
عوامل غیرمستقیم
یاسمین بخشی روزنامه نگار
سیاست کنترل جمعیت
سیاست تنظیم خانواده در ایران در دو مقطع به صورت جدی دنبال شد. نخستین برنامه تنظیم خانواده در سال 1337 طراحی و حدود یک دهه بعد از سال 1345 تا 1355 به اجرا درآمد. با وقوع انقلاب و پس از آن جنگ تحمیلی، این برنامه تقریباً به طور کامل متوقف شد. برنامه جنجالی تنظیم خانواده در ایران، اما پس از انفجار جمعیتی در دهه 60 طراحی و اجرا شد که همه آن را با شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» میشناسند.
مسئولان وقت با این استدلال که رشد شتابان جمعیت، نیازهای روزافزونی را در زمینههای بهداشت و درمان، آموزش، اشتغال، خدمات عمومی و ... ایجاد میکند، سیاستهای کنترل جمعیت را به جدیت دنبال کردند. نتیجه این امر در کنار بسیاری متغیرهای دیگر، کاهش انفجاری نرخ باروری در طول حدود سه دهه بود، اما در اواخر دهه 1380 و در پی نگرانیهای گسترده در زمینه کاهش نرخ رشد جمعیت و سالمندی کشور، غلط بودن این امر آشکار و این سیاست به طور قطعی کنار گذاشته شد. برای سنجش اثرگذاری برنامههای جدید حمایت از افزایش جمعیت باید قدری چشم انتظار ماند؛ هرچند بدون تردید سیاست تنظیم خانواده اواخر دهه 60، اثر قطعی خود را بر ساختار جمعیتی ایران گذاشته است.
افزایش سطح تحصیلات و اشتغال زنان
به طور کلی، سالهای پس از جنگ، دوره تغییرات گسترده اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در تاریخ ایران معاصر است. یکی از این تغییرات مهم، حضور زنان در عرصههای اجتماعی و اقتصادی بهویژه تحصیلات و بازار کار است. تقریباً تمامی پژوهشها نشاندهنده تأثیر تحصیلات و اشتغال زنان بر نرخ باروری و موالید است؛ تا جایی که میتوان از این امر به عنوان یک «قانون اجتماعی» نام برد.
چنانچه نمودار یک نشان میدهد، با افزایش سطح تحصیلات زنان، میزان باروری در آنها کاهش مییابد. این امر به دو صورت مستقیم و غیرمستقیم بر باروری اثر میگذارد: به صورت مستقیم تحصیلات بر نگرش زنان نسبت به فرزندآوری تأثیر میگذارد و به صورت غیرمستقیم تحصیلات باعث افزایش سن ازدواج و کاهش دورهای میشود که زنان در آن دوره میتوانند صاحب فرزند شوند. الگوي باروري در ایران نشان ميدهد زنان بیسواد و كمسواد زودتر وارد دوران بارداري شده و ديرتر از اين دوره خارج ميشوند. در مقابل هرچه زنان از تحصيلات بالاتري برخوردارند ديرتر وارد دوران بارداری میشوند. اسماعیل چراغی، جمعیتشناس در گفتوگو با آتیهنو میگوید: «امروزه هویت جدیدی به نام تمایل به اشتغال و تحصیلات در جوامع زنان مطرح شده که با عناصر مادری و همسری تضاد پیدا کرده و وقتی هویت جدیدی شکل گیرد و به عنوان هنجار در جامعه پذیرفته شود، موجب کمرنگ شدن و بعضاً از بین رفتن و بیارزش شدن هویتهای گذشته میشوند. در واقع میتوان گفت متأسفانه مادر شدن، همسرداری و خانهداری یک ناهنجاری تلقی میشود.» وی با بیان اینکه درجامعه امروز افزایش سطح تحصیلات بهعنوان یک منزلت اجتماعی مطرح شده و سایر نقشها را تحت تأثیر قرار داده است، عنوان میکند: «بخشی از خانمهایی که شاغل هستند، کارشان را مزاحم فرزندآوری دانسته و عدهای از کسانی هم که دنبال تحصیلات هستند آن را مقدم بر فرزندآوری میدانند.» به گفته این جمعیتشناس در حال حاضر دو عنصر از عناصر هویتی زن با یکدیگر تضاد و تداخل پید اکرده است. هرکدام از عناصر در جامعه از ارزشمندی و جایگاه بالاتری برخوردار باشد، برای فرد مقدم میشود و دیگری از جریان و دور زندگی خارج شده و متأسفانه این فرایند در مورد ارجحیت اشتغال نسبت به فرزندآوری و ازدواج در جامعه امروز مطرح شده است.
