نگاهی به تاریخچه سیاست کنترل موالید در ایران
کمتر یا بیشتر، کدام بهتر است؟
فریدون رضایی روزنامه نگار
سیاستهای جمعیتی ایران در هشتاد سال گذشته نوسانات زیادی داشته است. از تلاش برای کاهش فرزندآوری تا تشویق به افزایش اعضای خانوار، از هشدار انفجار جمعیت تا هشدار پیری جمعیت. در این گزارش تلاش کردهایم تا مروری کلی به موضوع سیاستهای جمعیتی ایران داشته باشیم.
سیاستهای کنترل موالید در جهان به سالهای پس از جنگ جهانی دوم برمیگردد. در واقع، جمعیت و تأثیر عوامل محیطی، سیاسی و اجتماعی بر آن مسئلهای بود که جمعیتشناسان متوجه آن شدند. تغییرات انسانی و غیرانسانی جنگ، موجب تولد و ظهور نسلهایی شد که خواستهها و جهانبینیهای متفاوتی نسبت به پدران خود داشتند. از طرف دیگر بحرانهای اقتصادی را نمیتوان نادیده گرفت. فدراسیون بینالمللی تنظیم خانواده (IPPF) از همان دهه پنجاه میلادی، تمرکز خود را بر آگاهیرسانی درباره راههای پیشگیری از بارداری و افزایش وسایل و جراحیهای پیشگیری از بارداری گذاشت تا جمعیت جهان کنترل شود.
سیاست کنترل جمعیت پیش از انقلاب
در ایران نیز بعد از برگزاری چند سرشماری عمومی، نشانههای انفجار جمعیت مشخص و اواسط دهه چهل پیشبینی شد که جمعیت در عرض بیست و چند سال 100 میلیون نفر میشود. چون هر سال جمعیت ایران با رقم 3 درصد رشد، زیادتر میشد. این موضوع با توجه به شرایط و مشکلات ایرانِ آن زمان، به نظر خطرناک میرسید. به همین دلیل اولین برنامه کنترل جمعیت ایران در همان سالها در سطح شهرها و روستاها اجرا شد که در ابتدای امر با توجه به شرایط سخت دسترسی به روستاها، تنها 20 درصد از زنان را پوشش داد. با این حال، شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» کلید خورد و توانست تا حد قابلقبولی از رشد سریع جمعیت ایران جلوگیری کند. البته عدد مطلوب این برنامه کاهش از سه درصد به یک درصد بود اما متوسط فرزندان هر زن، تا وقوع انقلاب شکوهمند اسلامی از هفت به شش فرزند کاهش یافت.
جنگ و افزایش جمعیت
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سیاستهای کنترل جمعیت در عمل متوقف شد. در واقع رخداد پیاپی انقلاب و جنگ، باعث شد مردم بیشتر به فکر افزایش جمعیت کشور بیفتند تا از این طریق دوام و ثبات انقلاب و جمعیت کشور را تضمین کنند. جنگ تحمیلی هشت سال به طول انجامید و در این مدت، علیرغم مشکلات فراوان معیشتی، تمایل مردم به فرزندآوری بیش از گذشته شد. طوری که پس از پایان جنگ متخصصان متوجه خطر یک انفجار جمعیت در ایران شدند و برای حل آن به فکر چاره افتادند. پس از بررسی فراوان، بنا بر آن شد که تمام دستگاههای دولتی موظف شوند فرزندآوری را در کشور تا حد یک، دو یا حداکثر سه فرزند کاهش دهند.
