
ادامه صفحه 6
ممکن است ادغام به نحوی باشد که ویژگیهای طرحها حفظ شود و فقط صندوقهای کوچک در یک طرح بزرگتر ادغام شوند و طرحی که پذیرنده طرح دیگر است، مدیریت را انجام دهد. اگر اقدامی غیر از این انجام شود، بحث تبعیض به قوت خود باقی میماند و حتی ممکن است بیشتر هم نمود یابد.
به همین دلیل بحث یکدستی قوانین را مطرح میکنند. یکسری تلاشهایی در این رابطه توسط مجلس انجام شد و قوه مقننه طرحی را ارائه کرده بود که نامش را دقیق به خاطر ندارم. اعضای خانه ملت تلاش داشتند یکپارچگی در قواعد ایجاد کند. تا جایی که میدانم بحث سیاستهای کلی تأمیناجتماعی که ابلاغ شد، یکسری لوایحی پیشبینی شد که در حال بررسی است. در آن لوایح مسأله یکپارچه کردن قواعد دیده شده بود. باید فرمول بازنشستگی و پارامترهای مربوط به صندوقها نیز یکسان شوند.
یکسانسازی قوانین چقدر زمان نیاز دارد؟
بحث مهمی که در اصلاحات مطرح است، این است که افراد در آستانه بازنشستگی از انجام اصلاحات احساس خطر نکنند و برنامه زندگی آنها کلاً تغییر نکند؛ زیرا آنها در آستانه استفاده از مزایای تعریف شده برای صندوقها قرار دارند. معمولاً در اصلاحات، یک استراحتی برای این افراد در نظر گرفته میشود. مثلاً گفته میشود افرادی که پنج سال به بازنشستگیشان مانده است - بسته به اصلاحات و پارامترهایی که طراحی میکنند- مشمول قواعد جدید نیستند و از آن به بعد قوانین برای سایر افراد اجرایی خواهد شد. یعنی استراحت برای موفقیت در اصلاحات ناگزیر است و حتماً باید وجود داشته باشد. بحث اساسیتر در اصلاحات این است که چقدر طول میکشد تا اصلاحات طراحی شده به سرانجام رسیده و تثبیت شود. ذینفعان صندوقهای بازنشستگی شامل سازمان تأمیناجتماعی، نیروهای مسلح، آیندهساز، صدا و سیما، شهرداری و الی آخر بسیار زیاد هستند. هرکدام از این صندوقها بیمهشدگان و ذیمدخلان مختلف اجرایی دارند. این مسأله فرایند به اجماع رسیدن بر سر مدل نهایی را بسیار سخت میکند. اینکه روی هم چهار صندوق داشته باشیم یا یک صندوق برای کشور تعریف شود یا اگر تصمیم گرفتیم که چهار صندوق داشته باشیم در هر سطح، کدام صندوقها قرار گیرند و یا اینکه کدام صندوقها با یکدیگر ادغام شوند، بحث بسیار گستردهای است. تنوع ذینفعان هم باعث میشود قضیه تصمیمسازی پیچیدهتر شود. علاوه بر این، شرایط دشوار فعلی انجام اصلاحات را سختتر میکند؛ زیرا این تغییرات بالاخره در زندگی اقشار جامعه تأثیرگذار است. اجرای چنین تصمیمی پیامدهای سیاسی و اجتماعی زیادی خواهد داشت و به نظر میرسد با اعتراضاتی همراه باشد. بنابراین، سؤال اصلی این است که آیا دولت و مجلس این ریسک را در چنین شرایط دشواری میپذیرند یا خیر. در پاسخ به سؤال شما درباره زمان مورد نیاز برای انجام اصلاحات باید بگویم که این فرایند جزء اقدامات بلندمدت است. اول باید ذینفعان به اجماع برسند. بحث اقتصاد سیاسی آن هموار شود و توافق ضمنی بین ذیمدخلان اتفاق بیفتد. ذیمدخلان مختلف به مشارکت گرفته شوند تا برای اجرای تصمیمات همراهی آنها را داشته باشند. ضمن آنکه در تصمیمات باید منافع آنها در نظر گرفته شود. بعد در مجلس تصمیمات گرفته شده و تصویب برسد. پس از این مرحله، در لوایح باید دوران استراحت و گذار را هم در نظر گیرند.
