
تو انگیزه پررنگ منی
تو انگیزه پررنگ منی نقاشیات که به دستم رسید، قلبم منشوری نورانی شد از بغض و لبخند از اینکه آنقدر قد کشیدهای و آنقدر بزرگ شدی که به این زیبایی برایم نقاشی میکشی و به دستم میرسانی تا خوشحالم کنی، ذوق میکنم چه خوب است که مادرت را درک میکنی که میدانی همانقدر که باید کنار تو باشم، از تو مراقبت کنم، حافظ سلامتیات باشم، درد و نالههای به وقت بیماریات را به جان بخرم، در برابر تمام بیمارانی که به من پناه میآورند، مسئولم ممنونم که برایم نوشتی دنیا با قلب مهربانم جای بهتری شده و برای من چه لذتی است بالاتر از اینکه در پایان تمام خستگیهایم، تمام شب بیداریهایم، تمام دلهرهها و با بیماریها و نالهها و دردها، دستوپنجه نرم کردنهایم، به خانهای پا میگذارم که تو، فرزند قدرشناس و مهربانم پشت در آن انتظارم را میکشی... تو انگیزه پررنگ منی برای تابآوردن تمام دشواریهای حرفهای که با عشق آن را برگزیدهام.