
نگاهی به تحولات نظام تأمیناجتماعی در آمریکا (بخش دوم)
نظام درمانی تبعیض آمیز در قلب سرمایه داری
ایالات متحده آمریکا در نظام سلامت و بهداشت با تناقضهای بسیاری روبهرو است. این کشور اگرچه دارای بیشترین تراکم خدمات بهداشتی با بالاترین فناوریهاست اما در عین حال با محدودیت و محرومیت دسترسی به خدمات بهداشتی در جهان شناخته میشود. هرچند از نظر آموزش و تحقیقات پزشکی در ردیف بهترینهای جهان قرار دارد اما تقریباً 15 درصد جمعیت آن از بیمه درمانی محروم هستند، دسترسی نامعینی به خدمات بهداشتی دارند و حتی شانس کمتری برای استفاده از مراقبتهای بهداشتی پیشرفته دارند. همه اینها در حالی است که هزینه سرانه آمریکا برای بخش بهداشت تقریباً دو برابر متوسط این هزینه برای 24 کشور عضو سازمان همکاریهای توسعه اقتصادی است. همچنین 14 درصد از تولید ناخالص داخلی آن به بخش بهداشت اختصاص مییابد!
سجاد مرادی روزنامه نگار
نظام بیمهای در آمریکا
نظام بیمهای در آمریکا شامل دو نوع، بیمه بهداشتی دولتی و خصوصی میشود. بیمه بهداشتی دولتی شامل برنامههای مدیکر، مدیکید، بیمه نظامیان و کارکنان دولت است.
بیمه مدیکر
بیمه مدیکر در سال 1965 به کنگره معرفی شد و مخصوص افراد بالای 65 سال و گروههای خاصی از معلولان و همچنین بیماران کلیوی است. این برنامه که گرانترین و بزرگترین برنامه دولتی آمریکاست در بخش بیمارستانی برای افراد تحت پوشش اجباری است و در بخش مراقبتهای سرپایی و آزمایشگاهی به صورت داوطلبانه انجام میشود. استفاده از این برنامه پوشش بیمهای، کاملاً به سن افراد وابسته است، نه درآمد آنها و دولت برای تأمین مالی این برنامه درصدی به عنوان مالیات از لیست حقوق کارکنان و از کارفرمایان آنها دریافت میکند. همچنین درصدی از هزینهها از طریق درآمدهای اختصاصی دولت فدرال تأمین میشود و یک حق بیمه ماهیانه برای مراقبتهای سرپایی را که 25 درصد هزینهها را تشکیل میدهد، بیمهشدگان پرداخت میکنند.
برنامه بیمهای مدیکید
این برنامه در سال 1966 تصویب شد و شامل افراد سالمند بستری در بیمارستان، تیمارستان، آسایشگاه سالمندان و... افراد نابینا و معلول و کودکان و زنان فقیر، کودکان در حال کار، مهاجران غیرقانونی، بیماران ایدزی، زنان بیوه حامله و... است و دولت فدرال 56 درصد و دولت ایالتی 44 درصد هزینهها را تقبل میکند. این برنامه بر اساس استطاعت مالی افراد خدمات خود را ارائه میدهد و به دلیل نرخ پایین بازپرداخت این برنامه اکثر بیمارستانها و پزشکان از پذیرفتن بیماران تحت پوشش آن اکراه دارند.
بیمه نظامیان و کارکنان دولت
کلیه نظامیان و کارکنان دولت آمریکا اعم از دولت فدرال، ایالتها و دولتهای محلی از خدمات بیمه دولتی استفاده میکنند.
بیمه بهداشت خصوصی
این برنامه به دو صورت غیرانتفاعی شامل بلوکراس، بلوشیلد، بیمارستان کودکان شراینر، رستورانهای زنجیرهای مکدونالد و انتفاعی شامل سازمانهای تجاری، سازمانهای حافظ سلامتی و کارفرمایان دیگر است.
برنامه بلوکراس
این برنامه در سال 1933 توسط انجمن بیمارستانی نیوجرسی به صورت سازوکار پیشپرداختی آغاز شد و در بیمارستانهای طرف قرارداد اگر بیماری توانایی پرداخت نقدی هزینهها را نداشت توسط این برنامه حمایت میشود.
