10 عارضه مدیران پروازی

10 عارضه مدیران پروازی

جعفر محقق

گام اول هويت‌يابي و احياي ارزش‌ها و قابليت‌هاي سرزميني هر خطه، درک و شناخت منابع انساني آن است. براي همين مديران غيربومي مهم‌ترين آفت چنين جوامعي محسوب می‌شوند. طرح قيموميت استعماري سير کاپيتولاسيون در مستعمرات، يک نگاه نژادپرستانه فاشيستي بود که به‌تدريج به‌عنوان اصلی بين‌المللي در کشورهاي محروم نگهداشته شده گسترده و فراگير شد.
اکنون ظهور اين‌گونه مظاهر استعماري در جلوه‌هاي ديگري رخ نموده که ما از آن به آفت مديران غيربومي ياد مي‌کنيم. جوامع دستخوش دگرگوني يا سنتي که داراي اقليم آب‌و‌هوايي دشوارند، تنوع قومي و کشاورزي معيشتي دارند، بيش از همه در معرض چنين آسيب‌هاي اجتماعي قرار دارند.
با وقوع انقلاب اميد مي‌رفت از طریق تربيت و بهره‌گيري از سرمايه‌هاي بومي هر منطقه ظرفيت‌هاي موجود تقويت شود اما نگاه کهنه و فرسوده منسوخ گذشته و کم‌بيني‌ها و اختلاف‌افکني‌هاي معمول از موانع جدي تحقق شرايط مطلوب بوده و هست. در ادامه به برخی تبعات مدیران پروازی اشاره شده است.
 اصل پروازي بودن مديران غير بومي
در هر حال مدير غيربومي مقيم نيست و اسکان موقت و گاه به دور از خانواده‌، دغدغه و تشويش‌هاي روحي و رواني را موجب مي‌شود که مانع حضور مستمر، ثبات رأي و نظارت پيوسته او در محل کار است. مدير غيربومي به ناچار دائم در حال سفر ميان مثلث خانه، کار و مرکز است؛ بدين ترتيب او هيچ‌گاه فرصت کافي براي هيچ‌کدام از امور خويش نخواهد داشت.
 اصل عدم اشرافيت و شناخت از حوزه استحفاظي
مدير غيربومي به دلیل فاصله از فرهنگ، آداب و رسوم و زبان محل مأموريت قادر به شناخت نيازها يا حداقل اولويت‌هاي حياتي و غيرحياتي منطقه مأموريتي نيست. براي همين گرفتار هزينه‌هاي زائد جهت جبران آن کاستي‌هاست. ارتزاق دولت‌مردان ايراني از منابع خدادادي به جاي ماليات و عوارض مردمي، اساس گسست سياسي را بنيان نهاده است. بنابراين استان‌هاي محروم و کمتر توسعه‌يافته با اقتصاد معيشتي بیشتر با این مسئله درگیرند. عدم پاسخگويي در مقابل تصميمات ناسنجيده را نيز باید به اين معضل افزود.
 اصل خويشاوندسالاري
عدم اعتماد و شناخت سرمايه‌هاي بومي از سوي مدير غيربومي، رويکرد باندبازي و خويشاوندسالاري را به ارمغان مي‌آورد. اصولاً مدير غيربومي سرمايه‌ها و منابع انساني فرهيخته را مزاحم، رقيب و آلترناتيو خود مي‌پندارد، بنابراين راه مبارزه حذفي و سلبي شخصيت‌هاي بومي را در پيش مي‌گيرد. در مقابل جايگزين‌هايي چون افراد منفعل، دمدمي مزاج و غيرمتخصص را بهترين گزينه‌ حلقه‌هاي تکميلي باند و خويشان خود مي‌سازد.
 اصل ريسک‌گريزي
اصولاً مديريت يعني قدرت ريسک. مدير غيربومي به دليل زودگذر بودن دوران مديريت و عدم تداوم روند موجود، اهل آزمون و خطا نيست و خويشتن را اسير تحول يا اصلاح امور نمي‌کند.
 اصل گسست و پراکندگي اجتماعي
مهاجرت‌پذيري و مهاجرت‌گريزي براي تخريب يکپارچگي و گسترش حاشيه‌نشيني، رونق بزهکاري و جرائم اجتماعي از اصول بقاي مديريت غيربومي است، چون او مقهور نمايش قدرت و اقدامات و برخورد زورمدارانه است.
 اصل تحرک تجسسي به جاي تخصصي
تحرک افقي و عمودي منابع انساني از اصول توسعه و جامعه‌شناسي سياسي است؛ لذا مدير غيربومي به‌جاي تحرک تخصصي به جنبش‌هاي احساسي و عاطفي رو مي‌کند.
 اصل ناتواني در کارهاي زيربنايي
مدير غيربومي شيفته امور سطحي و روزمره است که در انظار عمومي جلوه و چشم‌ها را خيره کند. متعاقب آن با هرگونه چشم‌انداز و افق بلندمدت که به نام ديگري تمام شود و زحمت او را مضاعف کند وفاق ندارد.
 اصل مرکز محوري
مدير غيربومي مقهور اراده بالادست خويش است و هيچ‌گونه اختياري از خويش ندارد.
گفتمان نامتعارف
مدير غيربومي چون آداب و رسوم محل حوزه استحفاظي را نمي‌داند، با ديالوگ و ادبيات غيرمتعارف و نامناسب و گاه متکبرانه با زيردست خود رفتار مي‌کند.
 اصل نفي شايسته‌سازي
ارزيابي عملکرد مديران غيربومي با بومي در گذشته و حال، بهترين مدرک و اعتبار قابل استناد در اين‌باره به شمار می‌رود که صاحب‌نظران فرهيخته را به مطالعه و بررسي آن دعوت مي‌کنيم.
ارسال دیدگاه
ضمیمه
ضمیمه