با فرض اینکه همه بر سر یکسانسازی قوانین به تفاهم برسند، پیشنهاد شما برای دوره استراحت چند سال است؟
تا جایی که به خاطر دارم برای این موضوع سه تا پنج سال را در نظر میگیرند؛ زیرا با این اصلاحات برنامه زندگی افراد تغییر میکند. حداقل برای افراد تأثیرپذیر یکسری امتیازاتی در نظر میگیرند که اصلاحات چندان برایشان سخت نشود. کسی که یک سال تا بازنشستگیاش باقی مانده طبیعی است که با اصلاحات مخالفت کند. ما برای تعیین زمان دقیق استراحت به بررسی بیشتری نیاز داریم.
فرض کنیم همه مشکلات مرتفع و به شما اعلام شد که برنامهای برای ادغام صندوقها ارائه دهید. شما چه برنامهای پیشنهاد میکنید؟
به نظر من حتماً قبل از هر کاری باید پیشنیازها رعایت شود. پیشنیاز ادغام این است که قبل از اجرای برنامه باید صندوقها از نظر اکچوئری با یک روش یکسان و با یک مجموعه مفروضات مشخص، ارزیابی شوند؛ نه اینکه یک صندوق فرض رشد اقتصادی را 10 درصد بگیرد، آن دیگری 20 درصد و صندوق ثالث رشد اقتصادی را منفی پنج فرض کند. باید صندوقها با فرمول مشخص ارزیابی مالی شوند که بدانیم این صندوقها به اصطلاح «چند- چند» هستند. در حال حاضر چقدر هزینه دارند، به چه میزان تعهدات تأمین اعتبار نشده و مازاد دارند. اگر این مطالعه را انجام ندهیم، اصلاً نباید وارد بحث ادغام شویم؛ زیرا یکباره یک طرح ورشکسته را وارد یک طرح دیگری میکنیم که روی پای خود ایستاده بود و آن صندوق مناسب را هم خراب میکنیم. مطمئنم که چنین مطالعهای انجام نشده است. چطور ممکن است شما ارزیابی اکچوئری برای تمام صندوقها نداشته باشید و ندانید وضعیت آنها چگونه است، بعد درباره ادغام آنها لایحهای بنویسید؟ این ادغام به لحاظ منطقی، شدنی نیست. حتماً باید پیشنیازهای اجتماعی را قبل از اجرا ببینید.
وقتی که به مدل رسیدیم و قصد اجرای آن را داشتیم - در صورت تصویب مدل- بازهم مراحلی داریم. در اجرا باید بدانیم که گذار چگونه باید باشد. گذار چند مرحله دارد. در این زمینه آنقدر دانش ندارم که بگویم باید چه کار کرد. ضمن آنکه مطالعه دقیقی هم در این رابطه انجام نشده است. بحث ادغام صندوقها یک کار بزرگ و میدانی است. اما اگر بخواهم یک فرمول کلی بگویم، آن فرمول این است که در ادغام باید به گونهای رفتار شود که صندوق با وضعیت مطلوب، شرایط بدتری پیدا نکند. نکته بعدی این است که اگر قرار است از بیمههای اجتماعی به عنوان ابزار بازتوزیعی استفاده کنیم و این صندوقها نقش بازتوزیعی در سطح اول بیمههای اجتماعی داشته باشد، حتماً باید این الزام را بگذارید که همه افراد شامل کسانی که درآمد بالا یا درآمد کم دارند، از این لایه عبور کنند تا به این ترتیب نقش بازتوزیعی اتفاق افتد. آنچه گفتم، یکسری قاعده است که میتوان به عنوان اصول کلی مطرح کرد. لایه دوم تأمیناجتماعی ممکن است چند سطح داشته باشد. بسته به طراحی، این سطوح متفاوت است. در هر سطح، هرچه بالاتر میرویم، درآمد افزایش مییابد اما مهم این است که وقتی از پایین به بالا میروید، مشمولان در سطوح مختلف قرار گیرند. اگر صندوق کوچکی دارید که افراد با درآمد بالا به طور معمول عضو آن میشوند، این افراد باید قبل از عضویت در این صندوق، در یک صندوق سطح پایینتر هم عضو شده باشند. اگر متقاضیان خواستند در لایههای بالاتر قرار گیرند، بحث بیمه اختیاری و این مسائل مطرح میشود. فرمول کلی این است که برای کاهش هزینه اصلاحات، مشمولانی که ماهیت شغلی آنها به نوعی به هم نزدیک است را در یک صندوق قرار دهید و از ظرفیتهای موجود استفاده کنید. طبیعتاً صندوقی که بزرگتر است، شانس بیشتری دارد که صندوقهای کوچکتر را در خود ادغام کند. نباید یک نهاد مستقل یا صندوق جدید تشکیل بدهیم و بگوییم همه صندوقها باید به این صندوق جدید بپیوندند. ما صندوقهایی داریم که بزرگتر هستند و ظرفیت کافی دارند که صندوقهای کوچکتر در آنها ادغام شوند.
