پلِ شکست

84 سال پس از اشغال ایران  در جنگ جهانی دوم

پلِ شکست


يک‌روز پس از آغاز جنگ جهانی دوم، در دهم شهریور 1318، رجبعلی منصور، نخست‌وزير ايران، طی اعلاميه‌ای بی‌طرفی دولت ايران را در اين نبرد اعلام كرد. متعاقب آن وزير كشور نيز به كليۀ اتباع خارجی مقيم ايران اخطار داد كه از هرگونه بروز احساسات منافی با بی طرفی ايران بپرهيزند.  در سوم شهريور 1320، نيروهای متفقين (انگلستان و شوروی) بدون توجه به اعلام بی طرفی دولت ايران در جنگ جهانی دوم، به کشور ما حمله كردند و در عرض مدتی کوتاه آن را به تصرف خود درآوردند. 
هدف عمدۀ آن‌ها از اشغال ايران عبارت بود از دستيابی به راه‌های ارتباطی كشور برای كمك رسانی به شوروی، استفاده از منابع نفتی كشور، اخراج كارشناسان و اتباع آلمانی برای جلوگيری از اقدامات خراب‌كارانۀ آن‌ها در رابطه با راه‌های ارتباطی و چاه‌های نفت و از بين بردن احتمال كودتا توسط طرفداران آلمان نازی و در نهايت ايجاد آمادگی برای جنگ در سرحدات ايران در صورت رسيدن ارتش آلمان به كشورمان.
سفرای دو كشور  اشغالگر در يادداشت تقديمی به مقامات ايرانی انگيزۀ اين اقدام خود را تمايلات آلمان‌گرايی در سياست خارجی ايران ذکر كردند. آن‌ها معتقد بودند که اين تمايلات موجب افزايش فعاليت جاسوسان آلمانی در ايران شده است و اگر اين چنين ادامه يابد، ايران تبديل به پايگاهی برای انجام عمليات تبليغاتی و خراب‌کارانه عليه دولت‌های انگلیس و شوروی خواهد شد. 
به جرأت می‌توان گفت هجوم متفقين به ايران، سرآغاز دهه‌ای پرتلاطم در تاريخ سياسی ايران است. حضور متفقين در ميهن‌مان از جنبه‌های مختلفی قابل طرح و بررسی است. با يورش نيروهای بيگانه تماميت ارضی وحاکميت سياسی ايران پايمال اجانب شد و اين مسئله باعث شد کشورمان تا مدت‌‌های مديدی نتواند خود را از قيد و بند قدرت‌های سلطه‌گر برهاند. 
از نظر اقتصادی، با آن‌که کشور ما خود درگير مشکلات عديده‌ای به‌خصوص قحطی و گرانی مايحتاج عمومی بود، می‌بايست عهده دار مخارج ميهمانانِ ناخوانده خود نيز باشد.  تمامی راه‌های کشور به‌خصوص خطوط راه آهن و شوسه تحت کنترل نيروهای اشغال‌گر در آمد. نيروی کار ايرانی برای تهيۀ تدارکات ارتش‌های درگير در جنگ، با نازل‌ترين دست‌مزد به کار گماشته شد. منابع نفتی کشور غارت شد و بحران غذايی در کشور به اوج خود رسيد. همراه با تمامی اين مسائل، سياست‌های پولی مهاجمان و تحميل مخارج ارتش اشغالگر و هزينه‌های کمک‌رسانی به شوروی، ملت ايران را با مشكلات عديده‌ای روبه‎رو ساخت.
توقف واردات به کشور به‌علت جنگ، عايدات گمرکی را که يکی از عمده‌ترين منابع درآمد دولت بود به حداقل رساند و هرج و مرج موجود در کشور نيز جمع‌آوری هر نوع  ماليات را غيرعملی ساخته بود. وضع غيرعادی کشور که ناشی از تحميل جنگی ناخواسته بود، همراه با مخارج سنگين و کمرشکن نيروهای متفقين در ايران، فشارهای تورمی را افزايش می‌داد و دولت ايران برای مقابله با آن، تنها به افزايش نشر اسکناس‌های در جريان می‌پرداخت که خود امری نگران‌کننده بود. 
اشغال ايران که بیگانگان، «پل پیروزی» لقب‌اش دادند، از نظر نظامی نيز نتايجی شوم و غيرقابل انکار داشت. 
با صدور دستور رضاشاه مبنی بر ترک مقاومت در ششم شهريور، ارتشی که او با صرف بودجه‌ و هزينه‌های گزاف ايجاد كرده بود، به يک‌باره فروريخت و نتوانست در برابر حمله متفقين، جز مقاومتی بسيار اندک، کاری انجام دهد. حضور قوای بيگانه از نظر فرهنگی – سياسی نيز ايران را دستخوش دگرگونی و تحولاتی خطرناک کرد. مجلس دست‌نشانده، پس از استعفا و خروج اجباری رضاشاه، ناگهان دگرگون شد و صدای مخالفت از هر گوشه‌ای برخاست. در صحنۀ سياست ايران بار ديگر اشراف و فئودال‌ها به بازيگری پرداختند و سازمان‌های حزبی و سياسی فراوانِ عموماً دست‌چپی شكل گرفتند که مهم‌ترین نماد و نمود، ایجاد فرقۀ دموکرات آذربایجان و کردستان بود. 
ارسال دیدگاه
ضمیمه
ضمیمه