شــاعر رنــــگ‌ها

شــاعر رنــــگ‌ها

حمیدرضا محمدی روزنامه‌نگار

 


 سبک، سیاق و روشی که توسط محود فرشچیان ابداع شد، جایگاه بسیارتعیین‌کننده‌ای در طول تاریخ تحول نگارگری ایرانی ثبت کرد
آیدین آغداشلو

آفتاب عمر «محمود فرشچیان»، دوهفته پس از گام نهادن به نودوششمین پلۀ نردبان زندگی، شنبه، هجدهم مرداد 1404، کیلومترها دور از وطن، در غربتِ غرب غروب کرد و دوشنبه، 27 مرداد، در جوار آرامگاه صائب تبریزی در اصفهان به خاک سپرده شد. او که نگارگری معاصر را ملهم از ابعاد و اجزای مفاهیم بالا و بلند ایرانی و اسلامی معنایی دیگر بخشید و با شیوۀ خاص و منحصربه‌فرد خود، طرحی نو درانداخت و آوازۀ هنر معاصر ایرانی را در آفاق گیتی طنین‌انداز کرد. در روزگاری که هنر گاه در هیاهوی زودگذر غرق می‌شود، آثار او مانند نسیمی‌دل‌انگیز، بر فراز آسمان هنر ایران می‌وزد. تابلوهایی که در شش‌دهۀ گذشته خلق کرد، ترکیبی شورانگیز و اعجاب‌آور از لطافت و شور، سکوت و فریاد، سایه و نور است. ستاره‌ای درخشان که در آسمان هنر ایران هرگز خاموش نمی‌شود و هم‌چنان به‌سوی افق‌های روشن دعوت‌مان می‌کند. چراغی که پرتوهایش هرگز خاموش و رنگ‌هایش هرگز پژمرده نمی‌شوند. به اعتقاد مجید ملانوروزی، رئیس پیشین موزۀ هنرهای معاصر تهران؛ «او با پشتوانۀ هنرهای سنتی و ملی ایران و بهره‌مندی از استادان بزرگی همچون عیسی بهادری، دست به تصرفات شخصی در حوزۀ نگارگری زد که باعث شد نام‌اش به‌عنوان یکی از مشهورترین چهره‌های هنر ایرانی در جهان ماندگار شود. تلفیق رنگ، فرم و خطوط پرپیچ‌وخم نگارگری با رنگ‌های بسیار درخشان و حتی رنگ‌هایی خارج از پالت سنتی هنر ایرانی و نیز ترکیب گسترده رنگ‌ها، موجب خلق آثاری شد که به‌تدریج به شیوه‌ای شخصی برای او تبدیل شد؛ سبکی باشکوه، پررنگ و پُرطرح که چهارچوب‌ها و زیبایی‌شناسی هنر سنتی ایران را با نگاهی نوین دگرگون کرد. این تغییرات در ترکیب‌بندی، رنگ‌گذاری، قلم‌گیری و طراحی کاملاً مشهود است.»
او نقاش نبود، شاعری بود در بزمِ رنگ‌ها که آثاری چون «پنجمین روز آفرینش»، «مولود کعبه»، «بوی پیراهن یوسف»، «آزمون بزرگ»، «امتحان سخت»، «امید»، «دیدار سلیمان نبی با ملکه سبا»، «شمس و مولانا»، «پاکدامن» و «نیایش» به دست آمد که حالا بخشی‌شان در گنجینۀ آستان قدس رضوی و شماری دیگر در یکی از عمارت‌های مجموعۀ سعدآباد، در موزه‌ای به نام خود او جاخوش کرده‌‎اند  و براین‌ها علاوه کنیم افتخار طراحی ضریح مطهر امام حسین (ع) و حضرت رضا (ع) را. در پی مروری کرده‌ایم بر سه آفریدۀ محمود فرشچیان که مشهورترین، شاخص‌ترین و به‌یادماندنی‌ترین آثارش هستند.

