یک‌چهارم جوانان ایرانی در «نیت» گرفتارند

یک‌چهارم جوانان ایرانی در «نیت» گرفتارند

مهین داوری روزنامه نگار

 آمارهای تازه نشان می‌دهند نزدیک به یک‌چهارم جوانان ایرانی، نه در تحصیل، نه در اشتغال و نه در مسیر آموزش مهارتی حضور دارند؛ نسلی که در مرز «نیت» (NEET) گرفتار شده و با فقدان فرصت، نابرابری و ویژه‌خواری مواجه است. بررسی‌ها حکایت از آن دارد که این وضعیت به ویژه در میان زنان، پیچیده‌تر و گسترده‌تر است و ریشه در رشد اقتصادی کند، ناکارآمدی نظام آموزشی و ضعف آموزش‌های مهارتی دارد. در کنار این، انتظارات شغلی بالا، کلیشه‌های جنسیتی و برجسته شدن الگوهای موفقیت ناعادلانه، سرمایه اجتماعی را تحلیل برده و موج مهاجرت را تشدید می‌کند. کارشناسان هشدار می‌دهند بدون اصلاحات ساختاری و برنامه‌ریزی هدفمند، این نسل نه‌تنها از چرخه رشد مهارتی و اقتصادی خارج می‌شود، بلکه آینده‌ای روشن و پایدار برای کشور نیز در معرض تهدید قرار می‌گیرد.

نیت؛ فراتر از بیکاری
شهلا کاظمی‌پور، جمعیت‌شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، در نشست تخصصی «افزایش جوانان بیکار در ایران» که به همت انجمن جامعه‌شناسی ایران و مؤسسه کار و تأمین‌اجتماعی در ۲۷ آبان ۱۴۰۴ برگزار شد، به تحلیل پدیده «نیت» پرداخت و آن را محصول تلاقی عوامل اقتصادی، آموزشی و فرهنگی-اجتماعی دانست. وی هشدار داد که تداوم این روند، نه تنها سرمایه اجتماعی کشور را تحلیل می‌برد، بلکه بر موج مهاجرت جوانان نیز خواهد افزود و زمینه‌های بی‌ثباتی اجتماعی و اقتصادی را تشدید می‌کند. در این نشست تخصصی، کاظمی‌پور با ارائه سخنرانی تحت عنوان «مفهوم‌شناسی پدیده‌ای به نام نیت و مؤلفه‌های زمینه‌ساز افزایش آن در ایران»، مفهوم NEET را ریشه‌یابی کرد. این عبارت که مخفف «Not in Education, Employment or Training» است، نخستین‌بار در اواخر دهه ۱۹۹۰ توسط محققان بریتانیایی ابداع شد و از سال ۲۰۱۰ به‌عنوان شاخصی جهانی برای رصد وضعیت جوانانی تعریف شد که نه شاغل هستند، نه در حال تحصیل و نه در فرآیند آموزش مهارتی قرار دارند. این استاد دانشگاه با تأکید بر این نکته که «نیت لزوماً مترادف با بیکاری نیست»، توضیح داد که این مفهوم دایره‌ای گسترده‌تر دارد و حتی شامل جوانانی می‌شود که جست‌وجوی کار را متوقف کرده‌اند. این شاخص، نمایانگر چالشی عمیق در فرایند گذار جوانان به بزرگسالی و ادغام آنان در بازار کار است و از محدودیت صرفاً اقتصادی فراتر می‌رود. کاظمی‌پور به تفاوت روش محاسبه خود با مرکز آمار ایران اشاره کرد؛ مرکز آمار نرخ بیکاری را بر اساس «جمعیت فعال» گزارش می‌کند، اما وی افراد بیکار را بر «کل جمعیت همان گروه سنی» تقسیم کرده است. بر این اساس، داده‌های سال ۱۳۹۵ برای گروه سنی ۱۵ تا ۲۹ سال، ارقامی قابل‌تأمل را نشان می‌دهد. در مردان، ۱۴ درصد بیکار محسوب می‌شوند و علاوه بر این، 
۰.۱۲ درصد دارای درآمد بدون کار هستند؛ ۱۰ درصد دیگر نیز در دسته «سایر» جای می‌گیرند. مجموع این ارقام، تقریباً ۲۴ درصد از مردان را در وضعیت «نیت» قرار می‌دهد. برای زنان، شرایط پیچیده‌تر است: ۵.۹ درصد بیکار، ۵.۷ درصد در گروه «سایر» و ۱۰.۷ درصد زنان مجردی که خود را «خانه‌دار» معرفی کرده‌اند. با احتساب این گروه، جمعیت زنان «نیت» به بیش از ۲۲ درصد می‌رسد و نشان می‌دهد چالش جوانان در ایران، محدود به یک جنسیت یا گروه خاص نیست و نیازمند راهبردهای جامع و بلندمدت است.

