
نئولیبرالیسم و فرهنگ ایرانی
در دنیای پیچیده اقتصادی و اجتماعی ایران معاصر، درک دقیق از نئولیبرالیسم بهمثابه یک مفهوم اقتصادی، به وضوح در میان تفکرات مختلف به دو دسته تقسیم شده است. برخی از متفکران چپ، نئولیبرالیسم را بهعنوان یک روند وسیع و گسترده در ایران میبینند و بر روند خصوصیسازی و تجاریسازی خدمات عمومی مانند آموزش و بهداشت تأکید دارند. طبق تحلیل آنها، دولت در حال واگذاری بسیاری از خدمات عمومی به بخش خصوصی است که نتیجه آن، کاهش نقش دولت در حوزههای کلیدی اقتصادی و اجتماعی است. در مقابل، برخی دیگر، بهویژه در جناح راستگرای سیاسی، معتقدند که هیچگونه پیادهسازی سیاستهای نئولیبرال در ایران وجود ندارد و تأکید میکنند که در واقع سیاستگذاریهای اقتصادی در کشور، نهتنها از نئولیبرالیسم فاصله دارد، بلکه ویژگیهایی خاص خود را دارد که از الگوهای جهانی فاصله میگیرد.
در حالی که نئولیبرالیسم با تأکید بر اقتصاد بازار آزاد و کاهش دخالت دولت در اقتصاد شناخته میشود، مفهوم «نئو» در این جریان به معنای تغییراتی اساسی در نحوه دخالت دولت است. در این نگاه، دولت در برخی زمینهها بهخصوص برای ایجاد رقابت، باید از مداخله خود کم کند ولی در عین حال، رقابت بهعنوان یک اصل کلیدی اقتصادی در نظر گرفته میشود. این نگاه بهطور خاص براساس ایدههای اقتصادی و سیاسیای استوار است که حتی برخی از مفاهیم کلاسیک مانند شعار «بگذار بورزند، بگذار بگذرند» را رد میکند. بهجای آن، رقابت و توجه به سود و زیان در تمام ابعاد اجتماعی و اقتصادی گسترش مییابد. از نظر نئولیبرالیسم، سیاست باید در خدمت اقتصاد و همه امور از زاویه اقتصادی مورد تحلیل قرار گیرد.
پرسش این است که آیا آنچه در حال حاضر در عرصه اقتصادی و اجتماعی کشور شاهد آن هستیم، واقعاً از اصول نئولیبرالیسم پیروی میکند یا اینکه با چهرهای مخدوش از این سیاستها روبهرو هستیم؟ برخی تحلیلگران باور دارند آنچه در ایران تحت عنوان نئولیبرالیسم اجرا میشود، با اصول اولیه این نظریه اقتصادی در تعارض است و بهطور کل از ویژگیهای منفی آن بیشتر بهره میبرد. در حالی که نئولیبرالیسم در برخی کشورهای دیگر نتایج مثبتی به همراه داشته، در ایران بیشتر به توسعه نابرابری و بیعدالتی منجر شده است.
از منظر فرهنگی نظریات آدرنو، فیلسوف مکتب فرانکفورت بهویژه در رابطه با صنعت فرهنگ، نقدی جدی بر وضعیت موجود دارد. او اعتقاد دارد که فرهنگ در نئولیبرالیسم بهعنوان یک کالای صنعتی و تجاری مورد استفاده قرار میگیرد، بهطوریکه دیگر جایگاهی برای توسعه فرهنگی واقعی باقی نمیگذارد. در ایران، این رویکرد با گرهخوردن به دولت و نهادهای دولتی، نهتنها فرصتهای فرهنگی و آموزشی را کاهش داده، بلکه بستر مناسبی برای گسترش نابرابریها فراهم کرده است. در نهایت، نئولیبرالیسم بهعنوان آخرین مرحله از سرمایهداری، بر پایه تغییر نگرشهای اقتصادی و اجتماعی، همهچیز را بهعنوان یک کالا در نظر میگیرد؛ از روابط انسانی گرفته تا نهادهای اجتماعی. برخلاف اقتصاد کینزی که تلاش میکرد حوزههایی همچون آموزش و بهداشت را از تأثیرات سود و زیان دور نگه دارد، نئولیبرالیسم بهدنبال تبدیل هر چیزی به یک کالاست. این تغییرات بهویژه در ایران، باعث میشود تا حتی روابط انسانی و اجتماعی تحتتأثیر اصول سود و زیان قرار گیرد.
ارسال دیدگاه