
دربارۀ فیلم «من دنیل بلیک هستم»
و واقعگرایی اجتماعی فریادِ کرامت در برابر بوروکراسی
صدف سرداری روزنامهنگار
کن لوچ را میتوان استاد بیرقیب فیلمسازی واقعگرایی اجتماعی دانست. فیلم «من دنیل بلیک هستم» (I, Daniel Blake) نمونهای برجسته از این نگاه دقیق و انسانی است. کن لوچ سالهاست که در آثارش زندگی کسانی را به تصویر میکشد که سیستم سرمایهداری آنها را به حاشیه رانده و در معرض نابودی قرار داده است. از نوجوان محروم فیلم «قوش» (۱۹۹۹) گرفته تا مبارزان استقلال ایرلند در فیلم تحسینشدۀ «بادی که در مرغزار میوزد»، لوچ داستانهایی بدون تجمل را روایت میکند.
کاراکترهای اصلی در آثار لوچ اغلب از طبقۀ کارگر و محروم جامعه انتخاب میشوند. در دنیای فیلمهای او، فقرا موجوداتی بیدفاع و در انتظار لطف ثروتمندان نیستند. آنها بهجای تسلیم شدن، با شرایط ناعادلانهای که جامعۀ طبقاتی برایشان ساخته، مبارزه میکنند و مقاومت میورزند.
داستان فیلم «من دنیل بلیک هستم» (2016) هم در نیوکاسل انگلستان روایت میشود؛ جایی که دنیل بلیک، پس از یک حملۀ قلبی، از کار ناتوان شده و برای دریافت مزایای رفاهی با سیستمی پیچیده و غیرانسانی مواجه میشود. لوچ، ما را به زندگی دنیل و کتی، مادری تنها که دنیل با او آشنا میشود، میبرد. رابطۀ این دو شخصیت که هر دو قربانی شرایط اجتماعی و اقتصادی هستند، هستۀ عاطفی فیلم را تشکیل میدهد. دیو جونز، بازیگر نقش دنیل، مردی را به تصویر میکشد که غرورش در برابر تحقیر سیستم به چالش کشیده میشود. هیلی اسکوایرز نیز در نقش کتی، مادری که برای فرزندانش میجنگد، به همان اندازه تأثیرگذار است.
در این فیلم، دنیل در ارزیابی توانایی کاری، بهعنوان فردی «قادر به کار» شناخته و از دریافت مستمری بیکاری محروم میشود. در این مسیر اعتراض، کیتی هم در تلاش است تا از سیستم رفاهی کمک بگیرد، اما با مشکلات مشابهی مواجه میشود.
از دیدگاه برایان اس.ترنر، جامعهشناس، شهروندی مفهومی است که با داشتن حقوق اجتماعی و سیاسی معنا مییابد. او شهروندی را رابطهای متقابل میان فرد و دولت میداند که بر پایۀ حقوق و تعهدات قانونی شکل میگیرد. این رابطه است که به افراد هویت رسمی در جامعه میبخشد.
تی. اچ. مارشال، جامعهشناس برجسته، هم باور داشت که حقوق اجتماعی به افراد امکان میدهد تا در جامعهای متمدن و برابر، زندگیای در سطح استانداردهای رایج داشته باشند. از این منظر، حقوق اجتماعی بخشی کلیدی از موقعیت شهروندی و معیار سنجش برابری در جامعه است.
در نظریههای اجتماعی، پیوند میان مفهوم شهروندی و رفاه اجتماعی کاملاً مشهود است. حتی در نگاه انتقادی متفکرانی مانند مارکس نیز ایدۀ شهروندی در بستر نظام سرمایهداری، هرچند نقد شده، اما به موضوع نابرابری مادی و دسترسی طبقاتی به منابع اشاره دارد (مقالۀ «سینما، نئولیبرالیسم و طبقات فرودست» نوشتۀ «محسن ماندگاری»).
در واقع شهروندی اجتماعی بازتابی از عدالت اجتماعی و معیار سنجش توسعۀ انسانی در جوامع مدرن تلقی میشود. فیلم «من دنیل بلیک هستم» نمایشی است آشکار از ناکارآمدی و خشونت پنهان سیستم رفاهی که بهجای حمایت از شهروندان آسیبپذیر، آنها را در چرخهای بیپایان از بوروکراسی و تحقیر گرفتار میکند. کن لوچ با زبان ساده و تصویری صادقانه، صدای کسانی را به گوش میرساند که در حاشیۀ جامعهای سرمایهدار زندگی و برای حفظ کرامت انسانی خود دستوپنجه نرم میکنند.
فیلم نشان میدهد که چگونه حق بنیادین شهروندی تحت تأثیر بوروکراسی و ساختارهای ناعادلانۀ نظام سرمایهداری به چالش کشیده میشود. کن لوچ با این اثرش همچنان بر تعهدش به سینمای واقعگرایی اجتماعی پای میفشارد و ما را به دیدن واقعیتهایی تلخ و ملموس از زندگی انسانهای معمولی در برابر سیستمهایی که باید از آنها محافظت کنند، ترغیب میکند و اینگونه سینمای او را میتوان دادخواستی علیه فراموشی دانست.
ارسال دیدگاه