اهمیت آموزش ضمن کار برای کارآموزان

اهمیت آموزش ضمن کار برای کارآموزان

  امروزه نیروی کار بزرگ‌ترین سرمایه و مهم‌ترین عامل در بهره‌وری تولید است. اگر قرار است به رونق واقعی تولید برسیم و موانع را پشت سر بگذاریم، باید قبل از هر چیز برای آموزش مؤثر نیروی انسانی فکری کنیم. با توجه به اینکه نیروی انسانی ما تحصیل‌کرده است اما الفبای بازار کار را نمی‌شناسد، این شرایط نیازمند تغییر اساسی است.
نقش نیروی انسانی ماهر در بهره‌وری و رشد تولید غیرقابل‌انکار است. تعاریف متفاوتی برای عوامل مؤثر در بهره‌وری وجود دارد، اما اگر چهار عامل اصلی بهره‌وری را نیروی انسانی، ماشین‌آلات و فناوری، سرمایه و مدیریت بدانیم، بدون تردید «نیروی انسانی ماهر و متخصص» در بالاترین جایگاه اهمیت قرار می‌گیرد. وقتی نیروی انسانی برای کار یعنی جایگاه شغلی مشخص و تعریف شده آموزش ندیده باشد، بازدهی کافی نخواهد داشت و نظام تولید یا خدمات، به اهداف تعیین‌شده خود حتی در کوتاه‌مدت نمی‌رسد. بنابراین باید برای ورود نیروی انسانی به بخش‌های مختلف بازار کار، آموزش‌های لازم فراهم باشد. از طریق آموزش‌های تخصصی و کاربردی نیروی کار آماده می‌شود و اصطلاحاً به درد کار می‌خورد.
در واقع «نیروی کار خوب یا بد» نداریم، بلکه آنچه اهمیت دارد «نیروی کار متناسب» است. در تعریف نیروی کار متناسب، قابلیت‌های حرفه‌ای و شخصی واجد اهمیت است. یک شخص با توانمندی‌های خاص فکری و جسمی تنها زمانی برای یک جایگاه شغلی خاص، مناسب است که قابلیت‌های حرفه‌ای مورد نیاز را داشته باشد. تنها نیروی کار متناسب است که می‌تواند اثربخشی لازم را داشته و راندمان کار را بالا ببرد. ضمن اینکه اگر در یک نظام طبقه‌بندی شغلی، نیروی انسانی کارآمد از امتیازات مادی و معنوی بیشتری نسبت به سایرین بهره‌مند ‌شود، انگیزه بالاتری برای رشد تولید خواهد داشت.
اما چگونه توانمندی‌های حرفه‌ای در نیروی کار شکل گرفته یا تقویت می‌شود، به‌عبارتی مسیر مهارت‌آموزی باید چگونه باشد؟ در نظام آموزشی کشور از دوره ابتدایی تا دبیرستان و حتی در بسیاری از رشته‌های دانشگاهی، معمولاً حرفه‌آموزی خاصی وجود ندارد. مهارت‌آموزی برای ورود به بازار کار، حلقه مفقوده نظام آموزشی و یکی از بزرگ‌ترین معایب سیستم آموزشی ایران است. سیستم آموزشی ما بر اساس علم‌آموزی و مباحث تئوریک طراحی شده و در این چیدمان، کار عملی مبتنی بر پیاده‌سازی و اجرا عموماً جایی ندارد.
اگر آموزش‌های عملی و مهارتی از دبستان تا دانشگاه بر اساس دسته‌بندی توانمندی‌ها و علایق دانش‌آموزان در دستور کار قرار گیرد، آموزش‌های شغلی کانالیزه شده و فرد فارغ‌التحصیل به‌سمت جایگاه شغلی مشخص در بازار کار هدایت می‌شود. آن زمان است که می‌توان در بستری که از قبل فراهم شده به سراغ آموزش‌های تخصصی و پیشرفته رفت. مهارت‌آموزی باید از سال‌های ابتدایی تحصیل کلید بخورد و فقط در صورتی که فرد احساس نیاز به تخصص‌های حرفه‌ای‌تر داشت، به آموزش تکمیلی در دانشگاه روی بیاورد. متأسفانه نظام آموزش متوسطه و تکمیلی ما فاقد این مشخصات است و حتی دانشگاه‌ها نیز در رشته‌های بسیاری ارتباط مؤثر با بازار کار و صنعت ندارند. در نتیجه نیروی انسانی بعد از ۱۶سال درس‌خواندن یا بیشتر، زمانی که وارد بازار کار می‌شود، هیچ تجربه عملی ندارد و این مسئله مهم‌ترین عامل فقدان نیروی کار ماهر در کشور است.
آموزش‌های فنی و حرفه‌ای برای افراد خاص در یک‌سری مشاغل و حرفه‌های خاص در نظر گرفته شده و جامعیت ندارد. نمی‌توانیم تأثیر آموزش‌های فنی و حرفه‌ای در بازار کار را نادیده بگیریم اما در این بخش هم ایرادهایی داریم؛ اول، ارتباط ناکافی با صنعت و تولید و دوم، ضعف در ساختارها و تکنیک‌های آموزش.وقتی به نسل جدید آماده برای کار می‌رسیم با دنیای جدیدی از قبیل استارت‌آپ‌ها، دانش‌بنیان‌ها و مشاغل مجازی مواجه می‌شویم، بنابراین باید سطح آموزش‌ها و تکنیک‌های آموزش بالاتر برود و شرایط کار با نسل جدید متناسب شود. هرچه جلوتر می‌رویم باید سطح آموزش‌های حرفه‌ای متناسب با نیازمندی‌های بازار کار و نسل جدید کار تغییر کند و به‌روز شود.
ارسال دیدگاه
ضمیمه
ضمیمه