اختلال حافظه؛ مهمان ناخوانده کهنسالی

اختلال حافظه؛ مهمان ناخوانده کهنسالی

حنا زنگنه روزنامه‌نگار

این یک امر اجتناب‌ناپذیر است که وقتی دوران «بازنشستگی» آغاز شود به موازات خود پیری و کهولت سن را به ارمغان بیاورد. ورود به این فصل تازه‌ زندگی، آشکارکننده این واقعیت است که توانایی بدنی و حتی روانی کاسته شده و مراقبت‌های سلامتی در زمره اصول اولیه سبک زندگی قرار گیرد. این یک چالش نوظهور است که در صورتی که جدی گرفته نشود، حاصلی جز بیماری‌های متعدد جسمی و روحی نخواهد داشت. برای همین است که این روزها محققان و روانشناسانی که به طور ویژه به واکاوی دوران سالمندی می‌پردازند، بر این باورند هر انسانی در اواخر دوران میانسالی نیاز دارد که از نظر روحی و جسمی خود را آماده ورود به کهنسالی کند.
«غلامرضا شریفی» 15 سال قبل از شغل کارمندی بازنشسته شده و توانسته در این سال‌ها خود را با شرایط جدید زندگی وفق دهد: «آغاز روزهای بازنشستگی برای من ورود به دنیایی ناشناخته بود که منجر شد تحولات متعددی در من ایجاد شود. برنامه زندگی‌ام تغییراتی کرده بود که برایم اوقات فراغت بیشتری به همراه داشت و موجب شده بود احساس شادابی و سرزندگی کنم. این حس شادابی اما خیلی زود جای خود را به استرس و ناراحتی داد. دوری همکاران، نگرانی‌های مالی و ترس از پیری در من موجب تشویش شده بود. تلاش می‌کردم با تفریح و ورزش و کتاب خواندن از تنش‌های روحی‌ام دور شوم. درست همان روزها فوت ناگهانی همسرم دلیلی شد که دچار افسردگی شوم.»
غلامرضا فوت همسرش را بدترین اتفاق زندگی‌اش می‌داند: «اینکه یار و همراه روزهای جوانی و پیری‌ام را از دست داده بودم، شوک بزرگی در زندگی من بود. غصه خوردن و ناراحتی شدید موجب شد که منزوی و افسرده شوم. کسالت‌بار شدن زندگی و مشکلات روحی سبب اختلالاتی در حافظه‌ من شد و این موضوع فرزندانم را بسیار نگران کرده بود. به اصرار آنها به روانشناس مراجعه کردم. زنگ خطر ابتلا به آلزایمر همان روزها در گوشم نواخته شد. همان روزها جلسات روان‌درمانی را آغاز کردم. تمریناتی که توسط مشاور به من داده می‌شد سبب شد رفته‌رفته اختلالات حافظه‌ام به سمت بهبودی پیش برود و از خطر آلزایمر گریختم. در آن روزها دخترم بسیار به من کمک کرد و لحظه‌ای من را تنها نمی‌گذاشت. همین همراهی و همدلی او بود که من رفته‌رفته از روزهای تلخ زندگی‌ام فاصله گرفتم و پذیرفتم باید با شرایط جدید به زندگی ادامه  دهم.»
این مرد بازنشسته این روزها به تفریحات فکری رو آورده تا بتواند به کمک آن از حافظه‌اش مراقبت کند: «‌صبح‌ها به پارک نزدیک خانه می‌روم و با رفقایم شطرنج بازی می‌کنم. در منزل هم مطالعه و حل جدول را در برنامه‌ام گذاشته‌ام. فرزندان و نوه‌هایم مراقب هستند که تغذیه سالمی داشته باشم و خوشبختانه با زندگی به صلح رسیده‌ام و پذیرفتم که این دوره نیز مانند تمام دوران زندگی شکل و شمایل خاص خود را دارد.»
ارسال دیدگاه
ضمیمه
ضمیمه