
مراقب بمب اخبار باشید!
در روزگاری که صداهای هشدارآمیز از آسمان برخاستهاند و زمین را لرزاندهاند، جامعه ما بیش از هر زمان دیگری درگیر تکانههایی روانی است که نه فقط حاصل ویرانی بمب و موشک، که برآیند اضطراب، ترس، اندوه و نوعی سردرگمی عمیق است. این آسیبهای پنهان، با آنکه به چشم نمیآیند، میتوانند از هر حملهای خسارتبارتر باشند، اگر بیپاسخ بمانند. اما در دل همین غبار غم و نگرانی، امیدی هست: تابآوری. و تابآوری نه یک شعار، که فرآیندی علمی و اجتماعی است که میتوان آن را آموخت، تمرین کرد، و در سطح فردی و جمعی نهادینه ساخت.
وزارت بهداشت با همکاری نهادهای تخصصی روانپزشکی و روانشناسی، پاسخی قابل تأمل به این وضعیت داده است؛ راهنمایی برای زیستن با بحران، نه انکار آن. آنچه در این میان اهمیت دارد، نخستین گام است: پذیرش هیجانات. جامعه ما به دلایل فرهنگی و تاریخی، گاهی از ابراز احساسات گریزان است و گاهی در افراط آن گرفتار. حال آنکه تجربه احساساتی چون ترس، خشم، غم یا نگرانی در روزهای دشوار، طبیعیترین واکنش انسانی است. آنچه مهم است، چگونگی مواجهه با این احساسات است: شناسایی، نامگذاری، پذیرش و سپس آرامسازی. نه با نادیده گرفتن، که با مهارتآموزی. نوشتن، مراقبه، تنفس عمیق، حفظ عادات روزمره و خواب منظم، پیشنهادهایی سادهاند، اما ریشهدار در پژوهشهای روانی، که اثرات آنها در تقویت آرامش و بازگشت به تعادل اثبات شده است. در کنار مراقبتهای فردی، بعد اجتماعی سلامت روان بیش از همیشه معنا پیدا میکند. چرا که انسان در خلأ رنج نمیبرد؛ بلکه در بستر روابط انسانی معنا مییابد و زخم میخورد. حفظ روابط عاطفی، پرهیز از انزوا، شرکت در گروههای حمایتی، و کمک به دیگران، نه فقط برای آنها، که برای ما نیز شفابخش است. بهویژه سالمندان و کودکان که در میانه آشوب بیش از دیگران نیازمند امنیتاند؛ امنیتی که نه از بیرون، که از حضور همراهان نزدیکشان در خانواده و جامعه تأمین میشود. کودکی که بازیاش ادامه دارد، یا سالمندی که همچنان در تصمیمگیریهای خانوادگی سهم دارد، احساس میکند هنوز جهان ادامه دارد، هنوز امیدی هست. از سوی دیگر، در روزگاری که بمباران روانی میتواند از بمباران نظامی پیشی بگیرد، مدیریت اطلاعات، مسئولیتی جمعی است. دسترسی بیوقفه به خبرهای تکاندهنده و بعضاً جعلی، روان جامعه را فرسوده میکند. همانگونه که وزارت بهداشت هشدار داده، باید به منابع معتبر تکیه کرد، شایعات را مهار کرد و از بازنشر بیهدف اطلاعات نادرست پرهیز نمود. در چنین شرایطی، هر شهروند میتواند خبرنگاری متعهد باشد که بهجای دامن زدن به التهاب، حقیقت را جستوجو و ترویج میکند. در نهایت، در جامعهای که داغدار است، تنها چیزی که میتواند معنای فقدان را قابلتحملتر کند، حضور جمعی، آیین سوگواری، همدلی و نجات از تنهایی است. چه برای خانوادههایی که عزیز از دست دادهاند، چه برای آنان که آسیبهای جسمی یا روانی دیدهاند، حمایت اجتماعی راه نجات است. این بحران، چنان که متخصصان یادآور شدهاند، صرفاً مسئلهای نظامی یا سیاسی نیست؛ بحران سلامت روان عمومی است که اگر به درستی مدیریت نشود، تبعاتی فراتر از میدانهای درگیری خواهد داشت.
وزارت بهداشت با همکاری نهادهای تخصصی روانپزشکی و روانشناسی، پاسخی قابل تأمل به این وضعیت داده است؛ راهنمایی برای زیستن با بحران، نه انکار آن. آنچه در این میان اهمیت دارد، نخستین گام است: پذیرش هیجانات. جامعه ما به دلایل فرهنگی و تاریخی، گاهی از ابراز احساسات گریزان است و گاهی در افراط آن گرفتار. حال آنکه تجربه احساساتی چون ترس، خشم، غم یا نگرانی در روزهای دشوار، طبیعیترین واکنش انسانی است. آنچه مهم است، چگونگی مواجهه با این احساسات است: شناسایی، نامگذاری، پذیرش و سپس آرامسازی. نه با نادیده گرفتن، که با مهارتآموزی. نوشتن، مراقبه، تنفس عمیق، حفظ عادات روزمره و خواب منظم، پیشنهادهایی سادهاند، اما ریشهدار در پژوهشهای روانی، که اثرات آنها در تقویت آرامش و بازگشت به تعادل اثبات شده است. در کنار مراقبتهای فردی، بعد اجتماعی سلامت روان بیش از همیشه معنا پیدا میکند. چرا که انسان در خلأ رنج نمیبرد؛ بلکه در بستر روابط انسانی معنا مییابد و زخم میخورد. حفظ روابط عاطفی، پرهیز از انزوا، شرکت در گروههای حمایتی، و کمک به دیگران، نه فقط برای آنها، که برای ما نیز شفابخش است. بهویژه سالمندان و کودکان که در میانه آشوب بیش از دیگران نیازمند امنیتاند؛ امنیتی که نه از بیرون، که از حضور همراهان نزدیکشان در خانواده و جامعه تأمین میشود. کودکی که بازیاش ادامه دارد، یا سالمندی که همچنان در تصمیمگیریهای خانوادگی سهم دارد، احساس میکند هنوز جهان ادامه دارد، هنوز امیدی هست. از سوی دیگر، در روزگاری که بمباران روانی میتواند از بمباران نظامی پیشی بگیرد، مدیریت اطلاعات، مسئولیتی جمعی است. دسترسی بیوقفه به خبرهای تکاندهنده و بعضاً جعلی، روان جامعه را فرسوده میکند. همانگونه که وزارت بهداشت هشدار داده، باید به منابع معتبر تکیه کرد، شایعات را مهار کرد و از بازنشر بیهدف اطلاعات نادرست پرهیز نمود. در چنین شرایطی، هر شهروند میتواند خبرنگاری متعهد باشد که بهجای دامن زدن به التهاب، حقیقت را جستوجو و ترویج میکند. در نهایت، در جامعهای که داغدار است، تنها چیزی که میتواند معنای فقدان را قابلتحملتر کند، حضور جمعی، آیین سوگواری، همدلی و نجات از تنهایی است. چه برای خانوادههایی که عزیز از دست دادهاند، چه برای آنان که آسیبهای جسمی یا روانی دیدهاند، حمایت اجتماعی راه نجات است. این بحران، چنان که متخصصان یادآور شدهاند، صرفاً مسئلهای نظامی یا سیاسی نیست؛ بحران سلامت روان عمومی است که اگر به درستی مدیریت نشود، تبعاتی فراتر از میدانهای درگیری خواهد داشت.
ارسال دیدگاه