راهکارهای رسیدن به رفاه جهانی چیست؟

به بهانه روز جهانی ریشه‌کنی فقر

راهکارهای رسیدن به رفاه جهانی چیست؟

سمیرا مرادی روزنامه‌نگار

فقر یکی از چالش‌های اساسی جوامع انسانی است که از دیرباز مورد توجه اندیشمندان، جامعه‌شناسان و نظریه‌پردازان قرار داشته است. تعریف دقیق فقر و فهم پیامدهای آن، بسته به رویکرد نظری و زمینه‌های اجتماعی متفاوت است. آگاهی از دیدگاه‌های مختلف در رابطه با فقر می‌تواند کلیدی برای رسیدن به راهکارهای مقابله با آن باشد. به همین جهت خوانش فقر از نگاه اندیشمندان این حوزه قابل تأمل است. همچنین تقابل دو پدیده فقر و رفاه، نقاط تاریک این پدیده اجتماعی را بیش‌از‌پیش روشن می‌کند تا برنامه‌ریزان و سیاست‌گذاران بتوانند با اتخاذ تصمیمات اصولی و درست جامعه را از بحران فقر نجات دهند.

فقر مفهومی چندبعدی است که تنها به محرومیت اقتصادی محدود نمی‌شود و جنبه‌های اجتماعی، فرهنگی و روانی را دربر می‌گیرد. تعریف فقر بسته به چارچوب مفهومی و روش‌شناختی متفاوت است. فقر مطلق به وضعیتی اشاره دارد که در آن افراد قادر به تأمین حداقل نیازهای اساسی خود از جمله غذا، مسکن و بهداشت نیستند. این تعریف مبتنی بر یک معیار جهانی و کمی است که نهادهایی مانند بانک جهانی بر آن تکیه می‌کنند. فقر نسبی در مقایسه با دیگر افراد جامعه تعریف می‌شود. طبق این رویکرد، فقر به معنای ناتوانی فرد در رسیدن به استانداردهای معمول زندگی در جامعه‌ای خاص است. در اینجا فقر به شکلی پویا و وابسته به شرایط اجتماعی و فرهنگی در نظر گرفته می‌شود. مثلاً فردی که در کشوری پیشرفته زندگی می‌کند اما درآمدش به مراتب کمتر از میانگین جامعه است، ممکن است در دسته افراد فقیر قرار بگیرد، هرچند در سطح جهانی فقیر محسوب نمی‌شود.

