
چالشی به نام افزایش جمعیت سالمند
به جرأت میتوان گفت یکی از ابرچالشهای پیش روی کشور، افزایش جمعیت سالمند در دهههای اخیر است. سالمندی عبارت است از تغییرات فیزیولوژیک طبیعی، پیشرونده، خودبهخود و غیرقابلبازگشت که در آن قوای جسمانی و روانی هردو بهنحو قابلتوجهی رو به نقصان میرود. سالمندی را بهطور قراردادی مترادف با شروع سن ۶۵ سالگی میدانند. به جمعیتی که بیش از هفت درصد آن به افراد بالای ۶۰ سال اختصاص یابد «جمعیت سالمند» میگویند. این تعریف از سوی سازمان جهانی بهداشت بنابر شرایط کشورهای در حال توسعه ارائه شده که شامل کشور ما نیز میشود.
بر اساس آمار سال 1395 کشور، 9.3 درصد جمعیت را سالمندان تشکیل میدهند. نسبت این جمعیت در استانهای شمالی بیشتر و در استانهای جنوبی کمتر است. در سال ۱۳۹۵ تعداد سالمندان کشورمان ۷ میلیون و ۴۵۰ هزار نفر بود که پیشبینی میشود تا سال ۲۰۵۰ حدود ۳۰ درصد جمعیت کشور را فرا بگیرد؛ بنابراین تا ۱۵ سال دیگر جمعیت سالمند ما دوبرابر خواهد شد. با توجه به تحولات جمعیتی، میتوان رشد جمعیت سالمند را جزو ابرچالشها قرار داد. در چرایی این ابرچالش، باید گفت که جمعیت سالمند نیازهای خاص خود را دارد و اگر اکنون برای مدیریت و پاسخگویی به آنها برنامهریزی نداشته باشیم، این موضوع میتواند کشور را با بحرانهای اجتماعی مواجه کند. بهویژه اینکه جمعیت سالمند فعلی بهدلیل سیاستهای جمعیتی گذشته با کوچکشدن بُعد خانوار روبهروست و نگهداری و مراقبت از اعضای سالمند خانواده بیش از گذشته برعهده سازمانهای اجتماعی و حمایتی است. باتوجه به این موضوع که سالمندان نیازهای اقتصادی، سلامتی و روانی فراوانی دارند. در حوزه اقتصادی نیز بسیاری از جمعیت سالمند کشور فاقد پوشش بیمههای درمانی و اجتماعی مؤثر هستند. در عمل، سقف مستمری و بیمههای درمانی پاسخگوی نیازهای فزاینده سلامتی آنها نیست. همین موضوع سبب میشود افراد سالمند دچار فقر اجتنابناپذیر و افت رفاه و کاهش آسایش مادی و روانی شوند. در حوزه سلامت، افت تواناییهای جسمانی و روانی، این قشر از جامعه را در برابر محیط و تغییرات فیزیولوژیک آسیبپذیر میکند. شیوع بیماریهای مزمن مانند فشارخون بالا، دیابت، بیماریهای قلبی، بدخیمیها و شایعتر از همه بیماری اسکلتی و عضلانی (پوکی استخوان و ضعف حرکتی) به افت کیفیت زندگی آنها منجر شده و بیشازپیش آنان را نیازمند حمایتهای سلامتی و اجتماعی میکند. تنهایی، خروج فرزندان از خانواده و از دست دادن همسر، این جمعیت را مستعد بیخوابی، اختلالات افسردگی و اضطراب میکند و این شرایط ضرورت حمایتهای اجتماعی، معنوی و جسمانی از آنان را دوچندان میکند. افراد سالمند تنها بهدلیل عدمتوانایی در تهیه غذای مناسب و مشکلات جویدن و گوارش با سوءتغذیه دستوپنجه نرم میکنند و همه این مشکلات به شکل هزینه بر دوش جامعه آینده سنگینی خواهد کرد. مهمترین فعالیت در این زمینه، شناخت این جمعیت، نیازهایشان و برنامهریزی پیشگیرانه و مراقبتی برای کاهش آسیب و عوارض سالمندی و بهبود کیفیت زندگی است. بسیاری از اختلالات حرکتی و فیزیکی را میتوان در دوره میانسالی مدیریت کرد تا در سالمندی با عوارض ناخواسته کمتری مواجه شویم. حتی بیماریهای قلبی و عروقی و فشارخون با کنترل و مراقبت مناسب در سالمندی قابلتحمل و بدون عارضه خواهد بود. سازمانهای حمایتی میتوانند برنامههای حمایت اجتماعی خود را برای افراد سالمند فقیر و آسیبپذیر از اکنون پیشبینی و اجرا کنند تا در آینده غافلگیر نشوند. تأسیس و توسعه خانههای سالمندی روزانه که سالمندان در ساعات روز برای سرگرمی و همنشینی با همسالان خود در این مکانها حضور پیدا کنند و شبها برای استراحت به خانه خود بازگردند، بسیار ضروری است. تأسیس رشتههای تخصصی طب سالمندی، پرستاری سالمندی، روانپزشکی و فیزیوتراپی نیز اهمیت بسیاری دارد و باید جزو برنامههای آیندهنگرانه نظام سلامت قرار گیرد.
