
اما و اگرهای احیاء بافت فرسوده
فرهاد بیضایی کارشناس مسکن
سیستمهای شهری به مرور زمان دچار فرسودگی واحدهای مسکونی میشوند، بنابراین ما در مناطق فرسوده نیازمند نوسازی هستیم. نوسازی هر منطقه با تکیه بر ارزش اقتصادی آن منطقه و امکان سرمایهگذاری مجدد در آن، انجام میشود. این در حالی است که طی چند دهه گذشته به دلیل رویکردهای اشتباهی که در خصوص برخی محلات - با سابقه ساخت طولانی- وجود داشت، سرمایهگذاریهای جدید با اختلال مواجه شده است. محلاتی که اکنون تحت عنوان بافت فرسوده شناخته میشوند، عموماً دارای زیرساختها و کیفیت زندگی مناسب برای افراد نیستند؛ در نتیجه تقاضا برای مسکن در این بافتها وجود ندارد. در این محلات به دلیل مسائلی نظیر تراکم بالای جمعیت، متراژ کم املاک، معابر نامناسب و نبود فضای سبز و امکانات شهری، وضعیت برای زندگی مناسب نیست. به این ترتیب، بافت فرسوده با یک سلسله کمبودها و نارساییها مواجه است. برای رفع این کمبودها فقط نباید به احیاء واحدهای مسکونی توجه کرد.
این در حالی است که بحثهایی نظیر تجمیع و احیاء پلاک و روشهای داوطلبانه به نوسازی بافت فرسوده منجر نمیشود. وقتی از عنوان بافت استفاده میکنیم، نگاه ما این است که کل بافت باید احیاء و نوسازی و زیرساختهای مناسب زندگی برای ساکنان آن منطقه ایجاد شود، اما با تجمیع پلاکها، فقط احیاء پلاک فرسوده رخ داده است. برای احیاء بافت فرسوده، ما باید یک طرح شهرسازانه جدید که منطبق بر نیازهای روز باشد، طراحی کنیم. ضمن آنکه این طرح باید ساختار و شاکله بافت قبلی را نیز حفظ کند. برنامهها باید بهگونهای باشد که تراکم جمعیتی بافت را کاهش دهیم تا وضعیت برای سکونت بهبود یابد و امکان سرمایهگذاری به وجود آید.
در دنیای امروز برای رسیدن به این هدف، روش دوباره تنظیم زمین پیشنهاد میشود. یعنی فارغ از اینکه در بافت چه اتفاقی افتاده، ما یک طرح تفکیک زمین و طراحی شهری جدید را روی کل بافت و محله قرار میدهیم. وقتی این طراحی انجام شد، به شیوههای مختلف از جمله مشارکت خود افراد و یا سرمایهگذار بخش خصوصی فرایند نوسازی آغاز میشود. در چنین طرحهایی، سیاستهای تشویقی نباید منجر به افزایش تراکم جمعیت در منطقه شود. شاید نیاز به این موضوع باشد تا پلاکهای برخی ساکنان منطقه با واحدهای مسکونی در دیگر مناطق شهر تهاتر تا با این اقدام از میزان تراکم جمعیت در بافت فرسوده کاسته شود. هر طرحی که منجر به افزایش تراکم جمعیتی در بافت فرسوده شود، چه به صورت شهرکسازی و چه به صورت روشهای داوطلبانه تجمیع پلاک و تراکم جمعیت کار اشتباهی است. در پایان معتقدم احیاء پلاک، احیاء تراکم تشویقی روی پلاک و تجمیع پلاکها پاسخ مناسبی به مسأله احیاء بافت فرسوده نیست.
این در حالی است که بحثهایی نظیر تجمیع و احیاء پلاک و روشهای داوطلبانه به نوسازی بافت فرسوده منجر نمیشود. وقتی از عنوان بافت استفاده میکنیم، نگاه ما این است که کل بافت باید احیاء و نوسازی و زیرساختهای مناسب زندگی برای ساکنان آن منطقه ایجاد شود، اما با تجمیع پلاکها، فقط احیاء پلاک فرسوده رخ داده است. برای احیاء بافت فرسوده، ما باید یک طرح شهرسازانه جدید که منطبق بر نیازهای روز باشد، طراحی کنیم. ضمن آنکه این طرح باید ساختار و شاکله بافت قبلی را نیز حفظ کند. برنامهها باید بهگونهای باشد که تراکم جمعیتی بافت را کاهش دهیم تا وضعیت برای سکونت بهبود یابد و امکان سرمایهگذاری به وجود آید.
در دنیای امروز برای رسیدن به این هدف، روش دوباره تنظیم زمین پیشنهاد میشود. یعنی فارغ از اینکه در بافت چه اتفاقی افتاده، ما یک طرح تفکیک زمین و طراحی شهری جدید را روی کل بافت و محله قرار میدهیم. وقتی این طراحی انجام شد، به شیوههای مختلف از جمله مشارکت خود افراد و یا سرمایهگذار بخش خصوصی فرایند نوسازی آغاز میشود. در چنین طرحهایی، سیاستهای تشویقی نباید منجر به افزایش تراکم جمعیت در منطقه شود. شاید نیاز به این موضوع باشد تا پلاکهای برخی ساکنان منطقه با واحدهای مسکونی در دیگر مناطق شهر تهاتر تا با این اقدام از میزان تراکم جمعیت در بافت فرسوده کاسته شود. هر طرحی که منجر به افزایش تراکم جمعیتی در بافت فرسوده شود، چه به صورت شهرکسازی و چه به صورت روشهای داوطلبانه تجمیع پلاک و تراکم جمعیت کار اشتباهی است. در پایان معتقدم احیاء پلاک، احیاء تراکم تشویقی روی پلاک و تجمیع پلاکها پاسخ مناسبی به مسأله احیاء بافت فرسوده نیست.
ارسال دیدگاه