افزایش سن ازدواج و تجرد قطعی
از تغییرات مهم اجتماعی و جمعیتی دیگر طی تقریباً سه دهه گذشته، افزایش سن ازدواج؛ هم در بین مردان و هم زنان بوده است. افزایش یا کاهش سن متوسط ازدواج، موجب افزایش یا محدود شدن دوره باروری شده و به این ترتیب از طریق تأثیر بر دوران در معرض فرزندآوری بر باروری نیز تأثیر میگذارد. سرشماریهای نفوس و مسکن نشان میدهد میانگین سن در اولین ازدواج زنان از 4/18 سال در سال 1345 به 4/23 سال در سال 1390 افزایش یافته است. به عبارت دیگر، طی کمتر از پنج دهه، میانگین سن در اولین ازدواج در بین زنان پنج سال افزایش یافته است.
همچنین تجرد قطعی برای افرادی به کار میرود که بدون حتی یک بار ازدواج، وارد سن ۴۰ سالگی شدهاند و از آنجا که احتمال مجرد ماندن این افراد بیشتر از ازدواج کردن است در محاسبه شاخص تجرد قطعی از آمار این بخش از جامعه بهره میبرند. آمارهای منتشر شده از مرکز آمار ایران نشان میدهد تجرد قطعی که در سال 1355 برای مردان حدود 1.16 درصد و برای زنان 0.83 درصد بود، در سال ۱۳۹۵ به ۲.۲۶ درصد برای مردان و ۳.۷۳ درصد برای زنان رسیده است. این آمار نشان میدهد روند افزایشی تجرد قطعی در زنان، بسیار بیش از مردان بود، به طوری که طی سالهای 1355 تا ۱۳۹۵ این شاخص برای مردان، حدود دوبرابر شده، اما برای زنان حدوداً 5/4 برابر شده است. این گروه، جمعیتی را شامل میشوند که تقریباً شانسی برای فرزندآوری برای آنها متصور نیست؛ بنابراین هیچ کمکی به افزایش نرخ رشد جمعیت نمیکنند.
افزایش شهرنشینی
تقریباً در همه جای دنیا اثبات شده که میزان باروری و موالید در شهرها کمتر از روستاهاست. این امر میتواند دلایل متعددی داشته باشد؛ از جمله اینکه هزینههای زندگی بهویژه مسکن، آموزش، تغذیه، خدمات و ... در شهرها بالاتر است. همینطور روستاییان نیاز بیشتری به نیروی کار خانوادگی دارند. فرزندآوری راهحلی تقریباً پایدار برای تأمین نیروی کار مورد نیاز خانواده است. در واقع در شهرها فرد (پدر یا مادر) واحد اقتصادی است، اما در روستا کل خانواده واحد اقتصادی محسوب میشود. با پیشرفتهای حوزه مهندسی کشاورزی و کاهش نیاز به نیروی کار در بخش دهقانی، کوچ از روستاها به شهرها به یکی از مهمترین پدیدههای قرن بیستم در کل جهان تبدیل شد. در ایران نیز نتایج منتشر شده از سرشماری نفوس و مسکن نشان میدهد سهم شهرنشینان از کل جمعیت کشور از حدود 31 درصد در سال 1335 به 74 درصد در سال 1395 رسیده و انتظار میرود شهرنشینی در ایران همچنان به سیر صعودی خود ادامه دهد و در سال ۱۴۳۰ به حدود ۸۵ درصد برسد. داده های مرکز آمار ایران نشان می دهد که میزان باروری کل ایران در سال 1395 برای نقاط شهری کمتر از سطح جانشینی و برابر با 1.86 و در نقاط روستایی بالاتر از سطح جانشینی و برابر با 2.48 برآورد شد که این موضوع نشان میدهد میزان باروری و موالید در شهرها کمتر از روستاهاست.