بر اساس آمار سال 1395 کشور، 9.3 درصد جمعیت را سالمندان تشکیل میدهند. نسبت این جمعیت در استانهای شمالی بیشتر و در استانهای جنوبی کمتر است. در سال ۱۳۹۵ تعداد سالمندان کشورمان ۷ میلیون و ۴۵۰ هزار نفر بود که پیشبینی میشود تا سال ۲۰۵۰ حدود ۳۰ درصد جمعیت کشور را فرا بگیرد؛ بنابراین تا ۱۵ سال دیگر جمعیت سالمند ما دوبرابر خواهد شد. با توجه به تحولات جمعیتی، میتوان رشد جمعیت سالمند را جزو ابرچالشها قرار داد. در چرایی این ابرچالش، باید گفت که جمعیت سالمند نیازهای خاص خود را دارد و اگر اکنون برای مدیریت و پاسخگویی به آنها برنامهریزی نداشته باشیم، این موضوع میتواند کشور را با بحرانهای اجتماعی مواجه کند. بهویژه اینکه جمعیت سالمند فعلی بهدلیل سیاستهای جمعیتی گذشته با کوچکشدن بُعد خانوار روبهروست و نگهداری و مراقبت از اعضای سالمند خانواده بیش از گذشته برعهده سازمانهای اجتماعی و حمایتی است. باتوجه به این موضوع که سالمندان نیازهای اقتصادی، سلامتی و روانی فراوانی دارند. در حوزه اقتصادی نیز بسیاری از جمعیت سالمند کشور فاقد پوشش بیمههای درمانی و اجتماعی مؤثر هستند. در عمل، سقف مستمری و بیمههای درمانی پاسخگوی نیازهای فزاینده سلامتی آنها نیست. همین موضوع سبب میشود افراد سالمند دچار فقر اجتنابناپذیر و افت رفاه و کاهش آسایش مادی و روانی شوند. در حوزه سلامت، افت تواناییهای جسمانی و روانی، این قشر از جامعه را در برابر محیط و تغییرات فیزیولوژیک آسیبپذیر میکند. شیوع بیماریهای مزمن مانند فشارخون بالا، دیابت، بیماریهای قلبی، بدخیمیها و شایعتر از همه بیماری اسکلتی و عضلانی (پوکی استخوان و ضعف حرکتی) به افت کیفیت زندگی آنها منجر شده و بیشازپیش آنان را نیازمند حمایتهای سلامتی و اجتماعی میکند. تنهایی، خروج فرزندان از خانواده و از دست دادن همسر، این جمعیت را مستعد بیخوابی، اختلالات افسردگی و اضطراب میکند و این شرایط ضرورت حمایتهای اجتماعی، معنوی و جسمانی از آنان را دوچندان میکند. افراد سالمند تنها بهدلیل عدمتوانایی در تهیه غذای مناسب و مشکلات جویدن و گوارش با سوءتغذیه دستوپنجه نرم میکنند و همه این مشکلات به شکل هزینه بر دوش جامعه آینده سنگینی خواهد کرد. مهمترین فعالیت در این زمینه، شناخت این جمعیت، نیازهایشان و برنامهریزی پیشگیرانه و مراقبتی برای کاهش آسیب و عوارض سالمندی و بهبود کیفیت زندگی است. بسیاری از اختلالات حرکتی و فیزیکی را میتوان در دوره میانسالی مدیریت کرد تا در سالمندی با عوارض ناخواسته کمتری مواجه شویم. حتی بیماریهای قلبی و عروقی و فشارخون با کنترل و مراقبت مناسب در سالمندی قابلتحمل و بدون عارضه خواهد بود. سازمانهای حمایتی میتوانند برنامههای حمایت اجتماعی خود را برای افراد سالمند فقیر و آسیبپذیر از اکنون پیشبینی و اجرا کنند تا در آینده غافلگیر نشوند. تأسیس و توسعه خانههای سالمندی روزانه که سالمندان در ساعات روز برای سرگرمی و همنشینی با همسالان خود در این مکانها حضور پیدا کنند و شبها برای استراحت به خانه خود بازگردند، بسیار ضروری است. تأسیس رشتههای تخصصی طب سالمندی، پرستاری سالمندی، روانپزشکی و فیزیوتراپی نیز اهمیت بسیاری دارد و باید جزو برنامههای آیندهنگرانه نظام سلامت قرار گیرد.
ارسال دیدگاه