عصر عاشورا
او این اثر بی‌مانند را که یادآور بازگشت اسب بی‌سوار حضرت سیدالشهداء (ع) به‌سوی خیمه‌ها در عصر عاشورا است، در یازدهم دی 1355 که مصادف با روز عاشورا بود خلق کرد و چنان درافتاد که خود آن را والاترین اثر خود نامید و 14 سال بعد، به موزۀ آستان قدس رضوی اهدا کرد. در سال 1386 داستان خلق این اثر را چنین روایت کرده است: «مادرم گفت: برو روضه گوش کن تا چندکلام حرف حساب بشنوی. گفتم: من حالا کاری دارم بعد خواهم رفت. رفتم اتاق، اما خودم ناراحت شدم. حال عجیبی به من دست داد، قلم را برداشتم و تابلوی «عصر عاشورا» را شروع کردم. قلم را که برداشتم همین تابلو شد که الآن هست، بدون هیچ تغییری. الان که بعد از سی سال به این تابلو نگاه می‌کنم، می‌بینم اگر می‌خواستم این کار را امروز بکشم، باز هم همین تابلو به وجود می‌آمد، بدون هیچ تغییری. یک چیزی دارد این تابلو که خود من هم گریه‌ام می‌گیرد.»
پناه
فرشچیان در پانزدهم شهریور 1356 که مصادف با بیست‌ویکم ماه مبارک رمضان بود، تابلویی آفرید که تا همین اکنون نیز کسی نتوانسته چنین و به‌درستی یتیم‌نوازی حضرت امیرالمؤمنین (ع) را نقش کند. اثری که حضرت حضرت را از نمای پشت سر ایشان نشان می‌دهد که یتیمانی را در آغوش خود گرفته و آن‌ها را مورد تفقد قرار می‌دهد و آن‌چه به بیننده می‌رسد، چیزی جز مهرورزی و مهربانی نیست. استفاده از خطوط مواج و منحنی در لباس‌ امام و امتداد آن تا پایین تابلو، روی نشان دادن ویژگی‌هایی که فرشچیان به‌دنبالش بوده، تأثیر زیادی داشته است. استفاده از رنگ‌های روشن ازجمله سفید و زرد نیز حالت ملکوتی و روحانی امام علی (ع) را به مخاطب القا می‌کند و احساس امنیت در آغوش او را چندبرابر می‌کند. در قسمت پایین نقاشی نیز کیسه‌ای نان به تصویر کشیده شده که باز هم روایت‌گر دورانی است که آن حضرت شب‌ها با کیسه‌های نان به در خانۀ یتیمان کوفه می‌رفت و سختی گرسنگی و زندگی بدون پدر و پشتیبان را برای‌شان ساده‌تر می‌کرد.

ضامنِ آهو
سال 1358 فرشچیان به حضرت ثامن‌الحجج (ع) رسید و نگاره‌ای خلق کرد که به نمادی از آن حضرت بدل شد. خودِ او داستان آفرینش این اثر را چنین گفته است: «برای عمل قلب به آمریکا رفته بودم و من در این فواصل متوسل بودم به امام هشتم (ع). در آخرین آزمایش قبل از عمل دکترها شگفت‌زده من را خواستند و گفتند قلب شما کامل سالم است و نیازی به عمل ندارد. شما درمان شده‌اید! پس از این اتفاق در همانجا که برای طولانی‌مدت در هتل بودم، تصمیم گرفتم تابلوی «ضامن آهو» را بکشم که شش‌ماه طول کشید. وقتی به قسمت‌های چهرۀ مبارک حضرت امام رضا (ع) رسید، به دلم افتاد که تمثال حضرت را بکشم. متوسل شدم و همان‌شب در خواب صورت مبارک حضرت را دیدم و ایشان با مهربانی فرمودند من را ببین و بکش! و این افتخار را داشتم که چهرۀ حضرت را در نور بکشم.»
ارسال دیدگاه
ضمیمه
ضمیمه