چندوجهی بودن پدیدههای اجتماعی
متغیرهای اجتماعی و جمعیتی پدیدههای چندوجهی و پیچیدهاند که بر یکدیگر تأثیر میگذارند و تأثیر میپذیرند. تعیین فهرستی دقیق از عواملی که پدیدهای مانند کاهش نرخ رشد جمعیت را موجب میشوند بسیار دشوار و بعضاً غیرممکن است اما به مدد پژوهشهای متعدد جمعیتشناختی و جامعهشناختی ما اکنون به برخی از عوامل مهم و اثرگذار بر این پدیده دست یافتهایم. هرچند میتوان مواردی مانند تغییر نگرشها و ارزشها، بیکاری، تورم، انتظارات جوانان و خانوادهها، جهانی شدن ارزشهای غربی، بالا رفتن توقعات و... را به این لیست افزود. در نهایت باید عنوان کرد که هر گونه سیاستگذاری در این زمینه باید با در نظر گرفتن پویایی جامعه، چندوجهی بودن پدیدههای اجتماعی و تجربیات موفق و ناموفق سایر کشورها صورت گیرد.
عوامل مستقیم
کاهش نرخ باروری
باروری به عنوان مهمترین شاخص تأثیرگذار بر رشد جمعیت مطرح میشود. اگرچه شاخصهای مختلفی برای مطالعه در مورد باروری وجود دارد، اما میزان باروری کل (شمار فرزندانی که یک زن در طول دوران بارداری خود با توجه به سن باروری از 15 تا 49 سال بدون به شمار آوردن تعداد مرگومیرها به دنیا میآورد) یکی از گویاترین شاخصهای باروری است. آمارها نشان میدهد نرخ باروری از حدود 6.5 فرزند در دهه 1360 به حدود دو فرزند در سال 1395 رسیده که این کاهش شتابان به نوع خود در تاریخ کشور بیسابقه است؛ از اینرو کاهش نرخ باروری مهمترین عامل قطعی کاهش نرخ رشد جمعیت در کشور محسوب میشود.
مرگومیر
مرگومیر نیز از دیگر عواملی است که به صورت مستقیم بر نمودار رشد جمعیت تأثیر دارد و باعث ایجاد تغییر در حجم، توزیع و ترکیب سنی جمعیت میشود. در حالی که کاهش نرخ باروری منجر به کاهش نرخ رشد جمعیت شده، اما بهبود امکانات و خدمات بهداشتی و درمانی طی چند دهه گذشته، از یکسو باعث افزایش امید به زندگی در بین سالمندان شده و از سوی دیگر میزان مرگومیر در بین نوزادان زیر پنج سال و مادران را کاهش داده است. در میانه دهه 1350، امید به زندگی در ایران حدود 55 سال بود که این رقم در اواخر دهه 90 به 75 سال برای مردان و 79 سال برای زنان رسید که نشاندهنده افزایش بیش از 20 ساله امید به زندگی در ایران پس از انقلاب است. همینطور میزان مرگومیر کودکان زیر پنج سال در دو دهه گدشته از 56 مورد به 15 مورد در هر 10 هزار نفر رسیده است.
مهاجرت
مهاجرت به عنوان یکی از عواملی که در کاهش جمعیت تأثیر دارد دارای ابعاد مختلفی است؛ از جمله آنکه مهاجرت ممکن است در داخل کشور و یا کشورهای دیگر باشد که در بسیاری از کشورها خالص مهاجرت اهمیت چندانی نداشته و در پیشبینیهای جمعیتی نادیده گرفته میشود، اما باید بدانیم مهاجرت آثار فراوانی بر توزیع سنی و جنسی جمعیت دارد که به دلیل اختلاف در ساختمان سنی و جنسی مهاجران است. همچنین مهاجران میتوانند خصوصیات متفاوتی در و مختلفی ازنظر باروری و مرگومیر داشته باشند که این امر خود میتواند بر تعداد جمعیت اثرگذار باشد. آمارهای داخلی نشان میدهد سالانه حدود 60 هزار نفر از ایران مهاجرت میکنند که سازمان ملل آن را 150 تا 180 هزار نفر برآورد کرده و حدود 70 تا 80 درصد آنها را افراد نخبه و تحصیلکرده تشکیل میدهد.
