
آن سوی تخته سیاه
محمد مشکی روزنامه نگار
اولینبار که آقای حسینی معلم کلاس چهارمم را توی صف نانوایی سنگکی دیدم، آنقدر برایم عجیب بود که انگار یک آدم فضایی را وسط شهر دیدهام. بله، مواجهه ما با معلمها جور دیگری بود. ما فکر میکردیم آنها هیچوقت توی صف نان و میوه نمیایستند. حالا اما آن تصورات ابتدایی رنگ باخته؛ گاهی اسنپ میگیری و میبینی یک معلم راننده است. به نظرت هم طبیعی میرسد، چون شرایط اقتصادی طوری شده که قطعاً معلمان بدون کار دوم و سوم نمیتوانند مخارج زندگیشان را تأمین کنند. نمیدانم تصور دانشآموزان الان از معلمها چطور است؟
تصویر جامعه در مورد معلمان، داشتن تعطیلی سهماهه و مزایای اینچنینی است، اما درآمد پایین معلمها و سختی کار آنها و فشار عصبیای که تحمل میکنند ساده از نظر دور میشود. تصور کنید بخواهید ۴۰ دختر یا پسر هفت تا هشت ساله را در یک کلاس کنترل کنید؛ کاری که پدر و مادرها در مورد یک یا دو بچه هم از انجام آن عاجزند. خوشحالی مادرها از فرارسیدن اول مهر، کم از خوشحالی بعد از گل رونالدو ندارد چون حداقل تا ظهر در خانه آرامش برقرار است.
حالا نگاهی بیندازیم به وضعیت موجود آموزش و پرورش و اینکه چه چیزهایی داد معلمان را درآورده است. متأسفانه معمولاً ضعیفترین وزرا برای وزارت آموزش و پرورش انتخاب میشوند، به نسبت دربرگیری و اهمیت فعالیت، کمترین بودجه به این وزارتخانه تعلق میگیرد. مدارس کشور با حدود 550 هزار کلاس درس اکثراً نیاز به تعمیرات اساسی دارند. تعداد زیادی از مدارس توسط خیّرین ساخته شده، هنوز مدارس دولتی دو شیفته و کلاسها با حدود ۴۰ دانشآموز برگزار میشود. عمده هزینههای مدارس دولتی از کمکهای اولیا تأمین میشود که اگر این کمکها نباشد ابتداییترین امکانات از جمله نقاشی و نیازهای بهداشتی مدارس از طریق بودجه اختصاصیافته، قابل تأمین نیست و حتی امکان پرداخت هزینه رفتگر مدرسه هم با مشکل مواجه میشود. معلمهای شاغل در مدارس دولتی، با معلمهای شاغل در مدرسه غیرانتفاعی قابل مقایسه نیستند؛ از امکانات آموزشی تا تعداد دانشآموزان حاضر در کلاس و نحوه برخورد کادر مدیریتی. بگذریم از اینکه براساس مر قانون اساسی قرار بوده مدارس تا دیپلم رایگان باشد. واقعیت این است که حداقل عدالت آموزشی در مورد معلمان در کشور اتفاق نمیافتد. پرداخت بهموقع حقوق و مزایا از حداقلهای مورد انتظار برای این زحمتکشان است. آنها با تدریس قراردادی، عدم تصویب قانون رتبهبندی و ارتقای معلمان، معوقات پرداختی و... دست بهگریبانند. هنوز خواهر من و خیلی دیگر از معلمان، سرفههای ناشی از کار با گچ و تخته را همراه خود دارند. اقوال متنوعی از این جمله را شنیدهایم که «اگر میخواهید یک جامعه را بشناسید به رفتارش با ... توجه کنید.» جای خالی را وقتی با «معلم» پر کنیم و به نحوه جذب، استخدام، آموزش و کارگزینی معلمان، حقوق پرداختی و مزایا و رفاهیات معلمان دقیق شویم نتیجه میگیریم که جامعه شرایط مساعدی ندارد. شایسته و بایسته است که معلمان از با استعدادترین افراد جامعه، با آزمونهای مناسب و برحسب علاقهمندیشان جذب و استخدام شوند، با بهترین آموزشها در بهترین دانشگاهها آماده پرورش کودکان جامعه شوند و با حقوق و مزایای مناسب و بدون دغدغه مادی به کار خود بپردازند. اما متأسفانه هیچیک از «ترین»ها در جامعه ما اتفاق نمیافتد و نتیجه آن نزول مداوم جایگاه معلم در جامعه و کاهش کیفیت آموزش در مدارس شده است.
