و رمانِ «زنده‌باد مرگ»

یادها و کتاب‌ها

و رمانِ «زنده‌باد مرگ»

علی شروقی

در هفته‌های اخیر، درگذشت مدیا کاشیگر، نویسنده و مترجم مطرح ایرانی، اتفاقی تلخ در عالم فرهنگ بود. با درگذشت او فرهنگ و ادبیات ایران یکی از چهره‌های مهم خود را از دست داد. کاشیگر مترجمی با انتخاب‌های درست و دقیق بود. مترجمی که بسیاری از آنچه ترجمه کرد، آثاری مهم و کارآمد برای فرهنگ و ادبیات ایران بود. تنوع یکی از ویژگی‌های ترجمه‌های او بود، چنانکه وقتی ترجمه‌هایش را مرور می‌کنیم با آثاری متنوع مواجه می‌شویم؛ از شعر «ابر شلوارپوشِ» ولادیمیر مایاکوفسکی گرفته تا نمایشنامه «کلفت‌ها»ی ژان ژنه و کتاب‌های نظری «ریخت‌شناسی قصه» از ولادیمیر پراپ و «درباره ترجمه» از پل ریکور و کتاب سیاسی «تکنیک کودتا» از کورتسیو مالاپارته. کاشیگر علاوه بر ترجمه داستان هم می‌نوشت و مجموعه داستان «خاطره‌ای فراموش‌شده از فردا» که سال گذشته در نشر نیماژ منتشر شد ازجمله آثار داستانی او بود. مجموعه‌ای که بیش از هرچیز دغدغه‌های کاشیگر در زمینه روایتگری و نسبت مؤلف و متن در آن نمود پیدا کرده است. از کاشیگر کتابی به نام «مرگ موریانه» هم منتشر شده که مجموعه‌ای است از مقالات و سخنرانی‌های او. شهرت مدیا کاشیگر در ایران، به‌عنوان مترجم، شاید بیشتر به واسطه ترجمه بی‌نظیرش از «ابر شلوارپوش» مایاکوفسکی باشد. بین ترجمه‌های او اما به ترجمه‌اش از رمان خواندنی «زنده‌باد مرگ» فرناندو آرابال کمتر پرداخته شده است. «زنده‌باد مرگ» که عنوان دیگر آن «بعل بابل» است، رمانی است کوتاه که هنوز یکی از خواندنی‌ترین آثار داستانی است که با موضوع دیکتاتوری نوشته شده است. وقایع این داستان در دوران حکومت ژنرال فرانکو در اسپانیا اتفاق می‌افتد. «آرابال» در این رمان وضعیت هولناک اسپانیای دوران فرانکو را با کوچک‌ترین و خصوصی‌ترین واحد اجتماعی یعنی خانواده پیوند داده است. رمان در قالب نامه‌هایی روایت می‌شود که آنها را مردی بستری در بیمارستان به مادرش می‌نویسد. نامه‌ها بیانگر خاطرات کودکی راوی است. خاطراتی پراکنده و محو از کودکی پسری که پدرش ناپدید شده. پدر راوی آزادی‌خواهی بوده که در جریان جنگ داخلی به جرم «شورش نظامی» دستگیر شده، یعنی زمانی که راوی سه سال داشته است. پدر یک‌بار در زندان دست به خودکشی می‌زند و به علت اختلال روانی به بیمارستان منتقل می‌شود و پنجاه روز بعد می‌گریزد.
راوی نزد مادر و خاندان مادری در نظامی مادرسالار بزرگ می‌شود. نظامی که بنیان‌های آن از همان عناصری تشکیل شده که حکومت دیکتاتوری فرانکو نیز برساخته و مروج آنهاست. مادر در این نظام همواره نشسته بر یک صندلی در اتاقی تاریک تصویر می‌شود. مادر، زنی سختگیر و مستبد است که می‌خواهد پسرش حتما به نظام بپیوندد. مادر مصداق خاطره‌ای است که مادربزرگ راوی از پدرش نقل کرده و گفته است: «هنگام پیری فال می‌گرفت و برای آنکه فالش درست دربیاید تقلب می‌کرد و به خودش کلک می‌زد.» همان‌طور که لابد حکومت اسپانیا نام مخالفان خود را از تاریخ رسمی‌اش حذف می‌کرده. «زنده‌باد مرگ» روایت تحقیر و خشونتی است که نشانه‌های آن را در جای‌جای متن رمان می‌توان جستجو کرد. تحقیر و خشونتی که ناخودآگاه راوی را تکه‌تکه کرده، پدرش را آواره کرده و خود او را با روحی متلاشی بر تخت بیمارستان تنها رها کرده است. به این رمان گرچه زیاد پرداخته نشده اما یکی از ترجمه‌های مهم مدیا کاشیگر و گواه دقت او در انتخاب است.
ارسال دیدگاه