برنامه بلوشیلد
این برنامه در سال 1935 توسط انجمن پزشکی آمریکا با همکاری انجمن بیمارستانی این کشور اجرا شد و از طریق پیشپرداخت به پزشکان عمل میکند. این برنامه اخیراً در سراسر آمریکا توسعه یافته و در تعدادی از ایالتها در برخی سازمانهای درمانی ادغام شده است.
بیمارستان کودکان شراینر
شراین به معنای مقدس در ابتدا خدمات تفریحی برای اعضای خود ارائه میکرد، اما پس از رشد چشمگیری که داشت تصمیم گرفت تا خدمات بشردوستانه نیز تحت عنوان بیمارستان کودکان شراینر ارائه کند. این بیمارستان در سال 1922 شروع به کار کرد و شامل شبکهای از مراکز خدمات پزشکی تخصصی به اطفال زیر 18 سال است که به صورت کاملاً رایگان ارائه میشود. این سازمان در حال حاضر حدود 20 بیمارستان در آمریکا دارد.
رستوران ملک دونالد
مک دونالد بزرگترین رستورانهای زنجیرهای جهان که در 121 کشور فعالیت میکند در کنار فعالیتهای خود خدمات خیریه نیز انجام میدهد که ارائه خدمات بیمارستانی به افراد نیازمند از جمله این خدمات است. این رستوران خود دارای تعدادی پزشک است و با تعدادی از بیمارستانها در آمریکا برای هزینههای درمان طرف قرارداد است.
سازمانهای حافظ سلامتی- بخش انتفاعی
سازمانهایی هستند که بیمهگر و ارائه کننده خدمات را به صورت یک گروه ترکیب میکنند. بیمارانی که در این سازمان ثبتنام میکنند مجبورند جز در حالات اضطراری مراقبت را از این سازمانها دریافت کنند. این سازمان از طریق خرید خدمات برای اعضای خود با مناسبترین قیمت سعی در جذب بیشترین اعضا دارند.
کارفرمایان دیگر
سازمانها و مراکز خصوصی کوچکی هستند که به صورت گسترده در آمریکا خدمات بهداشتی و درمانی را به افراد تحت پوشش خود ارائه میدهند.
اصلاحات در نظام بیمهای آمریکا
در اکثر موارد به دلیل افزایش هزینهها و همچنین با توجه به اینکه 74 درصد آمریکاییها از کیفیت مراقبتهای بهداشتی، ناراضی و 72 درصد آمریکاییها نیز خواستار دخالت مستقیم دولت برای بهبود شرایط بودهاند ضرورت اصلاحات بیشازپیش عیان بوده است. اگرچه بر سر کنترل هزینهها و افزایش دسترسی به مراقبتها توافق وجود دارد، اما در مورد روش رسیدن به این هدف وفاق کمی به چشم میخورد. یکی از اصلاحات اخیر تلاش دولت کلینتون در سالهای 1993 و 94 که تلاش میکرد تا به کارفرمایان کوچک یارانه پرداخت کند و بیمهگرها بدون توجه به شرایط وضعیت استخدامی متقاضیان، برای همه آنها پوشش بیمهای فراهم کنند. از کارفرمایان پوشش بیمهای درخواست شود و در نهایت ایالتها مسئولیت بیشتر و مهمتری در زمینه بهداشت و درمان ساکنان خود به عهده گیرند. اما این تلاشها به خاطر اجتناب از فشار گروههای ذینفع ناکام ماند. پس از آن اوباما نیز تلاش کرد تا اصلاحاتی را در این حوزه انجام دهد. برنامه پیشنهادی او برای اصلاح نظام سلامت در آمریکا شامل الزام شرکتهای بیمه در بیمه کردن تمام شهروندان که توان پرداخت حق بیمه را دارند بدون توجه به وضعیت جسمانی یا سابقه پزشکی آنان، ایجاد اعتبار بیمه سلامت برای دارندگان مشاغل کوچک به منظور کمک به آنها جهت پرداخت حق بیمه کارکنان خود بود و این اطمینان را به همه مردم میداد که در صورت نیاز میتوانند از اعتبار مالیاتی برای پرداخت حق بیمه خود بهره ببرند. اما این طرح نیز مخالفان بسیاری دارد و اوباما را به داشتن گرایشات سوسیالیستی و در به اصطلاح میانهروترین حالت او را به مخالفت با اصول سرمایهداری متهم میکرد.
