به صندوق از میزان مزایا و پاداشهای پرداختی بیشتر باشد و سرمایهگذاریها سوددهی مناسبی داشته باشند؛ اتفاقی که در دوران رکود کمتر رخ میدهد. اگر میزان مزایا و پاداشها از عایدی صندوق بیشتر شود و تعادل منابع و مصارف آنها بر هم بخورد، صندوق توان بازپرداخت را نخواهد داشت. نسل جدید با تعداد کمتر جمعیت و متعاقب آن تعداد کمتر کارکنان باید پول بیشتری را به صندوق پرداخت کند تا سیستم بتواند حقوق و مزایای بازنشستگی افراد را پرداخت کند.
از طرف دیگر، سبک مصرفی و عادات فرهنگی اجتماع در آمریکا افراد را به بازنشستگی پیشازموعد تشویق میکند؛ بنابراین بخش مهمی از آنها خواهان مصرف بیشتر در دوران بازنشستگی و حتی بازنشستگی پیشازموعد هستند. بهویژه صنعت تفریحات و گردشگری افراد را تشویق به گذراندن دوران بازنشستگی خود با انواع تفریحات، سفر به نقاط مختلف و تفریح میکند؛ به طور کلی اگر نگوییم فرهنگ تنآسایی تبدیل به ارزش اجتماعی دوران اخیر شده، لااقل با اطمینان میتوان گفت تبدیل به مفهوم غالب دوران بازنشستگی شده است. همچنین به همه اینها باید هزینههای درمانی را نیز اضافه کرد. غالباً افراد مسن با مشکلات سلامتی بیشتر مواجه هستند و در نتیجه بار اصلی سیستمهای درمانی مربوط به بازنشستگان است. با وجود این، شاید بهتر باشد یکبار دیگر تکرار کنیم که افراد آنچه را در صندوق گذاشتهاند برداشت میکنند و به معنای واقعی کلمه بازنشستگان حق خود را میطلبند.
راهحلهای چهارگانه
این سؤال ساده، پاسخ چندان سادهای نخواهد داشت. یا شاید بهتر است بگوییم یک پاسخ دردناک به این سؤال وجود دارد. جدای از بحثهای سیاسی که این مسئله در آمریکا بوجود آورده، چاره کار را میتوان در چهار راهحل جستوجو کرد که کموبیش تمامی آنها به ضرر کسانی است که منتظر بازنشستگی خود هستند. چاره اول افزایش مالیات است؛ یعنی میزان بیشتری از حقوق ماهیانه افراد برداشت و به اعتبارات صندوق تزریق شود. دومین راهحل تغییر شرایط دریافت مزایای بازنشستگی است؛ پیشنهادی که بعضی نمایندگان جمهوریخواه کنگره آمریکا ارائه دادهاند و سیلی از مخالفتها و بحثهای سیاسی را به راه انداخت.
چاره سوم کاهش هزینههاست. سیستم میتواند بخش مهمی از هزینههای درمانی را کم و یا مزایای بازنشستگی را به میزان وعده داده شده پرداخت نکند و یا از گروههای خاصی بخشی از مزایای دریافتی را قطع کند؛ راهحلی که به افزایش نابرابری و گسترش فقر بیشتر میانجامد. چهارمین راهحل این است که دولت برای پوشش شکاف بهوجود آمده به درآمدهای عمومی تکیه کند که میتواند به معنای کسری بودجه بیشتر یا کاهش برنامههای دیگر باشد؛ اتفاقی که در شرایط جنگ و نابسامانی اقتصادی فعلی بعید به نظر میرسد. این به معنای آن است که ایالات متحده مثلاً بخشی از بودجههای نظامی و اسلحهسازی خود را به بازنشستگان پرداخت کند که بسیار بعید به نظر میرسد.
