سن بازنشستگی در کشورهای توسعهیافته به طور متوسط بالای 60 سال و در اروپا تا 65 سال و در کشورهای آسیایی و حاشیه خلیجفارس در حدود 60 سال است. حال به نظر شما چرا در ایران سن بازنشستگی پایین است و با استانداردهای جهانی تناسب ندارد؟
این مسئله دو جنبه دارد. یکی جنبه قانونی است که در متن قوانین چنین سنی بهعنوان سن مرجع برای بازنشستگی تعیین شده است و دوم جنبه اجتماعی است. به نظر میرسد جامعه ایران فرد 60 ساله را بازنشسته میداند. اما اینکه این تلقی چقدر درست و منطبق با واقعیت است جای بحث دارد.
سن امید به زندگی یکی از مولفههای اصلی تعیین سن بازنشستگی است. آمارها میگویند شاخص امید به زندگی در ایران در بازه سالهای 1354 تا 1391 از 56 سال به 71 سال رسیده و هماکنون هم در مرز 74 سال است. اما چرا این شاخص با سن بازنشستگی در کشور ما مطابقت ندارد؟
این نکته درواقع بیان دیگری از پرسش قبل است. بنابراین به توضیحات قبلی میتوان افزود که برای فهم این روند رجوع به تعریف بازنشستگی مهم است. براساس تعاریفی که دردسترس است، بازنشستگی با توان کار کردن و کسب درآمد رابطه دارد. یعنی آنچه سبب رسیدن به بازنشستگی میشود از دست رفتن توان کار است. به بیان دیگر تا زمانی که فرد توان کار و کسب درآمد دارد، نباید بازنشسته شود. اما حیات و چرخه طبیعی عمر انسان به گونهای است که میتوان سنی را بهعنوان سن از دست دادن توان کار شناسایی کرد. این سن نیز بیشتر به ویژگیهای طبیعی و حیاتی از یک طرف و محیط کار و فعالیت از طرف دیگر بستگی دارد. مسلم است که پیشرفتهای دانش بشر در عرصه سلامت و همچنین پیشرفتهای فنی و ابزاری سبب شده تا انسان توان کار و کسب درآمد را به تعداد سالهای بیشتری داشته باشد. متاسفانه قوانین و سیاستهای حوزه بیمههای اجتماعی نتوانسته خود را با تغییرات محیطی سازگار کند که یکی از این عدم سازگاریها در پرسش شما متجلی شده است.
یکی از بزرگترین مشکلات پیش روی سازمانهای بیمهگری مثل سازمان تامیناجتماعی به هم خوردن تعادل منابع و مصارف است. کارشناسان اقتصادی بر آناند که به خاطر عدم تناسب بین تعداد بیمهپرداز و مستمریبگیران صندوق، این سازمان با مشکلاتی مواجه شده است. مسئله بازنشستگیهای پیش از موعد و قوانینی که این بازنشستگیها را تسهیل میکنند، چقدر در برهم خوردن تعادل منابع و مصارف این سازمان تاثیر دارد؟
براساس اطلاعات موجود، حداقل در دو صندوق بزرگ بازنشستگی کشور (تامیناجتماعی و بازنشستگی کشوری) بازنشستگیهای پیش از موعد از عوامل اصلی بر هم خوردن تعادل مالی این صندوقهاست. در این امر تردیدی نیست چون بحث عدد و رقم در میان است. اما در کنار این نکته لازم است توجه شود که صندوقهای بازنشستگی (مخصوصا صندوقهای بسته) بالاخره با تغییر در ترکیب تعداد بیمهپردازان و مستمریبگیران مواجه میشوند. مواجه شدن با این شرایط اصلا دور از انتظار نیست. اما آنچه در ایران رخ داده آن است که این مواجهه را تسریع بخشیدهایم. در حالی که منطقی آن است که این مواجهه به تاخیر انداخته شود. در این زمینه ایران کاملا خلاف مسیر منطقی حرکت کرده است.