5 چهره متفاوت از یک پدیده
این عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، در ادامه سخنان خود، پنج گروه اصلی جوانان «نیت» را معرفی کرد و هر یک را با دقت و جزئیات تحلیل نمود تا تصویر کامل‌تری از ابعاد این بحران ارائه شود. گروه نخست شامل جوانانی است که تحصیلات خود را به پایان رسانده‌اند و با انگیزه‌ای نسبی، در جست‌وجوی شغل مناسب هستند. این دسته، با وجود تحصیلات و توانایی‌های بالقوه، با کمبود فرصت‌های شغلی و عدم تطابق مهارت‌ها با نیازهای بازار مواجه‌اند و مسیر ورود به بازار کار برایشان پرچالش است. گروه دوم کسانی را در بر می‌گیرد که شغل خود را به دلایل گوناگون از دست داده‌اند و تا کنون موفق به یافتن جایگزین مناسب نشده‌اند. این افراد، نه تنها از لحاظ اقتصادی آسیب‌پذیر هستند، بلکه تجربه ناکامی و عدم امنیت شغلی، انگیزه و اعتماد به نفس آنان را نیز تضعیف کرده است. گروه سوم به افرادی اختصاص دارد که به دلیل مشکلات سلامت روان، توانایی ورود و ادامه فعالیت در بازار کار را ندارند. اضطراب، افسردگی، فشارهای اجتماعی و نبود حمایت‌های روانی، این دسته را از مشارکت فعال در چرخه اقتصادی بازمی‌دارد و آنها را در حاشیه قرار می‌دهد.
گروه چهارم شامل جوانانی است که توانایی و مهارت لازم برای کار در شهرهای بزرگ را دارند، اما از عهده هزینه‌های بالای زندگی شهری برنمی‌آیند و عملاً مجبور به بیکاری می‌شوند. این وضعیت، به ویژه در کلان‌شهرها، جوانان را با تضاد میان ظرفیت شغلی و توان مالی روبه‌رو می‌سازد و محدودیت اقتصادی، مانع از بهره‌گیری آنها از مهارت‌هایشان می‌شود. گروه پنجم افرادی را دربرمی‌گیرد که به هر دلیل، حتی انگیزه جست‌وجوی کار را از دست داده‌اند و در وضعیت انفعالی قرار دارند. این دسته، نماد عمیق‌ترین وجه بحران «نیت» است؛ جوانانی که چشم‌انداز روشنی برای آینده خود نمی‌بینند و به حاشیه رانده شده‌اند. این تفکیک پنج‌گانه، علاوه بر روشن ساختن پیچیدگی‌های پدیده «نیت»، نشان می‌دهد بحران جوانان ایرانی تنها یک مسئله اقتصادی نیست، بلکه ترکیبی از موانع اجتماعی، فرهنگی و روانی است که نیازمند سیاستگذاری جامع و راهبردهای بلندمدت است.

