
فروشنده کمپرسور چطور مدیر فنی یک شرکت بزرگ شد؟
کارشناس خودساخته
ویبور شارما هنوز دانشآموز بود که پدرش را از دست داد و از ادامه تحصیل در دانشگاه بازماند. او ناگزیر بود برای حمایت از خانواده خود کار کند اما ویبور اجازه نداد این مسئله او را از مسیر دلخواهش بازدارد. او اکنون مدیر فنی شرکت Naurki است، همان شرکتی که شانزده سال پیش به آن ملحق شد و کار در آن را ادامه داد و به این ترتیب پرسش هر روزه مادرش را پاسخ داد که میپرسید «آیا هنوز شغلی دارد یا نه». شرکت او بزرگترین درگاه شغلیابی در هندوستان است.
ویبور از زمانی که نخستین شغلش را بهعنوان فروشنده کمپرسور داشت تا این روزها که مدیر فنی یک شرکت بزرگ است راهی طولانی را طی کرده و امروز توانسته این شرکت را به یکی از شرکتهای فعال در خط مقدم شرکتهای دارای نسل نوین فناوری تبدیل کند. ویبور شارما داستان زندگیاش را چنین بازگو میکند که در خانوادهای متوسط در دهلی متولد شده، پدرش مهندس مکانیک بوده و ویبور از کودکی نقشههای فنی ابزارهای مکانیکی را در اطراف خود دیده است. ویبور پسری پرجنبوجوش بوده و حتی یکبار مادرش مجبور شده پاهایش را با طناب ببندد تا مطمئن شود زمانی که مشغول کارهای خانه است او در جایش میماند. هنگام تحصیل در مدرسه بیشتر وقت خود را صرف فوتبال میکرد، به شیمی علاقهمند بود، ولی نهایتا ریاضیات را انتخاب کرد. درباره وقتی که در سال آخر دبیرستان پدرش فوت کرد میگوید: «آن زمان اولین چیزی که به ذهنم خطور میکرد این بود که من پدرم را از دست دادهام، حالا چه کسی نانآور خانواده خواهد بود؟»ویبور تصمیم گرفت تحصیل را رها کند و در کنار عمویش به کار فروش کمپرسور مشغول شود. جوان 17سالهای که خود را در محاصره مهندسان مکانیک میدید و تصویر روشنی از توقعاتی که از او میرفت نداشت. به محلی دوردست در پنجاب رفت تا فروش کمپرسور را دنبال کند. «این شغل در ابتدا برایم دشوار بود، بسیاری اوقات پیش میآمد که افرادی به من میگفتند بهتر است جایم را به فرد بزرگتری بدهم. این شغل برای من کاری زیربنایی بود چراکه آموختم سر پا ماندن مهم است و اگر کاری را نمیدانم راه انجامش را یاد بگیرم.» ویبور پس از سه سال این شغل را ترک کرد و مشاغلی همچون نماینده عرضه دارو، و ناظر تولید در یک شرکت تولیدکننده برنامههای تلویزیونی را تجربه کرد. مادرش همچنان نگران بود که فرزند جوانش شغل خود را از دست بدهد. او میگوید: «هرروز که به خانه برمیگشتم از من میپرسید آیا همچنان آن شغل را ادامه میدهم؟» ویبور که در جریان شرکت برادرش در کلاسهای درس موسوم به GNIIT کتابهای برنامهنویسی را در دست او دیده بود، اندکاندک کنجکاو شد و با نگاه به آن کتابها به برنامهنویسی کامپیوتر علاقهمند شد. سپس در یک برنامه آموزش ششماهه شرکت کرد. مادرش حتی فکر نمیکرد که او شغلی با درآمد مناسب را رها کند، اما ویبور همه پساندازش را صرف گرفتن دیپلم آن درس برنامهنویسی ششماهه کرد. این نخستین زمانی بود که او با کامپیوتر سروکار پیدا میکرد. «وقتی به آن زمانها برمیگردم، اولین تاثیر کامپیوتر بر من این بود که کامپیوتر از ماشینحساب بهتر است.» اما وقتی در هفته نخست کلاس برنامهنویسی ویبور هیچ چیز نیاموخته بود، از مسئول آزمایشگاه کامپیوتر خواهش کرد که اجازه دهد بعدازظهرها و شبها کارش را ادامه دهد و به این ترتیب او ساعتهای متمادی در مقابل کامپیوتر بهسختی کار کرد تا بسیار بیش از آنچه در روزها آموزش داده میشد، بیاموزد.
امروز ویبور پدر دو فرزند و مدیر فنی یکی از موفقترین شرکتهای هندی در حوزه مشاغل است.
منبع: yourstory.com
ارسال دیدگاه