
صنوفی که ديگر نيستند
در کتابهای تاریخی کلمه اصناف در مفهوم گسترده شامل بازاریان، اهل حرف، پیشهوران و صنعتگران بود و در مفهوم محدود به کسانی گفته میشد که از طریق شغلهای ظریف و دستی امرار معاش میکردند، اما گذشت زمان اصناف و شغلهای زیادی را به دست فراموشی سپرده است؛ گویی هیچوقت هیچ نام و نشانی نداشتهاند. با پیشرفت صنعت و تغییر ابزار تولید دیگر اثری از نام اصناف و شغلهای قدیمی که در روزگار خود اعتبار زیادی داشتهاند، پیدا نیست. صنوفی مانند:
رویگری
شغلی پردرآمد که دیگ و ظروف روی خانوارهای پرجمعیت را سفید میکردند و برق میانداختند، اما حالا جز جنبه صنایع دستی آن که بیشتر به مس و مسگری مربوط است دیگر اثری از رویگرها و مغازههای بزرگ پر از دیگهای سیاه و سینیهای روی نیست.
ندافی
سالهاست که دیگر صدای کمان پنبهزنها شنیده نمیشود؛ شغلی پردرآمد و البته پرطرفدار که با شروع تابستان جان میگرفت و حیاط خانه را پر از پنبههای سفید میکرد که حلاجی میشدند و مانند ابرهای کوچک به آسمان میرفتند. ندافی یک شغل ارثی بود که بیشتر از پدر به پسر میرسید و پسر از کودکی پای کمان پنبهزنی همه ریزهکاریها را میآموخت. این شغل پرخاطره این روزها فراموش شده و جای خود را به مغازههای بزرگ فروش وسایل خواب و پتوها و لحافهای پشم شیشهای و تشکهای ابری و طبی گرانقیمت داده است. البته لحافدوزها در بعضی از شهرهای قدیمی هنوز مشغول به کار هستند و شغلشان هم کموبیش رونق دارد، اما خبری از ندافهای دورهگرد نیست که زمانی در کوچههای شهر پیاده یا سوار بر دوچرخه ۲۸ سبز رنگ با صدای بلند میخواندند: «پنبهزنیه بیا پنبهزنیه»
عطاری
شاید در شهر پر از مغازه عطاری باشد، اما تفاوت این عطاریها با آن شغل عطاری در سالهای گذشته زمین تا آسمان است. صنف عطاری از سالهای گذشته تاکنون تحولات زيادي پيدا کرده است. شغل عطاري مانند بیشتر شغلهای سنتی در ایران از پدر به فرزندان به ارث ميرسيد و پدران فوت و فن این کار را از کودکی به فرزندان خود آموزش مي دادند. عطاری در گذشته یک علم بود که عطار باید آن را فرا میگرفت و هرکسي نمی توانست و اجازه نداشت عطاری کند و این شغل به فرزندي میرسید که هميشه تا آخرين لحظه کنار دست پدر ميماند. اما حالا دکانهای عطاری به محلی برای عرضه سبزیهای خشک، پماد الاغ، فروش زالو زنده، قارچهای درمانکننده سرطان و قرصهای ترک اعتیاد تبدیل شده است و بیشتر فروشندهها هیچ علمی درباره داروهای گیاهی ندارند و بیشتر فقط یک فروشنده هستند.
رویگری
شغلی پردرآمد که دیگ و ظروف روی خانوارهای پرجمعیت را سفید میکردند و برق میانداختند، اما حالا جز جنبه صنایع دستی آن که بیشتر به مس و مسگری مربوط است دیگر اثری از رویگرها و مغازههای بزرگ پر از دیگهای سیاه و سینیهای روی نیست.
ندافی
سالهاست که دیگر صدای کمان پنبهزنها شنیده نمیشود؛ شغلی پردرآمد و البته پرطرفدار که با شروع تابستان جان میگرفت و حیاط خانه را پر از پنبههای سفید میکرد که حلاجی میشدند و مانند ابرهای کوچک به آسمان میرفتند. ندافی یک شغل ارثی بود که بیشتر از پدر به پسر میرسید و پسر از کودکی پای کمان پنبهزنی همه ریزهکاریها را میآموخت. این شغل پرخاطره این روزها فراموش شده و جای خود را به مغازههای بزرگ فروش وسایل خواب و پتوها و لحافهای پشم شیشهای و تشکهای ابری و طبی گرانقیمت داده است. البته لحافدوزها در بعضی از شهرهای قدیمی هنوز مشغول به کار هستند و شغلشان هم کموبیش رونق دارد، اما خبری از ندافهای دورهگرد نیست که زمانی در کوچههای شهر پیاده یا سوار بر دوچرخه ۲۸ سبز رنگ با صدای بلند میخواندند: «پنبهزنیه بیا پنبهزنیه»
عطاری
شاید در شهر پر از مغازه عطاری باشد، اما تفاوت این عطاریها با آن شغل عطاری در سالهای گذشته زمین تا آسمان است. صنف عطاری از سالهای گذشته تاکنون تحولات زيادي پيدا کرده است. شغل عطاري مانند بیشتر شغلهای سنتی در ایران از پدر به فرزندان به ارث ميرسيد و پدران فوت و فن این کار را از کودکی به فرزندان خود آموزش مي دادند. عطاری در گذشته یک علم بود که عطار باید آن را فرا میگرفت و هرکسي نمی توانست و اجازه نداشت عطاری کند و این شغل به فرزندي میرسید که هميشه تا آخرين لحظه کنار دست پدر ميماند. اما حالا دکانهای عطاری به محلی برای عرضه سبزیهای خشک، پماد الاغ، فروش زالو زنده، قارچهای درمانکننده سرطان و قرصهای ترک اعتیاد تبدیل شده است و بیشتر فروشندهها هیچ علمی درباره داروهای گیاهی ندارند و بیشتر فقط یک فروشنده هستند.
ارسال دیدگاه