فرهنگ عمومی؛ سنگ بنای جامعه انسانی

فرهنگ عمومی؛ سنگ بنای جامعه انسانی

درباره فرهنگ عمومی تعریف‌های مختلفی ارائه شده که هرکدام جنبه‌هایی از آن را نشانه می‌گیرند، اما همچنان بر سر یک تعریف واحد اختلاف‌نظر وجود دارد. دلیل این امر هم گستره بی‌مرز عرصه فرهنگ است. پس برای وارد شدن به این پهنه باید جزء به جزء عناصرش را مورد واکاوی قرار داد و به نتیجه‌ای مطلوب رسید. اگر بخواهیم ساده‌ترین و اولین برداشت از فرهنگ عمومی را بیان کنیم، فرهنگ عمومی همان ارزش‌ها، باورها، گره‌ها، عقاید و هنجارهای رایج است که سیطره آن بر رفتار کلی مردم، شاکله اصلی یک جامعه را می‌سازد.

فرهنگ عمومی از منظر عام، همان رفتارهایی است که همه مردم یک جامعه انجام می‌دهند. اگر جامعه را جسم یک موجود زنده در نظر بگیریم، فرهنگ روح آن است و بدون وجود این روح زنده و دمنده، جسم نمی‌تواند به رشد و نمو بپردازد.

تعاریف برتر 
محمود روح‌الامینی در کتاب زمینه فرهنگ‌شناسی چنین تعریفی از فرهنگ ارائه می‌دهد: «فرهنگ مجموعه پیچیده‌اي شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، سنن و بالاخره تمام عادات و رفتار و ضوابطی است که فرد از جامعه خود فرا‌می‌گیرد و در برابر آن وظایف و تعهداتی را بر عهده دارد.» از طرفی گی‌روشه، جامعه‌شناس برجسته کانادایی فرهنگ را مجموعه به هم پیوسته‌اي از اندیشه‌ها و احساسات و اعمال کم‌وبیش صریحی می‌داند که بیشتر افراد گروه آن را پذیرفته‌اند و براي اینکه این افراد، گروهی معین و مشخص را تشکیل دهند لازم است آن مجموعه به هم پیوسته، عینی و سمبلیک، مراعات شود. از نظر ادوارد ساپیر، مردم‌شناس آمریکایی فرهنگ شامل انواع مدل‌هاي اجتماعی رفتار است که به وسیله همه یا بیشتر اعضاي گروه، جامه عمل به خود می‌پوشد و جامعه در حقیقت اصطلاحی فرهنگی است که افراد به نسبت روابطی که با یکدیگر دارند براي بیان بعضی از رفتارهاي خود به کار می‌برند. رالف لینتون، انسان‌شناس آمریکایی فرهنگ را ترکیبی از رفتار کسب شده می‌داند که به وسیله اعضاي جامعه معینی از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود و میان افراد مشترك است. اما به جز جامعه‌شناسان و مردم‌شناسان برای دسترسی به عمق معنای فرهنگ باید به اندیشمندان دیگر از جمله فلاسفه، نظریه‌پردازان ادبی، مورخان و اسطوره‌شناسان نیز رجوع کرد. به‌‌طور مثال از نظر ژان فرانسوا لیوتار، نظریه‌پرداز مشهور فرانسوی فرهنگ عرصه تحول، تبدیل و مناقشه است. نکته مورد نظر لیوتار وجه دیگری از فرهنگ عمومی جامعه را پیش روی ما قرار می‌دهد. به این معنا که در انجام هرکدام از نمودها و تعین‌های فرهنگی از سوی افراد جامعه، اختلاط و تبادلاتی صورت می‌گیرد. در واقع لیوتار فرهنگ را یک خط مستقیم نمی‌بیند که رفتارکنندگان آن بر دیگری اثر نمی‌گذارند. فرهنگ میدان هماوردی و تأثرات گوناگون است و در خلوت شکل نمی‌گیرد. از دل این اختلاط‌هاست که خرده فرهنگ‌ها و تغییرات اجتماعی اتفاق می‌افتد.

