
قاعده بازی
قهرمان چطور به اینجا رسید؟
مهران باقی
عبدالله موحد7 مدال طلا؛ ازمسابقات المپیک و جهانی دارد. مرحوم تختی 4 مدال طلا دارد و حسین رضازاده 8 مدال طلا. این همه مدال طلا اما به هیچکس اجازه نمیدهد اسم این ورزشکاران را کنار هم بیاورد و اگر نویسنده هم چنین کاری کرده فقط برای رساندن بهتر منظور است. مرد افتخارآفرین ایران، حسین رضازاده، با 2 طلای المپیک همچنان جایگاهی همچون موحدها و تختیها ندارد. محبوبیتش به تختی نزدیک نمیشود در حالی که دوبرابر تختی برای ایران و پرچمش افتخار آفریده. حسین رضازاده بارها مردم ایران را خوشحال کرده و هورا و فریادشان را بالا برده. لابد هیچکس فراموش نمیکند آن روزهایی را که صلوات نذر کردهاند برای اینکه خدا به بازوها و زانوهایش قدرت بیشتری بدهد. لابد هنوز هم مزه اشتیاق مدالهای المپیکش زیر دندان مردم هست. اما انگار مردم دلیل خاصی دارند که مزه شیرین مدالهای طلا را کنار بگذارند و به آن نگاه نکنند. نشان به آن نشان که خبر شکستن رکورد حسین رضازاده توسط یک وزنهبردار روس با عکسالعملهای عجیب مردم مواجه شد. سایتهای مختلف خبر را اطلاعرسانی کردند و بسیاری از مردمی که کامنت گذاشته بودند به نحوی خوشحالی خود را نشان دادند. خوشحالی از اینکه دیگر رضازاده قویترین مرد جهان نیست. چرا تعدادی از مردم ایران باید خوشحال شوند از اینکه عنوانی به این مهمی از چنگ یکی از هموطنانشان خارج شود؟ این چند روز تحلیلهای زیادی در این مورد انجام شده، اما برخی از این تحلیلها از واقعیت فاصله دارند. حقیقت این است که حسین رضازاده تا زمانی که روی تخته میرفت بین اکثریت مردم محبوبیت داشت. حالا شاید جمعیت خاصی از مردم فلان رفتار او را دوست نداشتند اما اکثر مردم قهرمان وزنهبرداری دنیا را دوست داشتند. داستان نادیده گرفتن روزهای خوش با او دقیقا از جایی شروع شد که او وزنهبرداری را کنار گذاشت. او آخرین مدال طلایش را 10 سال قبل گرفته، دقیقا زمانی که 27ساله بوده، زمانی که نمیتوان او را مردی پخته دانست که بتواند همه مشکلات را کنترل کند. رضازاده دراصل در جامعهای تربیت شده که اگر جوانی به اوج موفقیت برسد گاهی کنترل کردنش دیگر کار مشکلی است. کارهایی میکند که همه افتخاراتش را خراب میکند، بدون تجربه سراغ ریاست فدراسیون میرود، بدون کلاس رفتن مربی تیم ملی میشود و با وزنهبرداران هموزن خود سرشاخ میشود و درنهایت طی یک دهه با مجموعه رفتارهایی که شاید شامل موضعگیریهای فراورزشی هم باشد، از خود چهرهای میسازد که بسیاری از مردم دیگر آن را نمیپسندند. این فقط مشکل رضازاده نیست، اما بدترین شکل آن به رضازاده رسیده. چه اینکه علی دایی هم به نوعی با آن درگیر است. میتوانید میزان محبوبیت علی دایی بازیکن را با علی دایی سرمربی مقایسه کنید! نکته اینجاست که علی دایی مدتها در اروپا بازی کرده و مدیریت خودش را تا حدودی یاد گرفته و همچنان از آنها کمک میگیرد. این مشکل البته فقط مشکل ورزش ایران نیست که ورزش آمریکای جنوبی هم از آن لطمه دیده است. چه بسیار ستارههای فوتبال که در 22سالگی به اوج رسیدهاند و در 26سالگی از میان رفتهاند. در میان بازیکنانی چون رونالدینیو و آیمار و رونالدوی برزیلی و... فقط مسی استثناست، که او هم به نظر میرسد تربیتی نزدیک به هموطنانش ندارد. شاید راهکار مدیریت ماجرا چندان شفاف نباشد اما میتواند مدعی شد که رضازاده تنها مسئول فضای به وجود آمده نیست. او محبوبیتی به دست آورده و نتوانسته آن را حفظ کند. دلیلش هم این بوده که کسی به او یاد نداده کجا چه کار کند تا اندازه غلامرضا تختی و عبداالله موحد باشد. حقیقتش این است که به آنها هم کسی یاد نداده بود. در ورزش ایران یا ستارهای مواظب خودش هست یا اینکه نیست و به همین سرنوشت دچار میشود.