سیاست تنظیم خانواده
اگر بخواهیم دقیق بگوییم، در سال ۱۳۶۸ دولت وقت برنامهای را با عنوان «تنظیم خانواده» ابلاغ کرد که بر اساس آن وزارتخانههای بهداشت، فرهنگ و آموزش عالی، آموزش و پرورش و نیز صدا و سیما مسئول اجرای برنامههای آموزشی و تبلیغاتی برای کاهش جمعیت شدند. در سال ۱۳۶۹ نیز شورایی بهعنوان «شورای تحدید موالید» به ریاست وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ایجاد شد. یک سال بعد، در سال ۱۳۷۰ «اداره کل جمعیت و تنظیم خانواده» در این وزارتخانه تشکیل شد. این تقریباً آغاز راهی بود که پیچ وخمهای زیادی داشت. مثلاً در سال 1372 قانون «تنظیم خانواده» به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید. در این قانون، سیاستهای تشویقی و تنبیهی برای کنترل جمعیت پیشبینی شد. مثلاً قدیمیترها یادشان میآید که خدمات بیمه و درمان و عائلهمندی به فرزندان پنجم به بعد خانواده تعلق نمیگرفت. در واقع فقط تا فرزند چهارم هر خانواده خدمات رفاهی مثل دفترچه بیمه میگرفت! در صدا و سیما نیز برنامههایی برای تشویق به کنترل باروری ساخته شد. کار تا جایی پیش رفت که حتی روی جلد مواد غذایی هم شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» نوشته شده بود. یکی دیگر از شعارهای پرتکرار این دوران «دو فرزند کافی است» بود که حتی روی اتوبوسهای شرکت واحد برچسبهای آن را چسبانده بودند. به هر ترتیب، برنامه کنترل جمعیت ایران در دهه 70 و 80 موفقیتآمیز بود و توانست از انفجار جمعیت (که یکی از مشکلات مهم جمعیتی جوامع است) جلوگیری کند. اکثر خانوادهها به داشتن دو تا سه فرزند و بعدها در اواخر دهه هشتاد به یک فرزند رضایت دادند و خانواده ایرانی کوچکتر شد. برنامه کاهش جمعیت از پیشبینی قانونگذاران بسیار مؤثرتر بود و زنان ایرانی حتی کمتر از آنچه کارشناسان جمعیت از آنها میخواستند بچهدار میشدند؛ اما آیا موضوع به همینجا ختم شد؟
پیری همهگیر
دهه شصت دهه افزایش تولد در ایران بود. متولدان این دهه که در مقاطعی از کودکی و نوجوانی طعم شلوغی را همهجا میچشیدند، از اواخر دهه هشتاد، وارد چرخه فرزندآوری شدند. اما در این سالها در ایران چه خبر بود؟ دیگر سالها بود جنگ تمام شده بود و امید به زندگی ایرانیان هم تا حدی بالاتر رفته بود. دولت سازندگی و اصلاحات هم کارهای خود را پیش برده بودند. بنابراین جمعیتشناسان دوباره وارد چرخه نظریهپردازی درباره سرنوشت جمعیت ایرانی شدند. خطر بیخ گوشمان بود؛ خطری شاید حتی بزرگتر از انفجار جمعیت یعنی پیری جمعیت.
پیشبینی میشد که جمعیت ایران به زودی و با سرعت زیادی به سمت سالمندی برود. تکفرزندی داشت تبدیل به یک فرهنگ ماندگار در میان مردم میشد. در سرشماری سال 1390 مشخص شد که نرخ رشد جمعیت ایران به رقم 1.3 کاهش یافته است که برای تنها بیست سال عدد حیرتانگیزی بود.
کارشناسان و سیاستمداران حالا با توجه به تغییر شرایط اقتصادی و سیاسی کشور دوباره دست به کار شدند تا اوضاع را بهبود بخشند. آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، از اولین افرادی بودند که در اینباره هشدار دادند و آن را خطرناک خواندند. اما موضوع به همین جا ختم نشد و ایشان دستورات لازم را برای افزایش و جوانی جمعیت صادر کردند. رهبر انقلاب ایران، از مادران خواستند فرزندآوری کنند و فرزندان بیشتری داشته باشند. وزیر بهداشت ایران هم گفت: «بودجه برنامه کنترل جمعیت بهطور کامل حذف شده است و چنین پروژهای به آن شکل که قبلاً بود در وزارت بهداشت وجود ندارد.» دولت وقت مخالفت خود را با برنامههای کنترلی دهههای پیش اعلام کرد و رئیسجمهور هم گفت که جمعیت ایران باید 150 میلیون نفر شود.
شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» تبدیل به «با یک گل بهار نمیشود» و «فرزند بیشتر زندگی شادتر» شد. تبلیغات رسانههای عمومی و حتی بیلبوردهای شهرداری به تشویق فرزندآوری تغییر یافتند. همزمان در دولتهای مختلف نیز خبر میرسید که بودجههایی برای تشویق مردم به فرزندآوری تدارک دیده شده است. مثلاً روشهای پیشگیری از بارداری برگشتناپذیر از دایره خدمات عمومی وزارت بهداشت خارج شد. این تنها یک مورد از موارد سلبی و ایجابی تشویق مردم به فرزندآوری در حدود 15 سال گذشته است.