کدام صندوقها اوضاع پرداخت و ارائه خدماتشان از صندوقهای بزرگی مثل کشوری و تأمیناجتماعی بهتر است؟
چیزی که شنیده میشود و نامی که بخصوص در حوزه درمان همواره مطرح میشود، صندوق آیندهساز است. این صندوق معمولاً خدمات بیشتری ارائه میدهد و قبلاً مستمریاش هم سقف نداشت. افراد تحت پوشش این صندوق یکسری مزایایی دارند که صندوقهای دیگر ندارند.
در مورد صندوق فولاد و نفت هم همین مباحث مطرح است. آیا صحت دارد که خدمات بیشتری به افراد تحت پوشش این صندوقها میدهند؟
بله. قبلاً خدمات ارائه شده خیلی بیشتر بود. بعدها که به مشکل خوردند، طبیعتاً این خدمات هم کمتر شد. من اطلاعات دقیقی درباره صندوق نفت ندارم، اما انتظار این است که این صندوقها چون وابسته به جایی هستند که درآمد بالاتری دارند، سخاوتمندی بیشتری داشته باشند. به هر حال اطلاعات موجود فعلی ناقص است و گزارشی درباره وضعیت صندوقها وجود ندارد؛ بنابراین نمیدانیم پرداختهای آنها چگونه است. این بررسیها حتماً قبل از هر اقدامی باید انجام شود.
نکته تکمیلی هم دارید؟
خیر. فکر نمیکنم موضوعی باقی مانده باشد.
به همین دلیل بحث یکدستی قوانین را مطرح میکنند. یکسری تلاشهایی در این رابطه توسط مجلس انجام شد و قوه مقننه طرحی را ارائه کرده بود که نامش را دقیق به خاطر ندارم. اعضای خانه ملت تلاش داشتند یکپارچگی در قواعد ایجاد کند. تا جایی که میدانم بحث سیاستهای کلی تأمیناجتماعی که ابلاغ شد، یکسری لوایحی پیشبینی شد که در حال بررسی است. در آن لوایح مسأله یکپارچه کردن قواعد دیده شده بود. باید فرمول بازنشستگی و پارامترهای مربوط به صندوقها نیز یکسان شوند.