دیدگاه‌های نظریه‌پردازان و جامعه‌شناسان 
نظریه‌پردازان و جامعه‌شناسان از زوایای مختلف به مسئله فقر پرداخته‌اند و تلاش کرده‌اند با ارائه تئوری‌ها و تحلیل‌های خود، به درک بهتری از ریشه‌ها و پیامدهای فقر دست یابند.
ماکس وبر (جامعه‌شناس آلمانی) به نابرابری‌های اجتماعی و تأثیرات مختلف آن‌ها بر فقر توجه دارد. به عقیده وبر، فقر تنها به اقتصاد محدود نمی‌شود بلکه عوامل دیگری مانند قدرت، پرستیژ و وضعیت اجتماعی نیز نقش مهمی در تعریف آن دارند. وبر همچنین به اهمیت سیستم‌های بوروکراتیک و سیاست‌های دولت در کاهش یا افزایش فقر اشاره می‌کند. از دید او، نهادهای اجتماعی و روابط قدرت می‌توانند نقشی حیاتی در پایداری یا کاهش فقر ایفا کنند. 
آمارتیا سن، اقتصاددان برجسته هندی و برنده جایزه نوبل، مفهوم قابلیت‌ها را به‌عنوان رویکردی نوین به فقر معرفی می‌کند. به عقیده سن، فقر تنها به معنای کمبود درآمد نیست، بلکه ناتوانی فرد در تبدیل منابع به فرصت‌های واقعی برای زندگی بهتر است. او بر این باور است که افراد باید قابلیت‌های لازم برای انتخاب زندگی که می‌خواهند را داشته باشند. بنابراین، فقر زمانی اتفاق می‌افتد که افراد قادر به استفاده از منابع و امکانات موجود برای تحقق پتانسیل‌های خود نباشند.
امیل دورکیم (جامعه‌شناس فرانسوی) به فقر از منظر همبستگی اجتماعی نگاه می‌کند. او معتقد است که فقر نتیجه فروپاشی همبستگی اجتماعی است. در جوامعی که افراد به یکدیگر متصل و وابسته هستند، احتمال بروز فقر کمتر است. به باور دورکیم، انحرافات اجتماعی مانند بیکاری و فقر زمانی رخ می‌دهد که جامعه دچار آنومی (بی‌هنجاری) شود، یعنی زمانی که هنجارهای اجتماعی ضعیف است و انسجام اجتماعی از بین می‌رود.
اسکار لوئیس (انسان‌شناس آمریکایی) یکی از نظریه‌پردازان مطرح در زمینه فرهنگ فقر است. او معتقد است که فقر نتیجه شرایط اقتصادی و در واقع یک خرده فرهنگ است که از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. فرهنگ فقر نگرش‌ها، ارزش‌ها و باورهای غالبی است که مانع از تلاش برای خروج از فقر می‌شود. به عقیده لوئیس، افراد فقیر به دلیل پذیرش این فرهنگ و ارزش‌های مربوط به آن، در چرخه فقر باقی می‌مانند.
آنتونی گیدنز (جامعه‌شناس انگلیسی) بر نقش ساختارها و کنش‌های اجتماعی در تداوم یا کاهش فقر تأکید دارد. او معتقد است که ساختارهای اجتماعی مانند طبقات اجتماعی و نهادهای دولتی نقش مهمی در تعیین شرایط زندگی افراد و ایجاد یا کاهش فقر دارند. از دیدگاه گیدنز، برای فهم بهتر فقر باید به تعامل بین فرد و ساختار توجه شود. افراد توسط ساختارها شکل می‌گیرند و قادر به تغییر آن‌ها هستند.
پیتر تاونزند (جامعه‌شناس انگلیسی) یکی از مهم‌ترین نظریه‌پردازان در زمینه فقر نسبی است. او معتقد است که فقر باید بر اساس استانداردهای اجتماعی هر جامعه مورد سنجش قرار گیرد. به عقیده او، فقر زمانی اتفاق می‌افتد که افراد نتوانند به استانداردهای متعارف زندگی در جامعه دست پیدا کنند، حتی اگر درآمدشان از سطح معینی بالاتر باشد. تاونزند بر اهمیت عوامل اجتماعی و فرهنگی در تعریف فقر تأکید می‌کند و فقر را ناتوانی برای شرکت در زندگی اجتماعی و اقتصادی می‌داند.
  
فقر و رفاه
فقر به معنای نداشتن حداقل‌های مورد نیاز برای تأمین نیازهای اساسی زندگی مانند غذا، پوشاک، مسکن، آموزش و بهداشت است. افراد فقیر به‌طور عمده دسترسی محدودی به منابع دارند و از امکانات کافی برای برآورده کردن نیازهای خود محروم هستند. در مقابل، رفاه وضعیتی است که در آن افراد به اندازه کافی از منابع مالی، امکانات اجتماعی و اقتصادی برخوردارند. رفاه به معنای توانایی فرد برای داشتن زندگی مطلوب و تأمین نیازهای مادی و معنوی خود است. 