حالا امروز، در حوالی پاییز 1403 جمعیت ایران نزدیک به 90 میلیون نفر است. در واقع از هر 100 انسان کره زمین یک نفر ایرانی است. ایران برای مقابله با سالخوردگی جمعیت، راه درازی در پیش دارد. راهی که بخش عمده آن از بهبود شرایط معیشتی طبقه متوسط کشور میگذرد و البته نقش فرهنگسازی در این زمینه بسیار پررنگ است.
سیاستهای کنترل موالید در جهان به سالهای پس از جنگ جهانی دوم برمیگردد. در واقع، جمعیت و تأثیر عوامل محیطی، سیاسی و اجتماعی بر آن مسئلهای بود که جمعیتشناسان متوجه آن شدند. تغییرات انسانی و غیرانسانی جنگ، موجب تولد و ظهور نسلهایی شد که خواستهها و جهانبینیهای متفاوتی نسبت به پدران خود داشتند. از طرف دیگر بحرانهای اقتصادی را نمیتوان نادیده گرفت. فدراسیون بینالمللی تنظیم خانواده (IPPF) از همان دهه پنجاه میلادی، تمرکز خود را بر آگاهیرسانی درباره راههای پیشگیری از بارداری و افزایش وسایل و جراحیهای پیشگیری از بارداری گذاشت تا جمعیت جهان کنترل شود.
سیاست کنترل جمعیت پیش از انقلاب
در ایران نیز بعد از برگزاری چند سرشماری عمومی، نشانههای انفجار جمعیت مشخص و اواسط دهه چهل پیشبینی شد که جمعیت در عرض بیست و چند سال 100 میلیون نفر میشود. چون هر سال جمعیت ایران با رقم 3 درصد رشد، زیادتر میشد. این موضوع با توجه به شرایط و مشکلات ایرانِ آن زمان، به نظر خطرناک میرسید. به همین دلیل اولین برنامه کنترل جمعیت ایران در همان سالها در سطح شهرها و روستاها اجرا شد که در ابتدای امر با توجه به شرایط سخت دسترسی به روستاها، تنها 20 درصد از زنان را پوشش داد. با این حال، شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» کلید خورد و توانست تا حد قابلقبولی از رشد سریع جمعیت ایران جلوگیری کند. البته عدد مطلوب این برنامه کاهش از سه درصد به یک درصد بود اما متوسط فرزندان هر زن، تا وقوع انقلاب شکوهمند اسلامی از هفت به شش فرزند کاهش یافت.
جنگ و افزایش جمعیت
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سیاستهای کنترل جمعیت در عمل متوقف شد. در واقع رخداد پیاپی انقلاب و جنگ، باعث شد مردم بیشتر به فکر افزایش جمعیت کشور بیفتند تا از این طریق دوام و ثبات انقلاب و جمعیت کشور را تضمین کنند. جنگ تحمیلی هشت سال به طول انجامید و در این مدت، علیرغم مشکلات فراوان معیشتی، تمایل مردم به فرزندآوری بیش از گذشته شد. طوری که پس از پایان جنگ متخصصان متوجه خطر یک انفجار جمعیت در ایران شدند و برای حل آن به فکر چاره افتادند. پس از بررسی فراوان، بنا بر آن شد که تمام دستگاههای دولتی موظف شوند فرزندآوری را در کشور تا حد یک، دو یا حداکثر سه فرزند کاهش دهند.