اما به هر حال باید گفت تأمیناجتماعی با یک مسئله بسیار ساده مواجه است؛ منابع اولیه وارد سیستم میشود و به همراه مزایا و مصارف از آن خارج میگردد. بنابراین به دو صورت میتوان مشکل را حل کرد و تمامی چهار راهحل بالا یکی از این دو صورت را تجویز میکنند؛ اول اینکه پول اولیه بیشتری را وارد سیستم کنید و دوم این که جلوی خروج پول و مزایا را از صندوق بازنشستگی بگیرید.
بعضی از سیاستهای فعلی که توسط بایدن در سال گذشته پیشنهاد شد نیز در راستای همین مسئله است. برای مثال «قانون کاهش تورم» رییسجمهور «بایدن»، به مدیکر اجازه میدهد در مورد قیمتهای پایینتر روی تعداد معدودی دارو مذاکره کند و زمانی که قیمت داروها را سریعتر از تورم افزایش میدهند، از شرکتهای دارویی هزینهای دریافت کند و یا رایگان شدن برخی واکسنها، محدود کردن هزینههای ماهیانه انسولین به ۳۵ دلار و سقف هزینه دارویی تعیین شده در مدیکر که از سال ۲۰۲۵ به ۲ هزار دلار محدود خواهد شد.
تغییرات قوانین
دفتر بودجه کنگره آمریکا اعلام کرد اجزای داروی تجویزی قانون جدید «بایدن» باعث صرفهجویی ۲۳۷ میلیارد دلاری طی ۱۰ سال میشود؛ مسئلهای که باعث شد برخی از قانونگذاران جمهوریخواه بگویند این کاهش هزینهای است که به سود شرکتهای داروسازی میانجامد. در این بین، دموکراتها نیز تلاش میکنند تا هزینههای برخی از برنامه مدیکر که از نظرشان گران تمام شده اما طور فزایندهای محبوب است (مانند شبکهای از طرحهای بیمه خصوصی که توسط دولت بازپرداخت میشود) را مهار کنند. اخیراً ۷۰ دموکرات نامهای به بایدن نوشتند و از دولت او خواستند تا جلوی کلاهبرداریها و هزینههای بیهوده در این برنامه را بگیرد. سقف قانونی مالیات تأمیناجتماعی برای دستمزد در آمریکا ۱۴۷هزار دلار است. هرچند افراد میتوانند بیش از این میزان در صندوق سرمایهگذاری کنند، اما هیچکس پس از عبور از این آستانه مالیاتی را پرداخت نکرد. در سال ۲۰۱۹، نمایندگان کنگره آمریکا لایحهای را پیشنهاد کردند که این سقف را افزایش دهند و به ۴۰۰ هزار دلار برسانند. سال گذشته، اعضای کمیته مطالعات جمهوریخواهان مجلس نمایندگان پیشنهاد کردند که سن افراد واجد شرایط برای تأمیناجتماعی و مدیکر افزایش یابد. در حال حاضر، افراد میتوانند در ۶۷ سالگی به مزایای کامل تأمیناجتماعی خود دسترسی داشته باشند، اما بر اساس نظر جمهوریخواهان کنگره سن ۷۰ سال برای برخورداری از مزایای کامل پیشنهاد شد؛ پیشنهادی که صداهای مخالفت از هر طرف را بلند کرد. مخالفتهایی که بهویژه با توجه به انتخابات سال آینده آمریکا کاملاً منطقی به نظر میرسد.
هرچند اکنون این مسئله در آمریکا رنگ و بوی سیاسی به خود گرفته، اما ترجمه این تغییرات سیاسی و قانونگذاری برای بازنشستگان تأمیناجتماعی و دریافتکنندگان بیمه سلامت مدیکر بسیار ساده است؛ قرار نیست منافع وعده داده شده به افرادی که سرمایهگذاری کردهاند، برسد. بنابراین پیشبینی میشود سن بازنشستگی و میزان سهم بیمه تأمیناجتماعی از حقوق کارکنان افزایش یابد و ترکیبی از راهحلهای اقتصادی ریاضتی برای سیستم طراحی شود.
ارسال دیدگاه