تصویر جامعه در مورد معلمان، داشتن تعطیلی سهماهه و مزایای اینچنینی است، اما درآمد پایین معلمها و سختی کار آنها و فشار عصبیای که تحمل میکنند ساده از نظر دور میشود. تصور کنید بخواهید ۴۰ دختر یا پسر هفت تا هشت ساله را در یک کلاس کنترل کنید؛ کاری که پدر و مادرها در مورد یک یا دو بچه هم از انجام آن عاجزند. خوشحالی مادرها از فرارسیدن اول مهر، کم از خوشحالی بعد از گل رونالدو ندارد چون حداقل تا ظهر در خانه آرامش برقرار است.
حالا نگاهی بیندازیم به وضعیت موجود آموزش و پرورش و اینکه چه چیزهایی داد معلمان را درآورده است. متأسفانه معمولاً ضعیفترین وزرا برای وزارت آموزش و پرورش انتخاب میشوند، به نسبت دربرگیری و اهمیت فعالیت، کمترین بودجه به این وزارتخانه تعلق میگیرد. مدارس کشور با حدود 550 هزار کلاس درس اکثراً نیاز به تعمیرات اساسی دارند. تعداد زیادی از مدارس توسط خیّرین ساخته شده، هنوز مدارس دولتی دو شیفته و کلاسها با حدود ۴۰ دانشآموز برگزار میشود. عمده هزینههای مدارس دولتی از کمکهای اولیا تأمین میشود که اگر این کمکها نباشد ابتداییترین امکانات از جمله نقاشی و نیازهای بهداشتی مدارس از طریق بودجه اختصاصیافته، قابل تأمین نیست و حتی امکان پرداخت هزینه رفتگر مدرسه هم با مشکل مواجه میشود. معلمهای شاغل در مدارس دولتی، با معلمهای شاغل در مدرسه غیرانتفاعی قابل مقایسه نیستند؛ از امکانات آموزشی تا تعداد دانشآموزان حاضر در کلاس و نحوه برخورد کادر مدیریتی. بگذریم از اینکه براساس مر قانون اساسی قرار بوده مدارس تا دیپلم رایگان باشد. واقعیت این است که حداقل عدالت آموزشی در مورد معلمان در کشور اتفاق نمیافتد. پرداخت بهموقع حقوق و مزایا از حداقلهای مورد انتظار برای این زحمتکشان است. آنها با تدریس قراردادی، عدم تصویب قانون رتبهبندی و ارتقای معلمان، معوقات پرداختی و... دست بهگریبانند. هنوز خواهر من و خیلی دیگر از معلمان، سرفههای ناشی از کار با گچ و تخته را همراه خود دارند. اقوال متنوعی از این جمله را شنیدهایم که «اگر میخواهید یک جامعه را بشناسید به رفتارش با ... توجه کنید.» جای خالی را وقتی با «معلم» پر کنیم و به نحوه جذب، استخدام، آموزش و کارگزینی معلمان، حقوق پرداختی و مزایا و رفاهیات معلمان دقیق شویم نتیجه میگیریم که جامعه شرایط مساعدی ندارد. شایسته و بایسته است که معلمان از با استعدادترین افراد جامعه، با آزمونهای مناسب و برحسب علاقهمندیشان جذب و استخدام شوند، با بهترین آموزشها در بهترین دانشگاهها آماده پرورش کودکان جامعه شوند و با حقوق و مزایای مناسب و بدون دغدغه مادی به کار خود بپردازند. اما متأسفانه هیچیک از «ترین»ها در جامعه ما اتفاق نمیافتد و نتیجه آن نزول مداوم جایگاه معلم در جامعه و کاهش کیفیت آموزش در مدارس شده است.
ارسال دیدگاه