
افسانهای به نام مزیت جمعیتی چین
اگر جوانی جمعیت عامل رشد چین در چهار دهه گذشته نبوده است، به احتمال بسیار زیاد پیری جمعیت این کشور هم فاجعهبار نخواهد بود.
از زمان آغاز درهای باز اقتصادی در چین در دهه 1980، اقتصاد این کشور با سرعت بسیار بالایی رشد کرده است و با تعدیل هزینههای زندگی باعث شده تولید ناخالص داخلی بهازای هر نفر 10برابر افزایش یابد. اما اکنون چین با باد مخالف مواجه است. در حال حاضر اعتماد مصرفکننده پایین آمده، بیکاری جوانان بالاست و اقتصاد در آستانه کاهش تورم قرار دارد. علاوه بر این، ویژگیهای جمعیتشناختی چین، عاملی که زمانی همه فکر میکردند ضامن رشد این کشور بوده، اکنون در حال تبدیل شدن به یک مشکل اساسی برای این کشور است.
مزیت جمعیتی
در طول چهار دهه گذشته، جمعیت فعال و در سن کار چین بسیار سریعتر از تعداد جمعیت غیرشاغل و مسن آن رشد کرده است. این مسئله در تئوری، سهم متوسط شهروندان را در تولید ناخالص داخلی افزایش داده است؛ ویژگیای که اغلب به عنوان «مزیت جمعیتی» یک کشور توصیف میشود. با این حال، یک مقاله جدید که توسط شینمنگ از دانشگاه ملی استرالیا نوشته شده است، ویژگیهای جمعیتی چین را به عنوان یک عامل موفقیتآمیز برای چین در رشد و توسعه کاملاً رد میکند. طبق نظریه این مقاله، اگرچه تعداد جمعیت در سن کار این کشور افزایش یافته، اما سهم این افراد در دسترسی به شرایط کاری افزایش پیدا نکرده است.
در این مقاله، دکتر منگ دادههای سرشماریهای دهساله چین را بین سالهای 1982 و 2015 جمعآوری کرده است. این کشور آمار دقیق و بهروز دادههای جمعیتشناختی را در دسترس همگان قرار نمیدهد، اما به برخی از محققان که دکتر منگ هم یکی از آنهاست، اجازه دسترسی به زیرمجموعهای از دادهها را داده است. این دادهها حاوی اطلاعاتی در مورد سن، وضعیت کار، تحصیلات و محل زندگی افراد است. تجزیه و تحلیل این اطلاعات نشان داده که بین سالهای مذکور، جمعیت در سن کار چین که افراد بین 16 تا 65 سال را دربر میگیرد، از 600 میلیون به یک میلیارد افزایش یافته است. در واقع، به عنوان یک مزیت جمعیتی، از 60 به 73 درصد افزایش یافته است. با این حال، دادهها نشان میدهد که در همین دوره، مشارکت نیروی کار از 85 درصد به کمی بیش از 70 درصد کاهش داشته است. بخش اعظم این کاهش مشارکت مربوط به مناطق شهری بوده است، چراکه برخلاف جمعیت روستایی، شهرنشینان در سن 55سالگی (برای زنان) و 65سالگی (برای مردان) در معرض بازنشستگی اجباری قرار دارند و همچنین تحصیلات اجباری و ثبتنام بیشتر در دانشگاه، افراد زیر 25 سال را از نیروی کار دور نگه داشته است. علاوه بر این، طبق دادهها مشارکت نیروی کار زن در سنین باروری کاهش یافته که احتمالاً به دلیل افزایش هزینه مراقبت از کودکان در این سالهاست. همه این عوامل باعث شده مشارکت نیروی کار در چین با وجود نیروی کار فعال کاهش یابد. بر همین اساس، میتوان نتیجه گرفت که نیروی کار چین به عنوان سهمی از کل جمعیت تقریباً ثابت بوده، اما از سال 1982 تا 2015 در حدود 50 درصد جمعیت این کشور رشد کرده است. طبق این نتیجهگیری، دکتر منگ استدلال میکند که مزیت جمعیتی، احتمالاً هرگز در چین وجود نداشته است.
