نور چشم ِمادر

نور چشم ِمادر

ممکن نیست نگاهم به قاب عکس تو بیفتد و اشک‌هایم سرازیر نشود از این همه هجران و دلتنگی
تو دقیقاً کدام سمت بهشت ایستاده‌ای عزیزِ مادر؟
نشانی‌ات را به من بگو
نشانی لبخندهای پر از مهرت
نشانی آن چشمانی که برق حیرت‌انگیزشان هنوز هم در این قاب بی‌جان زنده‌اند
دردانه مادر... پاره‌ تنم
کاش می‌دانستی چه رنج دائمی‌ ا‌ست این فراق
و چه داغی مانده بر دلم که از بوییدن عطر موهای مشکی و مواج‌ تو بی‌بهره‌ام
همان موهایی که اگر مانده بودی حالا دیگر نشانی از گندمزارهای روشن بود.
کجای بهشت ایستاده‌ای نور چشم ِمادر؟
ارسال دیدگاه
ضمیمه
ضمیمه