پیامدهای دو قطب 
•فرصت‌های شغلی: افراد فقیر معمولاً به دلیل نداشتن تحصیلات و مهارت‌های کافی، با مشکل بیکاری یا اشتغال در مشاغل کم‌درآمد مواجه می‌شوند. این مسئله موجب می‌شود نتوانند نیازهای اساسی خود را تأمین کنند و در نتیجه فقر آنان تشدید شود. افراد مرفه به دلیل دسترسی به آموزش با کیفیت، فرصت‌های بیشتری برای کسب مهارت‌های شغلی و تحصیلی دارند. آن‌ها می‌توانند در بازار کار موفق‌تر باشند و درآمدهای بیشتری کسب کنند.
• ناهنجاری‌های اجتماعی: جرم و جنایت، خشونت و اعتیاد از پیامدهای فقر است. بسیاری از افراد فقیر به دلیل احساس ناتوانی و نداشتن امید به آینده، به فعالیت‌های غیرقانونی روی می‌آورند تا نیازهای خود را برآورده کنند. رفاه باعث ایجاد احساس امنیت و اعتماد به آینده در افراد می‌شود. افراد مرفه به دلیل داشتن منابع کافی، کمتر نگران مسائل مالی و بقا هستند و این امر به آن‌ها امکان می‌دهد تا با آرامش بیشتری به زندگی خود ادامه دهند و حول بزهکاری نچرخند.
• آموزش: عدم دسترسی به آموزش مناسب را در بسیاری از موارد می‌توان محصول فقر دانست. افراد فقیر به دلیل نداشتن توانایی مالی، امکان تحصیل در مدارس و دانشگاه‌های خوب را ندارند و به این خاطر در دام فقر باقی می‌مانند. مرفه‌ها اما از آموزش خوب و کافی برخوردارند؛ چیزی که مسیرشان را به سمت فرصت‌های شغلی و درآمد هموار می‌کند.
• سلامت جسمی و روانی: تأثیر منفی فقر روی سلامت افراد بر کسی پوشیده نیست. افراد فقیر معمولاً دسترسی کمتری به خدمات بهداشتی دارند و به دلیل تغذیه نامناسب و نداشتن امکانات کافی، از بیماری‌های مختلف جسمانی و روانی رنج می‌برند. افراد مرفه به دلیل دسترسی به خدمات بهداشتی و تغذیه مناسب، میزان سلامت جسمانی و روانی بهتری دارند. آن‌ها همچنین امکان انجام فعالیت‌های ورزشی و تفریحی را دارند که به بهبود سلامت کلی منجر می‌شود. 
• انزوای اجتماعی: فقر باعث می‌شود که افراد به واسطه محرومیت از زندگی اجتماعی فعال، دچار انزوای اجتماعی شوند. این انزوا می‌تواند تأثیرات منفی بر روابط خانوادگی و اجتماعی آن‌ها بگذارد. رفاه به افراد امکان می‌دهد که به‌طور فعال در زندگی اجتماعی شرکت کنند و به توسعه فرهنگی و علمی جامعه کمک کنند. افراد مرفه معمولاً فرصت بیشتری برای شرکت در فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی دارند و در ارتقای سطح زندگی اجتماعی سهیم هستند. 

نقش دولت‌ها 
دولت‌های جهان در کاهش فقر و رشد رفاه و جلوگیری از گسترش شکاف طبقاتی، نقش حیاتی دارند. سیاست‌های اجتماعی و اقتصادی که توزیع عادلانه‌تر منابع و فرصت‌ها را در پی داشته باشند، به کاهش فقر و افزایش رفاه اجتماعی منجر می‌شوند. سرمایه‌گذاری در آموزش و بهداشت عمومی می‌تواند در آینده به افزایش فرصت‌های شغلی و بهبود سلامت افراد بینجامد. افراد با تحصیلات بهتر و سلامتی مطلوب‌تر، امکان خروج از چرخه فقر را پیدا می‌کنند. همچنین دولت‌ها می‌توانند با ارائه تسهیلات مالی و آموزشی به کسب‌وکارهای کوچک و متوسط، در افزایش اشتغال و کاهش فقر نقش مؤثر بازی کنند. ایجاد سیستم‌های حمایتی برای افراد کم‌درآمد، مانند پرداخت کمک‌های مالی، تأمین مسکن و خدمات بهداشتی رایگان، می‌تواند به بهبود شرایط زندگی این افراد منر شود. از طرفی یکی از عوامل اصلی تشدید فقر در جوامع، فساد اقتصادی و سیاسی است. دولت‌ها باید با اجرای سیاست‌های شفافیت و مبارزه با فساد، از انباشت ثروت در دست عده‌ای معدود و ایجاد نابرابری اقتصادی جلوگیری کنند.
ارسال دیدگاه
ضمیمه
ضمیمه