سیاست تنظیم خانواده
اگر بخواهیم دقیق بگوییم، در سال ۱۳۶۸ دولت وقت برنامهای را با عنوان «تنظیم خانواده» ابلاغ کرد که بر اساس آن وزارتخانههای بهداشت، فرهنگ و آموزش عالی، آموزش و پرورش و نیز صدا و سیما مسئول اجرای برنامههای آموزشی و تبلیغاتی برای کاهش جمعیت شدند. در سال ۱۳۶۹ نیز شورایی بهعنوان «شورای تحدید موالید» به ریاست وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی ایجاد شد. یک سال بعد، در سال ۱۳۷۰ «اداره کل جمعیت و تنظیم خانواده» در این وزارتخانه تشکیل شد. این تقریباً آغاز راهی بود که پیچ وخمهای زیادی داشت. مثلاً در سال 1372 قانون «تنظیم خانواده» به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید. در این قانون، سیاستهای تشویقی و تنبیهی برای کنترل جمعیت پیشبینی شد. مثلاً قدیمیترها یادشان میآید که خدمات بیمه و درمان و عائلهمندی به فرزندان پنجم به بعد خانواده تعلق نمیگرفت. در واقع فقط تا فرزند چهارم هر خانواده خدمات رفاهی مثل دفترچه بیمه میگرفت! در صدا و سیما نیز برنامههایی برای تشویق به کنترل باروری ساخته شد. کار تا جایی پیش رفت که حتی روی جلد مواد غذایی هم شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» نوشته شده بود. یکی دیگر از شعارهای پرتکرار این دوران «دو فرزند کافی است» بود که حتی روی اتوبوسهای شرکت واحد برچسبهای آن را چسبانده بودند. به هر ترتیب، برنامه کنترل جمعیت ایران در دهه 70 و 80 موفقیتآمیز بود و توانست از انفجار جمعیت (که یکی از مشکلات مهم جمعیتی جوامع است) جلوگیری کند. اکثر خانوادهها به داشتن دو تا سه فرزند و بعدها در اواخر دهه هشتاد به یک فرزند رضایت دادند و خانواده ایرانی کوچکتر شد. برنامه کاهش جمعیت از پیشبینی قانونگذاران بسیار مؤثرتر بود و زنان ایرانی حتی کمتر از آنچه کارشناسان جمعیت از آنها میخواستند بچهدار میشدند؛ اما آیا موضوع به همینجا ختم شد؟
پیری همهگیر
دهه شصت دهه افزایش تولد در ایران بود. متولدان این دهه که در مقاطعی از کودکی و نوجوانی طعم شلوغی را همهجا میچشیدند، از اواخر دهه هشتاد، وارد چرخه فرزندآوری شدند. اما در این سالها در ایران چه خبر بود؟ دیگر سالها بود جنگ تمام شده بود و امید به زندگی ایرانیان هم تا حدی بالاتر رفته بود. دولت سازندگی و اصلاحات هم کارهای خود را پیش برده بودند. بنابراین جمعیتشناسان دوباره وارد چرخه نظریهپردازی درباره سرنوشت جمعیت ایرانی شدند. خطر بیخ گوشمان بود؛ خطری شاید حتی بزرگتر از انفجار جمعیت یعنی پیری جمعیت.
پیشبینی میشد که جمعیت ایران به زودی و با سرعت زیادی به سمت سالمندی برود. تکفرزندی داشت تبدیل به یک فرهنگ ماندگار در میان مردم میشد. در سرشماری سال 1390 مشخص شد که نرخ رشد جمعیت ایران به رقم 1.3 کاهش یافته است که برای تنها بیست سال عدد حیرتانگیزی بود.
کارشناسان و سیاستمداران حالا با توجه به تغییر شرایط اقتصادی و سیاسی کشور دوباره دست به کار شدند تا اوضاع را بهبود بخشند. آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، از اولین افرادی بودند که در اینباره هشدار دادند و آن را خطرناک خواندند. اما موضوع به همین جا ختم نشد و ایشان دستورات لازم را برای افزایش و جوانی جمعیت صادر کردند. رهبر انقلاب ایران، از مادران خواستند فرزندآوری کنند و فرزندان بیشتری داشته باشند. وزیر بهداشت ایران هم گفت: «بودجه برنامه کنترل جمعیت بهطور کامل حذف شده است و چنین پروژهای به آن شکل که قبلاً بود در وزارت بهداشت وجود ندارد.» دولت وقت مخالفت خود را با برنامههای کنترلی دهههای پیش اعلام کرد و رئیسجمهور هم گفت که جمعیت ایران باید 150 میلیون نفر شود.
شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» تبدیل به «با یک گل بهار نمیشود» و «فرزند بیشتر زندگی شادتر» شد. تبلیغات رسانههای عمومی و حتی بیلبوردهای شهرداری به تشویق فرزندآوری تغییر یافتند. همزمان در دولتهای مختلف نیز خبر میرسید که بودجههایی برای تشویق مردم به فرزندآوری تدارک دیده شده است. مثلاً روشهای پیشگیری از بارداری برگشتناپذیر از دایره خدمات عمومی وزارت بهداشت خارج شد. این تنها یک مورد از موارد سلبی و ایجابی تشویق مردم به فرزندآوری در حدود 15 سال گذشته است.
حالا امروز، در حوالی پاییز 1403 جمعیت ایران نزدیک به 90 میلیون نفر است. در واقع از هر 100 انسان کره زمین یک نفر ایرانی است. ایران برای مقابله با سالخوردگی جمعیت، راه درازی در پیش دارد. راهی که بخش عمده آن از بهبود شرایط معیشتی طبقه متوسط کشور میگذرد و البته نقش فرهنگسازی در این زمینه بسیار پررنگ است.
ارسال دیدگاه