با همه این تلاشها برای اصلاح نظام بهداشتی در آمریکا همچنان 15 درصد مردم این کشور، یعنی نزدیک به 50 میلیون نفر پوشش بیمهای ندارند. نظام بهداشتی آمریکا غیرمتمرکز و در جامعیت و کیفیت از ایالتی به ایالت دیگر و بین جوامع مختلف متغیر است. روشهای درمانی پیچیده و فناوریهای مدرن پزشکی ثروتمندترین افراد را از سراسر جهان به این کشور برای درمان میکشاند و در طول سالهای بعد از دهه 90 گروهی از برنامههای ملی و خیریه نیز به افراد کمدرآمد ارائه خدمات میکنند، سازمانهای حافظ سلامتی رشد سریعی کردهاند و دیگر تنها به عنوان مراکز جایگزین استفاده نمیشوند ، افزایش هزینهها نیز کندتر شده اما هنوز تحت کنترل درنیامده و در نهایت اینکه تناقض دسترسی و محرومیت همچنان بدون هیچ راهحل مشخصی در این کشور ادامه دارد.
نژادپرستی پزشکی
نمیتوان در مورد نظام بهداشت و درمان آمریکا سخن گفت و مسأله نژادپرستی پزشکی در این کشور را نادیده گرفت. نژادپرستی پزشکی در ایالات متحده شامل اعمال تبعیضآمیز و هدفمند پزشکی و ارائه نادرست در آموزشهای پزشکی میشود که ناشی از تعصبات مبتنی بر ویژگیهای نژادی و قومیتی بیماران است. در تاریخ آمریکا، نژادپرستی پزشکی بر گروههای نژادی و قومی مختلف و بر نتایج سلامت آنها تأثیر گذاشته است. زیرگروههای آسیبپذیر در این گروههای نژادی و قومی مانند زنان، کودکان و فقرا در طول سالها در معرض خطر قرار گرفتهاند. نژادپرستی پزشکی به عنوان یک پدیده مستمر و همیشگی حداقل از قرن هجدهم در ایالات متحده، به طور گسترده از طریق مطالعات غیراخلاقی مختلف، روشهای اجباری و درمانهای متفاوتی که توسط ارائهدهندگان مراقبتهای بهداشتی، محققان و حتی گاهی اوقات نهادهای دولتی اجرا میشوند، آشکار شده است. سیاهپوستان آمریکایی به دلیل نژادپرستی پزشکی موجود در این کشور با موانع بیشماری برای دسترسی برابر به مراقبتهای بهداشتی مواجه بوده و هستند و پیامد آن دریافت خدمات بهداشتی بیکیفیت و چالشهای متعدد برای سلامتی آنها بوده است. در این رویه، پزشکان و مؤسسات آمریکایی به طور تاریخ نقش بزرگی در تداوم نژادپرستی علمی، انکار مراقبت یکسان از بیماران سیاهپوست و ارتکاب اعمال خشونتآمیز علیه سیاهپوستان بازی کردهاند.