سیاست تنظیم خانواده در ایران در دو مقطع به صورت جدی دنبال شد. نخستین برنامه تنظیم خانواده در سال 1337 طراحی و حدود یک دهه بعد از سال 1345 تا 1355 به اجرا درآمد. با وقوع انقلاب و پس از آن جنگ تحمیلی، این برنامه تقریباً به طور کامل متوقف شد. برنامه جنجالی تنظیم خانواده در ایران، اما پس از انفجار جمعیتی در دهه 60 طراحی و اجرا شد که همه آن را با شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» میشناسند.
مسئولان وقت با این استدلال که رشد شتابان جمعیت، نیازهای روزافزونی را در زمینههای بهداشت و درمان، آموزش، اشتغال، خدمات عمومی و ... ایجاد میکند، سیاستهای کنترل جمعیت را به جدیت دنبال کردند. نتیجه این امر در کنار بسیاری متغیرهای دیگر، کاهش انفجاری نرخ باروری در طول حدود سه دهه بود، اما در اواخر دهه 1380 و در پی نگرانیهای گسترده در زمینه کاهش نرخ رشد جمعیت و سالمندی کشور، غلط بودن این امر آشکار و این سیاست به طور قطعی کنار گذاشته شد. برای سنجش اثرگذاری برنامههای جدید حمایت از افزایش جمعیت باید قدری چشم انتظار ماند؛ هرچند بدون تردید سیاست تنظیم خانواده اواخر دهه 60، اثر قطعی خود را بر ساختار جمعیتی ایران گذاشته است.
افزایش سطح تحصیلات و اشتغال زنان
به طور کلی، سالهای پس از جنگ، دوره تغییرات گسترده اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در تاریخ ایران معاصر است. یکی از این تغییرات مهم، حضور زنان در عرصههای اجتماعی و اقتصادی بهویژه تحصیلات و بازار کار است. تقریباً تمامی پژوهشها نشاندهنده تأثیر تحصیلات و اشتغال زنان بر نرخ باروری و موالید است؛ تا جایی که میتوان از این امر به عنوان یک «قانون اجتماعی» نام برد.
چنانچه نمودار یک نشان میدهد، با افزایش سطح تحصیلات زنان، میزان باروری در آنها کاهش مییابد. این امر به دو صورت مستقیم و غیرمستقیم بر باروری اثر میگذارد: به صورت مستقیم تحصیلات بر نگرش زنان نسبت به فرزندآوری تأثیر میگذارد و به صورت غیرمستقیم تحصیلات باعث افزایش سن ازدواج و کاهش دورهای میشود که زنان در آن دوره میتوانند صاحب فرزند شوند. الگوي باروري در ایران نشان ميدهد زنان بیسواد و كمسواد زودتر وارد دوران بارداري شده و ديرتر از اين دوره خارج ميشوند. در مقابل هرچه زنان از تحصيلات بالاتري برخوردارند ديرتر وارد دوران بارداری میشوند. اسماعیل چراغی، جمعیتشناس در گفتوگو با آتیهنو میگوید: «امروزه هویت جدیدی به نام تمایل به اشتغال و تحصیلات در جوامع زنان مطرح شده که با عناصر مادری و همسری تضاد پیدا کرده و وقتی هویت جدیدی شکل گیرد و به عنوان هنجار در جامعه پذیرفته شود، موجب کمرنگ شدن و بعضاً از بین رفتن و بیارزش شدن هویتهای گذشته میشوند. در واقع میتوان گفت متأسفانه مادر شدن، همسرداری و خانهداری یک ناهنجاری تلقی میشود.» وی با بیان اینکه درجامعه امروز افزایش سطح تحصیلات بهعنوان یک منزلت اجتماعی مطرح شده و سایر نقشها را تحت تأثیر قرار داده است، عنوان میکند: «بخشی از خانمهایی که شاغل هستند، کارشان را مزاحم فرزندآوری دانسته و عدهای از کسانی هم که دنبال تحصیلات هستند آن را مقدم بر فرزندآوری میدانند.» به گفته این جمعیتشناس در حال حاضر دو عنصر از عناصر هویتی زن با یکدیگر تضاد و تداخل پید اکرده است. هرکدام از عناصر در جامعه از ارزشمندی و جایگاه بالاتری برخوردار باشد، برای فرد مقدم میشود و دیگری از جریان و دور زندگی خارج شده و متأسفانه این فرایند در مورد ارجحیت اشتغال نسبت به فرزندآوری و ازدواج در جامعه امروز مطرح شده است.