به نظر شما میتوان با روشهایی مانند افزایش تدریجی حداقلِ سنوات لازم جهت احراز شرایط بازنشستگی به 35 سال و یا بازنشستگی پلکانی در جهت بهبود وضعیت کنونی حرکت کرد؟
این گزینهها جملگی سیاستها و تدابیر تجربهشده و شناختهشدهای هستند که در بادی امر و در سطح تحلیلی میتوانند موثر باشند. اما اینکه هریک از این گزینهها چقدر تاثیر دارد و تا چه میزان میتوان از عدم تعادل بکاهد به متغیرهای متعددی بستگی دارد که باید در کنار هم و براساس محاسبات بیمهای مدنظر قرار بگیرند. یعنی باید اطلاعات متغیرهای متعدد دخیل در این باره را گردآوری کرد و محاسبات بیمهای انجام داد. بدیهی است با توجه به شرایط و ترکیب بیمهشدگان و مستمریبگیران هر صندوق تاثیر این گزینهها میتواند متفاوت باشد.
در این بین انتقاداتی هم به افزایش سن بازنشستگی مطرح است و عموما آن را حرکتی در راستای تنگ کردن عرصه کار برای جوانان جویای کار میدانند. آیا چنین استدلالی پذیرفتنی است؟
این قبیل دیدگاهها کاملا غیرعلمی است. با این توضیح که ریشه در واقعیت ندارند. اشتغالزایی فرایندی است که ثمره تعامل عوامل و مولفههای متعدد است. دشواری و ناتوانی در فهم این شرایط نباید ما را به سمت گزینههای سادهانگارانهای سوق دهد که ثمرهای جز اتلاف منابع ندارند.
با تکیه بر شواهد میتوان گفت بسیاری از بازنشستگان بعد از بازنشستگی به بازار کار برمیگردند. آمارهای مختلف میگویند که این آمار حدود 50 تا 60 درصد بازنشستگان را شامل میشود. اما بیشتر این افراد به مشاغل کاذب و غیررسمی روی میآورند که هم از نظر سلامتی برایشان مشکلساز میشود و هم چندان در معیشت آنها تغییری ایجاد نمیکند. در صورتی که اگر سن بازنشستگی در حد معقول و مطابق با استانداردهای تعریفشده باشد، چنین مشکلاتی به وجود نمیآید. نظر شما چیست؟
اینکه بخش عمدهای از افراد بازنشسته در ایران پس از بازنشستگی دوباره وارد بازار کار میشوند کاملا درست است و مطالعات پراکنده موجود آن را تایید میکنند. اما اینکه بیشتر این افراد وارد بخش غیررسمی و یا مشاغل کاذب میشوند جای بحث دارد. تا اطلاعات دقیقی در این باره نباشد نمیتوان قضاوت قطعی کرد و حکم کلی راند. نکته مهم در این زمینه فقط مسئله معیشت نیست، بلکه بحث روانی-اجتماعی هم هست. معمولا افراد از بیکاری فرار میکنند و احساس سربار بودن شرایط مخربی برای روان و زندگی فردی و خانوادگی و حتی اجتماعی محسوب میشود. در این چارچوب میتوان گفت فرد بازنشستهای که در خود توان کار میبیند، حتی اگر مشکل معیشتی نداشته باشد، در پی مشغله خواهد بود.
متاسفانه دشواری شرایط اقتصادی حاضر و مشکلات معیشتی خانوادهها بهقدری سخت و تودرتو شده که مجال این قبیل توجهات را ربوده است. به هر حال مسلم است که فعلا بازنشسته شدن عامل خروج افراد از بازار کار نیست و در بسیاری موارد این رویه منجر به اشتغال فرد جدید نمیشود. اما اینکه افزایش سن بتواند مشکل معیشتی مردم را حل کند نیز محل دقت و تامل است. البته روشن است که نرخ جایگزینی در ایران با وضعیت معیشتی تناسبی ندارد، اما اینکه ادامه اشتغال بتواند مشکلات معیشتی را رفع کند نیز جای تامل دارد.