کیفیت و کمیت
به نظر میرسد بررسی کیفیت نیروی کار بهجای کمیت آن، توضیح بهتری برای رشد فوقالعاده کشور در تولید ناخالص داخلی بهازای هر نفر ارائه میدهد. از سال 1982 تا 2010، سهم افرادی که به دانشگاه رفتهاند، 10 برابر افزایش یافته و به 38 درصد برای افراد شهرنشین رسیده است. در مناطق روستایی، نسبت افرادی که به سطح پایه تحصیلی دست یافتند بیش از دو برابر شده و به نزدیک 60 درصد رسیده است و در انتقال کارگران روستایی به مشاغل مولدتر در شهرها، رشد شهرنشینی نیز کمک کرده است.
منبع:فایننشال تایمز
مزیت جمعیتی
در طول چهار دهه گذشته، جمعیت فعال و در سن کار چین بسیار سریعتر از تعداد جمعیت غیرشاغل و مسن آن رشد کرده است. این مسئله در تئوری، سهم متوسط شهروندان را در تولید ناخالص داخلی افزایش داده است؛ ویژگیای که اغلب به عنوان «مزیت جمعیتی» یک کشور توصیف میشود. با این حال، یک مقاله جدید که توسط شینمنگ از دانشگاه ملی استرالیا نوشته شده است، ویژگیهای جمعیتی چین را به عنوان یک عامل موفقیتآمیز برای چین در رشد و توسعه کاملاً رد میکند. طبق نظریه این مقاله، اگرچه تعداد جمعیت در سن کار این کشور افزایش یافته، اما سهم این افراد در دسترسی به شرایط کاری افزایش پیدا نکرده است.
در این مقاله، دکتر منگ دادههای سرشماریهای دهساله چین را بین سالهای 1982 و 2015 جمعآوری کرده است. این کشور آمار دقیق و بهروز دادههای جمعیتشناختی را در دسترس همگان قرار نمیدهد، اما به برخی از محققان که دکتر منگ هم یکی از آنهاست، اجازه دسترسی به زیرمجموعهای از دادهها را داده است. این دادهها حاوی اطلاعاتی در مورد سن، وضعیت کار، تحصیلات و محل زندگی افراد است. تجزیه و تحلیل این اطلاعات نشان داده که بین سالهای مذکور، جمعیت در سن کار چین که افراد بین 16 تا 65 سال را دربر میگیرد، از 600 میلیون به یک میلیارد افزایش یافته است. در واقع، به عنوان یک مزیت جمعیتی، از 60 به 73 درصد افزایش یافته است. با این حال، دادهها نشان میدهد که در همین دوره، مشارکت نیروی کار از 85 درصد به کمی بیش از 70 درصد کاهش داشته است. بخش اعظم این کاهش مشارکت مربوط به مناطق شهری بوده است، چراکه برخلاف جمعیت روستایی، شهرنشینان در سن 55سالگی (برای زنان) و 65سالگی (برای مردان) در معرض بازنشستگی اجباری قرار دارند و همچنین تحصیلات اجباری و ثبتنام بیشتر در دانشگاه، افراد زیر 25 سال را از نیروی کار دور نگه داشته است. علاوه بر این، طبق دادهها مشارکت نیروی کار زن در سنین باروری کاهش یافته که احتمالاً به دلیل افزایش هزینه مراقبت از کودکان در این سالهاست. همه این عوامل باعث شده مشارکت نیروی کار در چین با وجود نیروی کار فعال کاهش یابد. بر همین اساس، میتوان نتیجه گرفت که نیروی کار چین به عنوان سهمی از کل جمعیت تقریباً ثابت بوده، اما از سال 1982 تا 2015 در حدود 50 درصد جمعیت این کشور رشد کرده است. طبق این نتیجهگیری، دکتر منگ استدلال میکند که مزیت جمعیتی، احتمالاً هرگز در چین وجود نداشته است.
کیفیت و کمیت
به نظر میرسد بررسی کیفیت نیروی کار بهجای کمیت آن، توضیح بهتری برای رشد فوقالعاده کشور در تولید ناخالص داخلی بهازای هر نفر ارائه میدهد. از سال 1982 تا 2010، سهم افرادی که به دانشگاه رفتهاند، 10 برابر افزایش یافته و به 38 درصد برای افراد شهرنشین رسیده است. در مناطق روستایی، نسبت افرادی که به سطح پایه تحصیلی دست یافتند بیش از دو برابر شده و به نزدیک 60 درصد رسیده است و در انتقال کارگران روستایی به مشاغل مولدتر در شهرها، رشد شهرنشینی نیز کمک کرده است.
منبع:فایننشال تایمز
ارسال دیدگاه