افزایش سن ازدواج و تجرد قطعی
از تغییرات مهم اجتماعی و جمعیتی دیگر طی تقریباً سه دهه گذشته، افزایش سن ازدواج؛ هم در بین مردان و هم زنان بوده است. افزایش یا کاهش سن متوسط ازدواج، موجب افزایش یا محدود شدن دوره باروری شده و به این ترتیب از طریق تأثیر بر دوران در معرض فرزندآوری بر باروری نیز تأثیر میگذارد. سرشماریهای نفوس و مسکن نشان میدهد میانگین سن در اولین ازدواج زنان از 4/18 سال در سال 1345 به 4/23 سال در سال 1390 افزایش یافته است. به عبارت دیگر، طی کمتر از پنج دهه، میانگین سن در اولین ازدواج در بین زنان پنج سال افزایش یافته است.
همچنین تجرد قطعی برای افرادی به کار میرود که بدون حتی یک بار ازدواج، وارد سن ۴۰ سالگی شدهاند و از آنجا که احتمال مجرد ماندن این افراد بیشتر از ازدواج کردن است در محاسبه شاخص تجرد قطعی از آمار این بخش از جامعه بهره میبرند. آمارهای منتشر شده از مرکز آمار ایران نشان میدهد تجرد قطعی که در سال 1355 برای مردان حدود 1.16 درصد و برای زنان 0.83 درصد بود، در سال ۱۳۹۵ به ۲.۲۶ درصد برای مردان و ۳.۷۳ درصد برای زنان رسیده است. این آمار نشان میدهد روند افزایشی تجرد قطعی در زنان، بسیار بیش از مردان بود، به طوری که طی سالهای 1355 تا ۱۳۹۵ این شاخص برای مردان، حدود دوبرابر شده، اما برای زنان حدوداً 5/4 برابر شده است. این گروه، جمعیتی را شامل میشوند که تقریباً شانسی برای فرزندآوری برای آنها متصور نیست؛ بنابراین هیچ کمکی به افزایش نرخ رشد جمعیت نمیکنند.
افزایش شهرنشینی
تقریباً در همه جای دنیا اثبات شده که میزان باروری و موالید در شهرها کمتر از روستاهاست. این امر میتواند دلایل متعددی داشته باشد؛ از جمله اینکه هزینههای زندگی بهویژه مسکن، آموزش، تغذیه، خدمات و ... در شهرها بالاتر است. همینطور روستاییان نیاز بیشتری به نیروی کار خانوادگی دارند. فرزندآوری راهحلی تقریباً پایدار برای تأمین نیروی کار مورد نیاز خانواده است. در واقع در شهرها فرد (پدر یا مادر) واحد اقتصادی است، اما در روستا کل خانواده واحد اقتصادی محسوب میشود. با پیشرفتهای حوزه مهندسی کشاورزی و کاهش نیاز به نیروی کار در بخش دهقانی، کوچ از روستاها به شهرها به یکی از مهمترین پدیدههای قرن بیستم در کل جهان تبدیل شد. در ایران نیز نتایج منتشر شده از سرشماری نفوس و مسکن نشان میدهد سهم شهرنشینان از کل جمعیت کشور از حدود 31 درصد در سال 1335 به 74 درصد در سال 1395 رسیده و انتظار میرود شهرنشینی در ایران همچنان به سیر صعودی خود ادامه دهد و در سال ۱۴۳۰ به حدود ۸۵ درصد برسد. داده های مرکز آمار ایران نشان می دهد که میزان باروری کل ایران در سال 1395 برای نقاط شهری کمتر از سطح جانشینی و برابر با 1.86 و در نقاط روستایی بالاتر از سطح جانشینی و برابر با 2.48 برآورد شد که این موضوع نشان میدهد میزان باروری و موالید در شهرها کمتر از روستاهاست.