استفاده از سیاهپوستان به عنوان موش آزمایشگاهی
در کنار دسترسی نابرابر به مراقبتهای پزشکی، نژادپرستی پزشکی به خشونتهایی که در طول تاریخ علیه سیاهپوستان آمریکایی اعمال میشود، کمک کرده است؛ از جمله استفاده «گروه رستاخیزگرایان» برای بازیابی اجساد تازه دفن شده سیاهپوستان متوفی برای استفاده در مطالعات پزشکی و همچنین آزمایشهای پزشکی. همانطور که در نوشتههای مربوط به تاریخ نژادپرستی پزشکی در حوزه پزشکی آمریکا اشاره شده، «آموزش پزشکی آمریکایی بر دزدی، تشریح و نمایش اجساد متکی بود که بسیاری از آنها سیاهپوست بودند.» از جمله پرونده هنریتا لاکس که به آزمایش غیرتوافقی بر روی زنان برده سیاهپوست برای کمک به پیشبرد حوزه زنان مربوط میشد. به دنبال آن، با توجه به تاریخچه اصلاح نژاد در ایالات متحده، همین جمعیت بار دیگر قربانی روشهای اجباری و بهویژه عقیمسازی شدند. این امر در اواخر دهه 1970 و 1980 در ایالات متحده ادامه یافت. برای سیاهپوستان آمریکایی، عقیمسازی غیرارادی زنان سیاهپوست آنقدر شناخته شده بود که به آن «آپاندکتومی میسیسیپی» میگویند. در ایالات متحده ایدههای مربوط به رابطه سیاهپوستان با انسانهای نخستین و حقارت بیولوژیکی و فکری آنها نسبت به سفیدپوستان، یکی از راههای توجیه بردهداری بود. به دنبال آن، این باور مطرح شد که سیاهپوستان آستانه درد بسیار بالاتری دارند، یا این باور که آنان اصلاً احساس درد نمیکنند. برخی از طرفداران این عقاید نژادپرستانه حتی معتقد بودند که سیاهپوستان میتوانند بدون هیچ داروی درد جراحی شوند و همچنین معتقد بودند وقتی سیاهپوستان مجازات میشوند، در دوران بردگیشان، هیچ دردی احساس نمیکنند. آزادی از بردهداری تأثیراتی را که بردهداری بر سیاه پوستان داشت، مانند تأثیراتی که در حوزه مراقبتهای بهداشتی وجود داشت، متوقف نکرد. در سیستم مراقبتهای بهداشتی آمریکا تفاوت قابل توجهی بین خدماتی که به بیماران سفید پوست و سیاهپوست- حتی با ارائه همان شدت علائم و همان بیمه - ارائه میشد مشاهده شده است.
ستم پزشکی بر بومیان و سایر اقلیتها
از قرن هجدهم، ایالات متحده بسیاری از اعمال شرمآور پزشکی را علیه بومیان آمریکایی مرتکب شده است. در قرن 18، آبله به عنوان یک سلاح بیولوژیکی برای از بین بردن جمعیتهای بومی مورد استفاده قرار گرفت. بهویژه در سال 1763 «جفری آمهرست» به سربازان دستور داد تا پتوها و دستمالهای بیماران آبله را بردارند و در یک جلسه صلحآمیز به مردم بومی هدیه دهند. همچنین در دهههای اخیر نیز شیوع عقیمسازی غیرارادی دختران و زنان جوان بومی نیز مرتباً گزارش شده است. برخی دادهها نشان میدهند که ارائهدهندگان خدمات بهداشتی در برخی ایالتهای آمریکا، بین 25 تا 50 درصد از زنان بومی را از سال 1970 تا 1976 عقیم کرده است. در ایالت مونتانا، امید به زندگی برای زنان بومی 62 و برای مردان 56 سال است که تقریباً 20 سال کمتر از میانگین کلی امید به زندگی در این کشور است. به طور مشخص یکی از دلایل این امر، بودجه بسیار کم بهداشتی در ایالتهایی است که بومیان در آنها ساکن هستند.
همینطور در ایالات متحده 20 درصد از آمریکاییهای اسپانیاییتبار میگویند با تبعیض در مراکز مراقبتهای بهداشتی مواجه میشوند و 17 درصد هم عنوان میکنند به دلیل تبعیض مورد انتظار، از مراجعه به مراقبتهای پزشکی خودداری میکنند. گزارشهای وزارت بهداشت آمریکا نشان میدهد آسیبهایی که آمریکاییهای اسپانیاییتبار با آن مواجه میشوند میتواند بیشتر به پیامدهای منفی سلامتی که از تجربه نژادپرستی و تبعیض توسط اقلیتها سرچشمه میگیرد، بیفزاید.