
سهضلعی سیاستاجتماعی آینده
مهرنوش تاجیک کجوری کارشناس اجتماعی
در آستانه تحولات جمعیتی گسترده از جمله روند پرشتاب سالمندی، تغییر سبک زندگی و بازتعریف نقشهای فردی و اجتماعی، بازنگری در سیاستهای اجتماعی به ضرورتی انکارناپذیر تبدیل شده است. خطمشیها و برنامههایی که تا چند دهه قبل پاسخگوی نیازهای جامعه بودند، امروز دیگر کارآمدی لازم را ندارند و نمیتوانند پاسخ مناسبی برای چالشهای پیچیده پیش رو ارائه دهند. برای حفظ پویایی اقتصادی، پایداری اجتماعی و ارتقای کیفیت زندگی در دهههای آینده، اتخاذ رویکردی نوآورانه و منعطف، مبتنی بر همافزایی میان دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی، بیش از همیشه ضرورت دارد.
در این میان سه حوزه کلیدی یعنی سیاستهای اشتغال، سلامت جمعیت و انسجام اجتماعی، جایگاه ویژهای در طراحی سیاستهای آیندهنگر دارد. اگرچه این موارد در ظاهر مستقل از یکدیگر به نظر میرسند، اما در عمل بهشدت به هم پیوستهاند و بر هم اثر میگذارند. این سه محور را نه بهصورت جداگانه، بلکه باید بهعنوان اجزای یک منظومه منسجم در نظر گرفت. یکی از پایهایترین مسائل در این زمینه، ضرورت انعطافپذیر شدن ساختارهای کاری است. ورود و خروج متناوب به بازار کار، امروز به یک واقعیت رایج تبدیل شده است. افراد بسیاری در طول زندگی شغلی خود نیازمند آموزش مجدد، مراقبت از اعضای خانواده یا تجربه مشاغل متنوع هستند و باید بتوانند از پشتیبانی ساختاریافته برخوردار شوند. سیاستهای اشتغال باید با درک این واقعیت، بازطراحی شود تا هم اتلاف سرمایه انسانی از بین برود و هم رضایت و بهرهوری نیروی کار حفظ شود.
از سوی دیگر، سلامت جمعیت بهشدت با ساختار اشتغال پیوند دارد. جامعه سالمتر، توانمندتر و فعالتر، بار کمتری بر دوش نظامهای حمایتی خواهد گذاشت و حتی سالمندان آن میتوانند در فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مشارکت کنند. این هدف زمانی دستیافتنی خواهد بود که فرهنگ سلامت از سالهای قبل از بازنشستگی در جامعه نهادینه شود. اجرای کمپینهای آموزشی و تشویقی، الگوسازی از سبک زندگی سالم و سرمایهگذاری در پیشگیری، میتواند نظام سلامت را از حالت واکنشی به رویکردی پیشدستانه و فعال تبدیل کند. تجربههایی نظیر آنچه در سنگاپور دیدهایم، نشان میدهد که طراحی محیطهای شهری سالممحور و مشوق رفتارهای بهداشتی، نتایج مثبتی فراتر از سلامت فردی و تا سطح ارتقای انسجام اجتماعی به همراه دارد.
عنصر سومی که نباید از آن غافل شد، سرمایه اجتماعی و بهویژه پیوند میان نسلهاست. کاهش تعامل میان گروههای سنی مختلف، زمینهساز شکلگیری شکافهای نسلی و تضعیف انسجام ملی است. در مقابل، تقویت فعالیتهای داوطلبانه، برنامههای بازآموزی برای سالمندان و اشتغال متناسب با توان آنان، ضمن ارتقای احساس مفید بودن، مشارکت اجتماعی آنان را افزایش میدهد. برای ساختن جامعهای مقاوم در برابر نوسانات آینده، باید از نگاه بخشی فاصله گرفت. تنها رویکردی تلفیقی و آیندهنگر میتواند شرایطی فراهم آورد که مسیرهای کاری منعطف، سبک زندگی سالم و همزیستی معنادار میان نسلها همزمان توسعه یابد. هماهنگی میان سیاستگذاران، کارفرمایان، نهادهای مدنی و شهروندان، پیششرط چنین آیندهای است.
در این میان سه حوزه کلیدی یعنی سیاستهای اشتغال، سلامت جمعیت و انسجام اجتماعی، جایگاه ویژهای در طراحی سیاستهای آیندهنگر دارد. اگرچه این موارد در ظاهر مستقل از یکدیگر به نظر میرسند، اما در عمل بهشدت به هم پیوستهاند و بر هم اثر میگذارند. این سه محور را نه بهصورت جداگانه، بلکه باید بهعنوان اجزای یک منظومه منسجم در نظر گرفت. یکی از پایهایترین مسائل در این زمینه، ضرورت انعطافپذیر شدن ساختارهای کاری است. ورود و خروج متناوب به بازار کار، امروز به یک واقعیت رایج تبدیل شده است. افراد بسیاری در طول زندگی شغلی خود نیازمند آموزش مجدد، مراقبت از اعضای خانواده یا تجربه مشاغل متنوع هستند و باید بتوانند از پشتیبانی ساختاریافته برخوردار شوند. سیاستهای اشتغال باید با درک این واقعیت، بازطراحی شود تا هم اتلاف سرمایه انسانی از بین برود و هم رضایت و بهرهوری نیروی کار حفظ شود.
از سوی دیگر، سلامت جمعیت بهشدت با ساختار اشتغال پیوند دارد. جامعه سالمتر، توانمندتر و فعالتر، بار کمتری بر دوش نظامهای حمایتی خواهد گذاشت و حتی سالمندان آن میتوانند در فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مشارکت کنند. این هدف زمانی دستیافتنی خواهد بود که فرهنگ سلامت از سالهای قبل از بازنشستگی در جامعه نهادینه شود. اجرای کمپینهای آموزشی و تشویقی، الگوسازی از سبک زندگی سالم و سرمایهگذاری در پیشگیری، میتواند نظام سلامت را از حالت واکنشی به رویکردی پیشدستانه و فعال تبدیل کند. تجربههایی نظیر آنچه در سنگاپور دیدهایم، نشان میدهد که طراحی محیطهای شهری سالممحور و مشوق رفتارهای بهداشتی، نتایج مثبتی فراتر از سلامت فردی و تا سطح ارتقای انسجام اجتماعی به همراه دارد.
عنصر سومی که نباید از آن غافل شد، سرمایه اجتماعی و بهویژه پیوند میان نسلهاست. کاهش تعامل میان گروههای سنی مختلف، زمینهساز شکلگیری شکافهای نسلی و تضعیف انسجام ملی است. در مقابل، تقویت فعالیتهای داوطلبانه، برنامههای بازآموزی برای سالمندان و اشتغال متناسب با توان آنان، ضمن ارتقای احساس مفید بودن، مشارکت اجتماعی آنان را افزایش میدهد. برای ساختن جامعهای مقاوم در برابر نوسانات آینده، باید از نگاه بخشی فاصله گرفت. تنها رویکردی تلفیقی و آیندهنگر میتواند شرایطی فراهم آورد که مسیرهای کاری منعطف، سبک زندگی سالم و همزیستی معنادار میان نسلها همزمان توسعه یابد. هماهنگی میان سیاستگذاران، کارفرمایان، نهادهای مدنی و شهروندان، پیششرط چنین آیندهای است.
ارسال دیدگاه