چندوجهی بودن پدیدههای اجتماعی
متغیرهای اجتماعی و جمعیتی پدیدههای چندوجهی و پیچیدهاند که بر یکدیگر تأثیر میگذارند و تأثیر میپذیرند. تعیین فهرستی دقیق از عواملی که پدیدهای مانند کاهش نرخ رشد جمعیت را موجب میشوند بسیار دشوار و بعضاً غیرممکن است اما به مدد پژوهشهای متعدد جمعیتشناختی و جامعهشناختی ما اکنون به برخی از عوامل مهم و اثرگذار بر این پدیده دست یافتهایم. هرچند میتوان مواردی مانند تغییر نگرشها و ارزشها، بیکاری، تورم، انتظارات جوانان و خانوادهها، جهانی شدن ارزشهای غربی، بالا رفتن توقعات و... را به این لیست افزود. در نهایت باید عنوان کرد که هر گونه سیاستگذاری در این زمینه باید با در نظر گرفتن پویایی جامعه، چندوجهی بودن پدیدههای اجتماعی و تجربیات موفق و ناموفق سایر کشورها صورت گیرد.
عوامل مستقیم
کاهش نرخ باروری
باروری به عنوان مهمترین شاخص تأثیرگذار بر رشد جمعیت مطرح میشود. اگرچه شاخصهای مختلفی برای مطالعه در مورد باروری وجود دارد، اما میزان باروری کل (شمار فرزندانی که یک زن در طول دوران بارداری خود با توجه به سن باروری از 15 تا 49 سال بدون به شمار آوردن تعداد مرگومیرها به دنیا میآورد) یکی از گویاترین شاخصهای باروری است. آمارها نشان میدهد نرخ باروری از حدود 6.5 فرزند در دهه 1360 به حدود دو فرزند در سال 1395 رسیده که این کاهش شتابان به نوع خود در تاریخ کشور بیسابقه است؛ از اینرو کاهش نرخ باروری مهمترین عامل قطعی کاهش نرخ رشد جمعیت در کشور محسوب میشود.
مرگومیر
مرگومیر نیز از دیگر عواملی است که به صورت مستقیم بر نمودار رشد جمعیت تأثیر دارد و باعث ایجاد تغییر در حجم، توزیع و ترکیب سنی جمعیت میشود. در حالی که کاهش نرخ باروری منجر به کاهش نرخ رشد جمعیت شده، اما بهبود امکانات و خدمات بهداشتی و درمانی طی چند دهه گذشته، از یکسو باعث افزایش امید به زندگی در بین سالمندان شده و از سوی دیگر میزان مرگومیر در بین نوزادان زیر پنج سال و مادران را کاهش داده است. در میانه دهه 1350، امید به زندگی در ایران حدود 55 سال بود که این رقم در اواخر دهه 90 به 75 سال برای مردان و 79 سال برای زنان رسید که نشاندهنده افزایش بیش از 20 ساله امید به زندگی در ایران پس از انقلاب است. همینطور میزان مرگومیر کودکان زیر پنج سال در دو دهه گدشته از 56 مورد به 15 مورد در هر 10 هزار نفر رسیده است.
مهاجرت
مهاجرت به عنوان یکی از عواملی که در کاهش جمعیت تأثیر دارد دارای ابعاد مختلفی است؛ از جمله آنکه مهاجرت ممکن است در داخل کشور و یا کشورهای دیگر باشد که در بسیاری از کشورها خالص مهاجرت اهمیت چندانی نداشته و در پیشبینیهای جمعیتی نادیده گرفته میشود، اما باید بدانیم مهاجرت آثار فراوانی بر توزیع سنی و جنسی جمعیت دارد که به دلیل اختلاف در ساختمان سنی و جنسی مهاجران است. همچنین مهاجران میتوانند خصوصیات متفاوتی در و مختلفی ازنظر باروری و مرگومیر داشته باشند که این امر خود میتواند بر تعداد جمعیت اثرگذار باشد. آمارهای داخلی نشان میدهد سالانه حدود 60 هزار نفر از ایران مهاجرت میکنند که سازمان ملل آن را 150 تا 180 هزار نفر برآورد کرده و حدود 70 تا 80 درصد آنها را افراد نخبه و تحصیلکرده تشکیل میدهد.
ارسال دیدگاه