
اقتصاد جهانی با مشارکتهای مردمی پویاتر است
زنان و عرصه توسعه تعاونیها
از آغاز رکود بزرگ جهانی، بسیاری از کشورهای توسعهیافته به طور فزاینده افزایش بیکاری را تجربه کردهاند. به طور مثال در کشوری مانند آمریکا، رکود بزرگ به عمیقترین رکود در نیروی کاری پس از جنگ جهانی منجر شد. در پی این بحران، حتی در کشورهایی که نرخ اخراج یا بیکاری کارگران کمتر گزارش شده، شاهد رشد نرخ کاری چشمگیری نبودهایم. با این حال، کشورهای توسعهیافته در سالهای اخیر با حمایت از ابزارهای تأمین مالی کوچک و شرکتهای خرد، تلاش کردهاند تا پیشرفتهایی در این حوزه به دست آورند اما از آنجایی که مردم؛ چه در کشورهای پیشرفته و چه در کشورهای در حال توسعه به دنبال منابع درآمدی پایدار هستند تا از این طریق دستمزد بهتر و کیفیت زندگی بالاتری را برای خود فراهم کنند، این طرحها نتوانستند مشکلی را حل کنند. علاوه بر این از میزان نابرابری درآمد و ثروت نیز نکاستند. نتایج یک مطالعه جدید نشان میدهد نابرابری در بین 17 کشور از 22 کشور (OECD) از جمله در آمریکا، بریتانیا، ایتالیا، کانادا، آلمان، هلند و مکزیک افزایش یافته است. اما کلید عبور از این نابرابریها چیست؟ برخی از صاحبنظران اقتصادی بر این باورند حمایت از تعاونیها میتواند به جوامع در عبور از بحران بیکاری و نابرابری کمک کند.
نقش پررنگ زنان
تعاونیها همچنین میتوانند نقش ارزشمندی در افزایش مشارکت زنان داشته باشند. در واقع توجه به مشارکت زنان به عنوان جزیی از اصل سیاست توسعه به طور اجتنابناپذیری ما را به اصل تعاون و اشتراک مساعی میکشاند. شركتهاي تعاوني زنان يك تشكل مردمي به حساب میآیند که ميتوانند با شرايط سادهتري براي زنان ايجاد اشتغال کنند و زنان از توانمنديهاي خود براي رشد و توسعه توانمنديهاي اجتماعي و اقتصادي خود و جامعه بهرهبرداري كنند. به بیانی دیگر، بهترین شیوه تجمع سرمایه و مهارت با توجه به ضعف بنیه مالی، خصوصا در کشورهای در حال توسعه، یافتن راهی برای تجمع سرمایههای کوچک و بهرهوری زنان در مسیر اقتصادی است. در این راستا، حمايت از تشكيل تعاونيهاي تخصصي، صنفي، توليدي، توزيعي و... ميتواند كمك مؤثري در اين امر باشند و سرمايههاي پراكنده و فعاليتها را در مسير صحيح، هدايت و علاوه بر ايجاد اشتغال و كسب درآمد در نمودارهاي اقتصادي، جايگاهي براي فعاليت زنان به عنوان نیروی كارآمد ایجاد کنند.
رقابتپذیری و بهرهوری
علاوه بر ایجاد اشتغال برای زنان از طریق تعاونیها، ساختار این تعاونيها به گونهاي است كه در صورت عضویت، زنان ميتوانند در بخشهاي مديريتي، برنامهريزي و اجرايی فعال باشند که فرصت بسیار مناسبی برای کسب تجربه و بروز استعدادها برای زنان خواهد بود. به بیانی دیگر، یکی از زمینههای مهمی که تعاونیها میتوانند در آن نقش داشته باشند، کمک به افزایش مشارکت زنان در فرایند تصمیمسازی شرکتهاست. شواهدی از کشورهای مختلف مانند استرالیا و دانمارک، اسپانیا و آمریکا وجود دارد که نشان میدهد افزایش نقش زنان در پستهای رهبری تأثیر مثبتی در شرکتها داشته است. همچنین مطالعهای روی بیش از 278 مدیر زن در بین 60 کشور جهان انجام شده که نشان میدهد مدیران عامل زن تأثیر مثبتی در عملکرد مؤسسات مالی خرد (Microfinance) داشتهاند. همچنین این مطالعه اثرات مستقیم تصمیمگیری زنان در شرکتها را نشان میدهد. وقتی زنان درآمد و دارایی، سلامت کودکان و آموزش را کنترل و نظارت میکنند، درآمدها در شرکتها ارتقا مییابد. مطالعات دیگری نیز در همین حوزه صورت گرفتهاند که نشان میدهند مشارکت زنان در روندهای سیاسی میتواند بر اولویتهای سیاستگذاری و بهبود پیشرفتهای تحصیلی دختران اثرگذار باشند.
به طور كلي اشتغال زنان در بخش تعاون و در قالب شركتهاي تعاوني نهتنها ميتواند در زمينه بهبود خودباوري و اعتمادبهنفس زنان راهگشا باشد بلكه به دليل انعطافپذير بودن ساختار فعاليت به شيوه تعاون، بسياري از مشكلاتي كه در زمينه اشتغال براي زنان وجود دارد نیز کاهش مییابد. در مجموع باید گفت تعاونیها میتوانند به توسعه جایگاههای شغلی زنان مانند رهبری در شرکتها، ایجاد درآمد و دارایی برای نظارت و کنترل و اشتغال خارج از خانه کمک کنند و در رشد و توانمندسازی زنان در کوتاهمدت و بلندمدت اثرگذار باشند.