یکسانسازی قوانین چقدر زمان نیاز دارد؟
بحث مهمی که در اصلاحات مطرح است، این است که افراد در آستانه بازنشستگی از انجام اصلاحات احساس خطر نکنند و برنامه زندگی آنها کلاً تغییر نکند؛ زیرا آنها در آستانه استفاده از مزایای تعریف شده برای صندوقها قرار دارند. معمولاً در اصلاحات، یک استراحتی برای این افراد در نظر گرفته میشود. مثلاً گفته میشود افرادی که پنج سال به بازنشستگیشان مانده است - بسته به اصلاحات و پارامترهایی که طراحی میکنند- مشمول قواعد جدید نیستند و از آن به بعد قوانین برای سایر افراد اجرایی خواهد شد. یعنی استراحت برای موفقیت در اصلاحات ناگزیر است و حتماً باید وجود داشته باشد. بحث اساسیتر در اصلاحات این است که چقدر طول میکشد تا اصلاحات طراحی شده به سرانجام رسیده و تثبیت شود. ذینفعان صندوقهای بازنشستگی شامل سازمان تأمیناجتماعی، نیروهای مسلح، آیندهساز، صدا و سیما، شهرداری و الی آخر بسیار زیاد هستند. هرکدام از این صندوقها بیمهشدگان و ذیمدخلان مختلف اجرایی دارند. این مسأله فرایند به اجماع رسیدن بر سر مدل نهایی را بسیار سخت میکند. اینکه روی هم چهار صندوق داشته باشیم یا یک صندوق برای کشور تعریف شود یا اگر تصمیم گرفتیم که چهار صندوق داشته باشیم در هر سطح، کدام صندوقها قرار گیرند و یا اینکه کدام صندوقها با یکدیگر ادغام شوند، بحث بسیار گستردهای است. تنوع ذینفعان هم باعث میشود قضیه تصمیمسازی پیچیدهتر شود. علاوه بر این، شرایط دشوار فعلی انجام اصلاحات را سختتر میکند؛ زیرا این تغییرات بالاخره در زندگی اقشار جامعه تأثیرگذار است. اجرای چنین تصمیمی پیامدهای سیاسی و اجتماعی زیادی خواهد داشت و به نظر میرسد با اعتراضاتی همراه باشد. بنابراین، سؤال اصلی این است که آیا دولت و مجلس این ریسک را در چنین شرایط دشواری میپذیرند یا خیر. در پاسخ به سؤال شما درباره زمان مورد نیاز برای انجام اصلاحات باید بگویم که این فرایند جزء اقدامات بلندمدت است. اول باید ذینفعان به اجماع برسند. بحث اقتصاد سیاسی آن هموار شود و توافق ضمنی بین ذیمدخلان اتفاق بیفتد. ذیمدخلان مختلف به مشارکت گرفته شوند تا برای اجرای تصمیمات همراهی آنها را داشته باشند. ضمن آنکه در تصمیمات باید منافع آنها در نظر گرفته شود. بعد در مجلس تصمیمات گرفته شده و تصویب برسد. پس از این مرحله، در لوایح باید دوران استراحت و گذار را هم در نظر گیرند.
با فرض اینکه همه بر سر یکسانسازی قوانین به تفاهم برسند، پیشنهاد شما برای دوره استراحت چند سال است؟
تا جایی که به خاطر دارم برای این موضوع سه تا پنج سال را در نظر میگیرند؛ زیرا با این اصلاحات برنامه زندگی افراد تغییر میکند. حداقل برای افراد تأثیرپذیر یکسری امتیازاتی در نظر میگیرند که اصلاحات چندان برایشان سخت نشود. کسی که یک سال تا بازنشستگیاش باقی مانده طبیعی است که با اصلاحات مخالفت کند. ما برای تعیین زمان دقیق استراحت به بررسی بیشتری نیاز داریم.
فرض کنیم همه مشکلات مرتفع و به شما اعلام شد که برنامهای برای ادغام صندوقها ارائه دهید. شما چه برنامهای پیشنهاد میکنید؟
به نظر من حتماً قبل از هر کاری باید پیشنیازها رعایت شود. پیشنیاز ادغام این است که قبل از اجرای برنامه باید صندوقها از نظر اکچوئری با یک روش یکسان و با یک مجموعه مفروضات مشخص، ارزیابی شوند؛ نه اینکه یک صندوق فرض رشد اقتصادی را 10 درصد بگیرد، آن دیگری 20 درصد و صندوق ثالث رشد اقتصادی را منفی پنج فرض کند. باید صندوقها با فرمول مشخص ارزیابی مالی شوند که بدانیم این صندوقها به اصطلاح «چند- چند» هستند. در حال حاضر چقدر هزینه دارند، به چه میزان تعهدات تأمین اعتبار نشده و مازاد دارند. اگر این مطالعه را انجام ندهیم، اصلاً نباید وارد بحث ادغام شویم؛ زیرا یکباره یک طرح ورشکسته را وارد یک طرح دیگری میکنیم که روی پای خود ایستاده بود و آن صندوق مناسب را هم خراب میکنیم. مطمئنم که چنین مطالعهای انجام نشده است. چطور ممکن است شما ارزیابی اکچوئری برای تمام صندوقها نداشته باشید و ندانید وضعیت آنها چگونه است، بعد درباره ادغام آنها لایحهای بنویسید؟ این ادغام به لحاظ منطقی، شدنی نیست. حتماً باید پیشنیازهای اجتماعی را قبل از اجرا ببینید.
