امروزه دستهبندی و تقسیم کار به تولید و دستمزد منسوخ شده است. همچنین تسلط فلسفه «کارفرمامحور» از بین رفته و کارفرمایان به سوی تعاملمحوری و رابطهسازی با کارگران پیش میروند. اندیشه مکانیکی تقسیم کار به کالبد و روح (کارخانه و کارگر) منسوخ شده و کسی کار را بدون تزئین، بدون حیات سبز، بدون ریههای فرهنگی و هنری تجسم نمیکند. نمود هنر و زندگی هنری در عرصه کار و تلاش به دو گونه است؛ نخست اینکه کار و کالبد آن میتواند و باید اثری هنری باشد. دوم اینکه کارخانه و کارگاه محلی است برای بروز و نمایش آثار و گرایشهای هنری. تلاش عمومی باید بر این باشد که فضای کار از اغتشاش خارج شود و به پاکیزگی هنرمندانه برسد.
امروزه سرمایه اجتماعی مهمترین مفهومی است که اغلب برنامهریزان و فعالان اجتماعی از آن بهعنوان راه چاره و درمانی برای مشکلات و مسائل مختلف استفاده میکنند. اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی و انسجام اجتماعی سه بعد تشکیلدهنده سرمایه اجتماعی است. طیف وسیعی از کارگران در کشورهای درحالتوسعه و حتی در کشورهای صنعتی دارای اشتغال با درآمد ناکافی، اشتغال در اقتصاد غیررسمی با کمترین مزایا و حقوق کارگری، فاقد پوشش خدمات بیمهای و... هستند. این امر در بسیاری از مواقع باعث به وجود آوردن مسائل و مشکلاتی در میان جامعه کارگری و کارفرمایی در این قبیل کشورها شده است. برای رفع و چارهجویی چنین مواردی، اغلب بر سیاستها و جنبههای مختلف اقتصادی، سیاسی و... تکیه شده است. سرمایه اجتماعی موضوعی است که در ایران بعد از سالهای 1384 به صورت گستردهای مورد استفاده قرار گرفته است. پژوهش زیر ازجمله پژوهشهای بسیاری است که این موضوع را در روابط کارگری و کارفرمایی در سال 1392 مورد بررسی قرار میدهد. تمرکز این بحث بیشتر بر شاخص اصلی سرمایه اجتماعی، یعنی همان «اعتماد اجتماعی»، است که طبق متن با بهبود وضعیت این شاخص در سطح اجتماعی روابط کارگری و کارفرمایی بهبود خواهد یافت. جیمز کلمن وجود اعتماد را عامل اصلی برقراری تعاملات و تبادلات اجتماع انسانی میداند، و آسیب دیدن اعتماد عمومی در جامعه بهیقین بر کنشهای مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تاثیر میگذارد. اعتماد پیششرط عمده و کلیدی برای موجودیت هر جامعهای محسوب میشود. از طرف دیگر اعتماد تسهیلکننده مبادلات در فضای اجتماعی است.
اعتماد اجتماعی
بهطور کلی باید گفت «اعتماد به معنای باور به عملی است که از دیگران انتظار میرود». افول اعتماد و جامعهپذیری باعث ظهور موارد بسیار ناگواری چون بالا گرفتن منازعات مدنی، درهم شکستن ساختار خانواده، از رونق افتادن طیف پهناوری از ساختارهای واسطه همچون اتحادیهها، باشگاهها، کارگاهها، مؤسسات نیکوکاری و... میشود. اهمیت اعتماد امروزه تا حدی است که بسیاری توفیق در کار «اعتمادسازی» را پایه و اساس روابط بینالمللی صلحآمیز میدانند. هر زمانی که دایره اعتماد به دوستان و خانواده محدود شود، احتمال ایجاد بنیانهای فرهنگی فساد زیاد میشود، زیرا در این حالت نظام اخلاقی دوگانهای به وجود میآید: اول رفتار خوب با دوستان و خانواده و بهطورکلی آشنایان، و دوم رفتاری نهچندان مطلوب با عموم و غریبهها.