ضرورت شناخت فرهنگ عمومی
پاسخ به این سؤال که چرا باید فرهنگ یک جامعه را بشناسیم در واقع رسیدن به ضرورت این شناخت است. از طریق شناخت عناصر فرهنگی است که می‌توانیم درباره یک جامعه بینشی روشن داشته باشیم. اساس شناخت جوامع دیگر نیز به دلیل برقراری ارتباط با آن‌ها صورت گرفته است. انسان‌ها نیاز دارند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند؛ آن‌ها فارغ از ملیت و قومیت و تعلق خاطری که به جامعه خود دارند، به دنبال کشف و نفوذ به جوامع دیگر نیز هستند. نقطه اتصال روابط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی پی بردن به زوایای پنهان فرهنگ‌های مختلف است. از طرفی سیاست‌گذاری در عرصه‌های مختلف اجتماعی مانند آموزش‌وپرورش، اقتصاد، سیاست داخلی و خارجی، گروه‌ها و اقشار اجتماعی نیازمند شناختن فرهنگ عمومی و در نظر گرفتن نیازهای جامعه است. مردم اجراکنندگان یک رفتار و تثبیت‌کنندگان فرهنگ جامعه هستند که با شناخت درست و تدوین برنامه‌های مناسب می‌توان تغییر را از مجرای رفتار آنان محقق کرد.

عرصه تأثیرات 
فرهنگ عمومی شانه به شانه فرهنگ رسمی حرکت می‌کند و از این جهت اثرگذاری‌های زیادی دارد. از طرفی مصداق‌های عینی فرهنگ از جامعه‌ای به جامعه دیگر متفاوت است. فرهنگ عمومی شامل دو سویه عینی و اعتباری است. یک سوی آن مانند شکل لباس و معماری و غذاست که تأثیر خاصی روی افکار، ذهن، تربیت و منش افراد دارد و بخش دیگر آن مربوط به خلق‌وخو‌ی فردی و اجتماعی هر انسان است. باید توجه داشت که فرهنگ عمومی امری اکتسابی است و ساختار اجتماعی مناسب می‌تواند در بهبود و ارتقای آن نقش زیادی داشته باشد. ساختاری مبتنی بر آموزش و ترویج رفتارهای درست در درازمدت فرهنگ عمومی را متأثر و رفتارهای درست را جایگزین آسیب‌های موجود می‌کند. در نقطه مقابل ساختار اجتماعی نامناسب موجب ایجاد شکاف‌های عمیق در بدنه فرهنگی جامعه می‌شود. شرایط اقتصادی، سیاسی، آموزشی و اجتماعی که با کاستی‌ها و مشکلات همراه باشد، رفتار آحاد مردم به سمت بزهکاری و خشونت و ناامن کردن فضای جامعه سوق پیدا می‌کند. خاصیت سیال بودن فرهنگ عمومی این حوزه را آسیب‌پذیر و آسیب‌زا می‌کند؛ چراکه با تزریق عناصر بیرونی می‌تواند تغییرات زیادی را در فرهنگ جامعه ایجاد کند. به‌طور مثال ورود یک فناوری جدید در شرایطی که بستر فرهنگی مناسبی وجود ندارد، باعث می‌شود استفاده از آن نامطلوب باشد و عکس کارکردهای بهینه‌اش عمل کند. از این جهت پیکره فرهنگ عمومی را باید مدام بازبینی و با زدودن زوائد آن را به سمت بهتر شدن هدایت کرد. در زمینه تأثیرات فرهنگ عمومی می‌توان گفت خانواده، مدرسه، رسانه‌ها و فضای مجازی بیشترین اثرگذاری را بر فرهنگ عمومی جامعه دارند. اگر تغییری اتفاق بیفتد از بطن این نهادها و عناصر است و پایش مداوم آن‌ها می‌تواند سبب کنترل حوزه‌های تأثیرگذاری فرهنگ عمومی شود.
ارسال دیدگاه
ضمیمه
ضمیمه