سه‌گانه اقتصاد، آموزش و فرهنگ
کاظمی‌پور افزایش پدیده «نیت» در ایران را نتیجه تلاقی سه عامل کلان می‌داند: رکود اقتصادی، ناکارآمدی نظام آموزشی و محدودیت‌های فرهنگی و اجتماعی. به باور وی، رشد اقتصادی کند و ناکافی ایران، ریشه اصلی بحران جوانان بیکار و بی‌تحصیل است؛ زیرا فرصت‌های شغلی ایجاد شده به اندازه‌ای نیستند که بتوانند سالانه حجم قابل توجهی از جوانان واردشونده به بازار کار را جذب کنند و آنها را از مسیر حاشیه‌ای شدن بازدارند. این جمعیت‌شناس و استاد دانشگاه تهران به ضعف اشتغال‌زایی بخش خصوصی نیز اشاره می‌کند و معتقد است این نارسایی، بر شدت بحران می‌افزاید. او همچنین از «تورم مدارک» دانشگاهی سخن گفت؛ پدیده‌ای که در آن تحصیلات عالیه به‌تنهایی تضمینی برای ورود به بازار کار نیست و بسیاری از فارغ‌التحصیلان با تحصیلات بالا، اما بدون مهارت‌های عملی و تجربه واقعی، در آستانه بیکاری قرار می‌گیرند. او ضعف آموزش‌های مهارتی و فنی را یکی دیگر از عوامل کلیدی می‌داند و توضیح می‌دهد که این آموزش‌ها اغلب منسوخ شده و با نیازهای صنایع پیشرو همخوانی ندارند. گسل میان دانشگاه و صنعت، به گفته او، یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های موجود است و مانع از بهره‌گیری حداکثری از ظرفیت‌های جوانان در توسعه اقتصادی می‌شود. علاوه بر این، «انتظارات شغلی بالا» و «کلیشه‌های جنسیتی» نقش مهمی در گسترش پدیده نیت دارند. نرخ ساختاری بالاتر «نیت» در میان زنان جوان، به باور کاظمی‌پور، ریشه در فرهنگ دارد؛ فرهنگی که اشتغال زنان را محدود به محیط‌های کاری خاص و وظایف خانه‌داری می‌داند و فرصت‌های واقعی رشد حرفه‌ای را برای آنان تنگ می‌کند. کاظمی‌پور همچنین بر عوامل نهادی و سیاسی تأکید دارد و «ناهماهنگی میان نظام آموزش و نیازهای بازار کار» را عاملی برای تداوم این بحران می‌داند. به باور او، این وضعیت در بلندمدت به کاهش سرمایه اجتماعی و تشدید موج مهاجرت جوانان خواهد انجامید. این استاد دانشگاه هشدار می‌دهد که نظام آموزشی ایران، به دلیل ماهیت به‌شدت محافظه‌کار و محتاط خود، توان مواجهه با واقعیت‌های اجتماعی و اقتصادی را ندارد. با کوتاه شدن فاصله نسلی به حدود 10 سال، جوانان نسل جدید، با دیدن فقدان برنامه مدون و چشم‌انداز روشن برای کشور، طبیعی است که بپرسند: «چرا باید برای آینده خود برنامه‌ریزی کنیم؟» این پرسش، نماد ناامیدی و بی‌اعتمادی به مسیر توسعه کشور است.

زایشی در سایه ویژه‌خواری
شهلا کاظمی‌پور با تأکید بر برجسته‌شدن گروه‌ها و افرادی بدون هرگونه حساب و کتاب در جامعه، پیامدهای این پدیده را تحلیل می‌کند. به گفته وی، هنگامی که الگوهای موفقیت در جامعه، کسانی هستند که بدون شایستگی و تنها از طریق ارتباطات یا ویژه‌خواری به موقعیت‌های برتر دست می‌یابند، ساختاری مبتنی بر ریا و تظاهر شکل می‌گیرد و بازتولید می‌شود. در چنین فضایی، طیف‌های «حاشیه‌رانده‌شده» خلق می‌شوند؛ افرادی که یا نمی‌خواهند و یا نمی‌توانند شبیه الگوهای برتر عمل کنند و در مقایسه با آن‌ها ناتوان به نظر می‌رسند. این گروه‌ها، در بسیاری از موارد، به سوی وضعیت «نیت» سوق داده می‌شوند؛ یعنی به جمعیتی تعلق می‌یابند که نه در تحصیل، نه در اشتغال و نه در آموزش مهارتی حضور دارند و چشم‌اندازی روشن برای آینده خود متصور نیستند.
کاظمی‌پور در پایان، بر ضرورت مطالعات عمیق‌تر و به‌روزرسانی داده‌های آماری این گروه جمعیتی تأکید کرد و هشدار داد که برنامه‌ریزی و سیاستگذاری‌های متناسب با این نسل، بدون دسترسی به آمار دقیق و تحلیل‌های علمی، نمی‌تواند به کاهش بحران «نیت» و حاشیه‌نشینی جوانان منجر شود. او خواستار توجه جدی به این موضوع و تدوین راهکارهای عملی شد تا از تداوم روند حاشیه‌نشینی و انفعال جوانان جلوگیری شود.  
ارسال دیدگاه
ضمیمه
ضمیمه