روابط کار
روابط کار ازجمله مسائل مهم و اساسی است که بهخصوص پس از انقلاب صنعتی مورد توجه دولتها بوده است. ازجمله ویژگیهای اساسی و ماهیت اصلی روابط کار ضرورت مشارکت سه طرف دخیل در این رابطه یعنی کارگر، کارفرما و دولت است. از زمانی که مشخص شد رابطه کارگری و کارفرمایی نمیتواند تنها بر پایه قرارداد بین کارگر و کارفرما بنا شود و باید این رابطه با قوانین تنظیم شود، شیوههای مختلفی برای تنظیم آن به کار گرفته شد. قوانین و مقررات، مذاکرات و قراردادهای جمعی و... گفتگو و مذاکره مستقیم بین طرفین روابط کار (کارگر، کارفرما و دولت) بهعنوان مطلوبترین راهکار تنظیم روابط کار مطرح و مدنظر است. میتوان از مفهوم اعتماد اجتماعی برای تنظیم رابطه نابرابر بین کارگر و کارفرما استفاده کرد.
اعتماد اجتماعی و روابط کار
«چگونه میتوان به شهروندان اعتماد کرد؟» عنوان مقاله کلاوس اُفه، دانشمند برجسته علوم اجتماعی، است که در آن از ایجاد و تشکیل عناصر ساختمانی تحلیل جامعهشناختی و... آغاز میکند و تا آشکار ساختن جنبههای ساختاری که برخی از متغیرهای «نرم 5» مانند اعتماد، هنجارها و تعهدات اجتماعی را بهعنوان پیشنیاز مطرح میکند، پیش میرود. همانطور که میدانیم افزایش اعتماد بهرهوری را افزایش میدهد. در این زمینه اوفه اعتماد را ابزاری میبیند که کنشگران برای ارتباط با یکدیگر از آن بهره میبرند و استفاده از آن بسته با ترجیحات و تمایلات رفتاری دیگران از لحاظ آمادگی آنها برای کمک، همکاری، و پرهیز از اقدامات خودخواهانه، فرصتطلبانه و خصمانه ارتباط دارد. اُفه میگوید: «دو روش اساسی برای اعتماد کردن و مورد اعتماد واقع شدن عبارتاند از اول اعتماد تجربی، به معنای استفاده از تجربه گذشته برای پیشبینی راه آینده، و دوم اعتماد اخلاقی، به معنای موظف و متعهد ساختن معتمد، و این ناشی از داغ ننگی است که خیانت و یا سوءاستفاده از اعتماد دیگران به همراه دارد.» نظام روابط کاری تغییر کرده است و با به وجود آمدن کارهای پارهوقت و خوداشتغالی و پروژهای شدن کار میزان نگرانی افراد از آینده شغلی خود و احساس بیاعتمادی نسبت به آینده رشد پیدا کرده است. مارگارت لوی سرمایهگذاری فردی در رابطه با نظارت را یکی از ابزارهای اندازهگیری میزان اعتماد برشمرده است. بر این اساس با توجه به نظارت شدید کارفرمایان بر کارگران در محیطهای کاری، میزان اعتماد بین کارفرما و کارگر بسیار کم و ناچیز است. معتمد بودن برای کارگری که مورد اعتماد قرار میگیرد سرمایه بسیار مهمی است؛ بهطوریکه در کارگاهها معتمد بودن میتواند کارگر را در برابر انحراف از کارها و وظایف روزمره محافظت کند. کلاوس اُفه تقویت اعتماد ابرازشده نسبت به معتمد را از دو طریق امکانپذیر میداند: -1 در نظر گرفتن وظیفه. -2 منابع فردی. بر این اساس فراهم کردن زمینه تداوم اعتمادپذیری و معتمد بودن برای کارگر و کارفرما کارکردهای