
«بازنشستگی» کابوس نیست
سپری کردن اوقات بیشتر در کنار خانواده و همراهی و همدلی به جبران روزهایی که به دلیل مشغلههای کاری و فعالیتهای خارج از خانه نمیتوانی زمان کافی با خانواده بگذرانی از بخشهای شیرین روزهای بازنشستگی است؛ شاهکلیدی که میتواند خستگی و بطالت را از این فصل تازه زندگی دور کند. «گلمراد قاسمی» یکی از بازنشستگان نظامی است که چند سالی از ورودش به دوران بازنشستگی گذشته و به گفته خودش گذشت زمان به او این فرصت را داده که بتواند به خوبی با شرایط جدید عادت کند. این بازنشسته روزهای زندگیاش را اینگونه وصف میکند: «در ابتدا باید بگویم روزی که بازنشسته شدم بشدت برای من روز ترسناکی بود. قبل از رسیدن این دوران و زمانی که هنوز مشغول خدمت بودم. هر بار نامی از بازنشستگی میشنیدم، دلهره میگرفتم و حس پیری و ازکارافتادگی و ناتوانی وجودم را لبریز میکرد. برای همین خوب میدانستم که زمان رسیدن این روز تا چه حد اسیر ناامیدی خواهم شد و همین اتفاق هم رخ داد. زمانی که حکم بازنشستگیام را گرفتم، با همکارانم خداحافظی کردم و راهی منزل شدم، احساس غریبی داشتم که بشدت آزاردهنده بود. آنچه من را بشدت ناراحت و مضطرب کرد این بود که دیگر نمیتوانم هر روز همکارانم را ببینم، با اربابرجوع در ارتباط باشم و قدم مفیدی برای کشورم بردارم. این وضعیت من را ناراحت کرده بود.» او ارتباط بیشتر با خانواده و وقت گذراندن با فرزندان و همسرش را اتفاقی میداند که از مهلکه ناامیدی و افسردگی دوران بازنشستگی، نجاتش داده است: «من همیشه به خاطر شغلی که داشتم، فردی قانونمدار، منظم و اهل چارچوبهای مخصوص به خود بودم. 30 سال زندگی مدام با نظم و چارچوب باعث شده بود ناخودآگاه شخصیتم کمی خشک و رسمی شود و این مسأله گاهی به چالشهایی بین من و فرزندانم منجر میشد. بعد از بازنشستگی نیز این چالشها در ابتدا بیشتر شده بود؛ چراکه بیشتر با هم در ارتباط بودیم. اما به مرور زمان همین فرصت کافی موجب شد به شناخت خوبی از مشکلات یکدیگر برسیم و اوضاع بهتر شود. باید به این موضوع هم اشاره کنم که همسرم در بهتر شدن این روابط و تعامل بین من و فرزندان در این دوران بسیار کمک کرد و با مشاورههای خوبی که به من داد موجب شد بتوانم فرزندانم را بهتر درک کنم و با آنها بیشتر از قبل رفیق شوم.» این بازنشسته درباره تجربیات جدید خود در این دوران میگوید: «وقت بیشتری برای تفریح و ورزش داشتم. به پیشنهاد پسرم با هم به کلاس بدمینتون رفتیم و گاهی در پارک با هم ورزش میکنم. واقعاً این همراهی با فرزندان و ورزش روحیه من را بهتر کرد و موجب شد بازنشستگی دیگر برایم یک کابوس بزرگ نباشد. از طرفی فرصت بسیار زیادی برای سفر داشتم. همیشه دلم میخواست شهرهای مختلف ایران را ببینم که فرصت نمیشد اما در همین چند سال به شهرهای مختلفی از جمله اردبیل، شیراز، کیش، رشت، اصفهان، کرمان، یزد و... سفر کردم و اوقات خوبی را پشت سر گذاشتم. در برخی سفرها به همراه همسرم طبیعتگردی کردم و موجب شد احساس روزگار جوانی به من بازگردد و حس خوبی پیدا کنم.»
ارسال دیدگاه