وقتی که به مدل رسیدیم و قصد اجرای آن را داشتیم - در صورت تصویب مدل- بازهم مراحلی داریم. در اجرا باید بدانیم که گذار چگونه باید باشد. گذار چند مرحله دارد. در این زمینه آنقدر دانش ندارم که بگویم باید چه کار کرد. ضمن آنکه مطالعه دقیقی هم در این رابطه انجام نشده است. بحث ادغام صندوقها یک کار بزرگ و میدانی است. اما اگر بخواهم یک فرمول کلی بگویم، آن فرمول این است که در ادغام باید به گونهای رفتار شود که صندوق با وضعیت مطلوب، شرایط بدتری پیدا نکند. نکته بعدی این است که اگر قرار است از بیمههای اجتماعی به عنوان ابزار بازتوزیعی استفاده کنیم و این صندوقها نقش بازتوزیعی در سطح اول بیمههای اجتماعی داشته باشد، حتماً باید این الزام را بگذارید که همه افراد شامل کسانی که درآمد بالا یا درآمد کم دارند، از این لایه عبور کنند تا به این ترتیب نقش بازتوزیعی اتفاق افتد. آنچه گفتم، یکسری قاعده است که میتوان به عنوان اصول کلی مطرح کرد. لایه دوم تأمیناجتماعی ممکن است چند سطح داشته باشد. بسته به طراحی، این سطوح متفاوت است. در هر سطح، هرچه بالاتر میرویم، درآمد افزایش مییابد اما مهم این است که وقتی از پایین به بالا میروید، مشمولان در سطوح مختلف قرار گیرند. اگر صندوق کوچکی دارید که افراد با درآمد بالا به طور معمول عضو آن میشوند، این افراد باید قبل از عضویت در این صندوق، در یک صندوق سطح پایینتر هم عضو شده باشند. اگر متقاضیان خواستند در لایههای بالاتر قرار گیرند، بحث بیمه اختیاری و این مسائل مطرح میشود. فرمول کلی این است که برای کاهش هزینه اصلاحات، مشمولانی که ماهیت شغلی آنها به نوعی به هم نزدیک است را در یک صندوق قرار دهید و از ظرفیتهای موجود استفاده کنید. طبیعتاً صندوقی که بزرگتر است، شانس بیشتری دارد که صندوقهای کوچکتر را در خود ادغام کند. نباید یک نهاد مستقل یا صندوق جدید تشکیل بدهیم و بگوییم همه صندوقها باید به این صندوق جدید بپیوندند. ما صندوقهایی داریم که بزرگتر هستند و ظرفیت کافی دارند که صندوقهای کوچکتر در آنها ادغام شوند.
کدام صندوقها اوضاع پرداخت و ارائه خدماتشان از صندوقهای بزرگی مثل کشوری و تأمیناجتماعی بهتر است؟
چیزی که شنیده میشود و نامی که بخصوص در حوزه درمان همواره مطرح میشود، صندوق آیندهساز است. این صندوق معمولاً خدمات بیشتری ارائه میدهد و قبلاً مستمریاش هم سقف نداشت. افراد تحت پوشش این صندوق یکسری مزایایی دارند که صندوقهای دیگر ندارند.
در مورد صندوق فولاد و نفت هم همین مباحث مطرح است. آیا صحت دارد که خدمات بیشتری به افراد تحت پوشش این صندوقها میدهند؟
بله. قبلاً خدمات ارائه شده خیلی بیشتر بود. بعدها که به مشکل خوردند، طبیعتاً این خدمات هم کمتر شد. من اطلاعات دقیقی درباره صندوق نفت ندارم، اما انتظار این است که این صندوقها چون وابسته به جایی هستند که درآمد بالاتری دارند، سخاوتمندی بیشتری داشته باشند. به هر حال اطلاعات موجود فعلی ناقص است و گزارشی درباره وضعیت صندوقها وجود ندارد؛ بنابراین نمیدانیم پرداختهای آنها چگونه است. این بررسیها حتماً قبل از هر اقدامی باید انجام شود.
نکته تکمیلی هم دارید؟
خیر. فکر نمیکنم موضوعی باقی مانده باشد.
ارسال دیدگاه