مفید و سودمندی به همراه دارد و با توجه به چنین مواردی کارفرمایان در تعاملات خود برای به دست آوردن چنین مواردی تلاش میکنند. با عنایت به این جمله اُفه که میگوید «هرچه فرد ثروتمندتر باشد، راحتتر میتواند اعتماد کند و از اعتماد دیگران بهرهمند شود و برعکس»، باید گفت در دنیای امروز بهطورقطع و یقین کارفرمایان از وضعیت اقتصادی تقریبا مطلوبتری نسبت به کارگران برخوردارند و بنابراین انتظار ایجاد فضای اعتمادسازی از آنان بیشتر از کارگران است. حال که مشخص شد بازار اعتماد اجتماعی باعث رضایت کارگر و کارفرما میشود، میتوان گفت اعتماد میتواند جایگزین مناسبی برای منابع کنترل و نظارت اجتماعی باشد و این امر نیز باعث صرفهجوییهای فراوانی در هزینههای کارفرما میشود. با این توجیه که نیازی نیست کارفرما کارگران خود را کنترل کند و یا سرپرستی برای آنها استخدام کند، بلکه آنها بهصورت کامل خود را مقید به انجام وظایف محوله میدانند و نیازی به وادار ساختن آنها به انجام کارهای خاص نیست، کارفرما عملا ابزاری مناسب برای صرفهجویی در پول و کسب بازدهی و بهرهوری بیشتر به دست آورده است. بنابراین آنچه حاصل میآید این است که اعتماد ابزار بسیار مناسب و جذابی برای غلبه بر مشکلات کارگری و کارفرمایی است. از جنبهای دیگر اعتباری که اعتماد به همراه دارد نوآوری و خلاقیت را شکوفا میکند و آزادی عملی که اعتماد درزمینه رابطه کارگری و کارفرمایی به وجود میآورد، باعث تشویق ابتکار و تجربه میشود و این خود میتواند باعث کشف فرصتهای عامالمنفعه شود. اُفه با اشاره به نظرات پیوتر استومپکا اطمینان حاصل کردن از شاخصهای اعتماد در زمینه تجارت، روابط مشتری با صاحبان مشاغل و... را برای آغاز رابطه خطرناک اعتماد، لازم و ضروری میداند. درباره رابطه بین کارگر و کارفرما باید گفت با افزایش میزان اعتماد در محیط کار و کاهش هزینهها میزان بهرهوری بسیار بالا خواهد رفت. باید توجه داشت که ایجاد و توسعه فضایی آکنده از اعتماد نیازمند زمان بسیار زیادی است، ولی در طرف مقابل لحظهای زمان میتواند زمینه حذف چنین فضایی را فراهم سازد. اعتماد اجتماعی تاثیری مطلوب و شگرف بر عملکرد اقتصادی یک جامعه دارد. بنابراین توجه به سرمایههای اصلی (سرمایههای اجتماعی و انسانی) یعنی موردتوجه قرار دادن تعاملات بین کارفرمایان و کارگران در صحنههای مختلف اجتماعی، اقتصادی و... و مخازن مولد سرمایه اجتماعی مانند اعتماد، آرمانهای مشترک وفاق اجتماعی، ترجیح منافع جمعی بر منافع فردی و احترام به ارزشهای انسانی کمرنگشده، درنهایت باید جایگزین الگوهایی شود که در آنها نقش اصلی به سرمایههای اقتصادی و صاحبان قدرت و ثروت داده شده است. به این ترتیب تلاش برای تنظیم روابط کار و تشویق سرمایهگذاری بدون در نظر گرفتن سرمایه اجتماعی و اعتماد و ترکیب ساختار تولیدی جامعه مطمئنا نتایج مطلوبی در پی نخواهد داشت.