اتاق‌ها، جای خانه‌ها را می‌گیرند

اتاق‌ها، جای خانه‌ها را می‌گیرند

حمیدرضا علی‌نیا مترجم

 در اواخر قرن بیستم، بریتانیا شاهد تحول بزرگی در سیاست مسکن بود. یک نسل پیش‌تر، بسیاری از کارگران در خانه‌های دولتی با اجاره‌های مقرون‌به‌صرفه زندگی می‌کردند، اما موج گسترده فروش آغاز شد. مردم تشویق شدند خانه‌های دولتی خود را بخرند و مالکیت خصوصی به هدف نهایی تبدیل شد. این روند محدود به بریتانیا نبود؛ در سراسر جهان، دولت‌ها کم‌کم از ساخت و مدیریت مسکن مقرون‌به‌صرفه عقب‌نشینی کردند و بخش بیشتری از بازار به دست سازندگان و مالکان خصوصی افتاد.
وعده ساده «مالکیت بیشتر، انتخاب‌های بیشتر و خانه‌های بهتر» همه‌جا شنیده می‌شد، اما واقعیت متفاوت بود. با گذر زمان، اجاره‌های خانه‌های خصوصی سریع‌تر از دستمزدها افزایش یافت، مسکن مقرون‌به‌صرفه کم شد و جوانان بیش از هر زمان دیگری تنها برای داشتن سقفی بالای سر خود هزینه کردند.
امروزه در شهرهای سراسر جهان، مرحله جدیدی از این داستان شکل گرفته است. دیگر فقط خانه‌های کامل خرید و فروش نمی‌شوند، بلکه اتاق‌ها، تخت‌ها و حتی بخش‌هایی از یک اتاق معامله می‌شوند. این ایده به‌عنوان راهکاری مدرن و خلاقانه برای مقابله با کمبود مسکن معرفی می‌شود، اما در عمل، می‌تواند به‌طور ناخوشایند به شرایط تنگ و استاندارد پایین دوران نخستین صنعت‌گرایی شباهت پیدا کند.

از خانه‌های دولتی تا هر جای قابل اجاره
پس از بحران مالی ۲۰۰۸، ملک به یکی از امن‌ترین سرمایه‌گذاری‌ها در دنیا تبدیل شد. صندوق‌های سرمایه‌گذاری در سراسر جهان نه‌تنها ساختمان‌های اداری و آپارتمان‌های لوکس، بلکه خانه‌های معمولی را هم خریدند. هدف آن‌ها فقط فروش دوباره نبود؛ آن‌ها به دنبال درآمد اجاره‌ای پایدار و افزایش سرمایه بودند.
این رویکرد سودمحور، ساختار شهرها را دگرگون کرد. دیگر موضوع فقط ساختمان یا محله نیست، بلکه بیشینه‌کردن ارزش هر متر مربع از فضاست. آپارتمان‌ها به واحدهای کوچک‌تر تقسیم می‌شوند، فضاهای مشترک کاهش می‌یابد و قیمت هر مترمربع بالا می‌رود. هدف، ایجاد خانه‌های باکیفیت نیست؛ بلکه قابل‌اجاره کردن هر ذره فضاست.
به همین دلیل، در برخی شهرها، واحدهای استودیویی کوچک به اندازه یک جای پارک یا اتاق‌های تکی به صورت سهام مالکیت بخشی از یک آپارتمان عرضه می‌شوند.

مالکیت اتاق و آپارتمان‌های کوچک
یک نمونه قابل توجه شرکت نوپای Habitacion در اسپانیاست که به مردم امکان می‌دهد یک اتاق از یک آپارتمان را با قیمت ۶۰ تا ۸۰ هزار یورو بخرند. خریداران به‌طور قانونی مالک بخشی از خانه می‌شوند، از جمله سهمی از آشپزخانه و فضاهای مشترک. در تئوری، پس از چند سال می‌توانند سهم خود را بفروشند و برای خرید خانه بزرگ‌تر استفاده کنند.
این روش ممکن است برای برخی راه ورود به مالکیت باشد، اما با بازاری سازگار است که خانه‌ها را به بخش‌های کوچک‌تر و سودآورتر تقسیم می‌کند. برای سرمایه‌گذاران، فرصتی برای فروش قطعه‌قطعه فضاست و برای شهرها، خطر آنکه جوانان شاغل مدت‌ها به یک اتاق واحد به‌عنوان «خانه اولیه» رضایت دهند، وجود دارد.
اسپانیا در این میان تنها نمونه نیست. در هنگ‌کنگ، با بالاترین قیمت‌های ملک در جهان، «آپارتمان‌های سلولی» رایج شده‌اند؛ واحدهای بسیار کوچک که اغلب از یک سلول زندان هم کوچک‌ترند. تخت‌ها در قفس‌های فلزی روی هم چیده شده و دیوارک‌های نازک حتی فضای کافی برای دراز کردن پا فراهم نمی‌کند.
در جنوب‌شرقی آسیا مانند ویتنام، الگوی مشابهی با مهاجرت کارگران روستایی دیده می‌شود. مسکن ارزان با اتاق‌های کوچک در ساختمان‌های تغییرکاربری‌یافته جایگزین می‌شود، اغلب بدون تهویه مناسب، بهداشت کافی یا حریم خصوصی، اما به‌عنوان «زندگی شهری مقرون‌به‌صرفه» تبلیغ می‌شوند.
در برزیل نیز بازار در حال نفوذ است. طرح‌های مسکن اجتماعی به سازندگان خصوصی وابسته شده و واحدهای کوچک و یکنواخت دور از مراکز شهری ساخته می‌شوند. همزمان، محله‌های مرکزی شاهد اجاره‌های کوتاه‌مدت و میکروآپارتمان‌هایی برای گردشگران و ساکنان ثروتمندتر هستند و کارگران محلی به حاشیه رانده می‌شوند.
در همه این مناطق، الگو یکسان است: وقتی مسکن عمدتاً دارایی مالی محسوب شود، فضای زندگی کوچک‌تر و هزینه‌ها همچنان بالا باقی می‌ماند.

مشکلات مسکن ایرانی
شرایط مسکن در تهران به‌ویژه برای افراد با درآمد متوسط و پایین، به چالشی جدی تبدیل شده است. قیمت بالای مسکن باعث شده بسیاری از خانواده‌ها به اجاره‌نشینی طولانی‌مدت روی آورند، طوری که حتی اجاره‌های معمولی بیش از نیمی از درآمد ماهانه آن‌ها را می‌بلعد.
برای سازگاری با این وضعیت، برخی افراد مجبورند یک اتاق در آپارتمان‌های مشترک اجاره کنند و بعضی دیگر به اجاره «فضای خواب» روی می‌آورند. در محله‌هایی مانند جنوب تهران، آپارتمان‌ها به چند اتاق کوچک تقسیم شده و آشپزخانه و حمام مشترک است. فضای محدود زندگی معمولاً با مشکلاتی مانند فقدان حریم خصوصی و دسترسی ناکافی به امکانات ضروری مانند تهویه و خدمات بهداشتی همراه است. طرح‌های دولتی مانند «نهضت ملی مسکن» که وعده مسکن مقرون‌به‌صرفه داده‌اند، به‌دلیل تأخیر در ساخت و هزینه‌های بالای ساخت‌وساز، نمی‌توانند نیازهای گسترده را پاسخ دهند. از سوی دیگر، سفته‌بازی و خرید آپارتمان‌ها به‌عنوان دارایی سرمایه‌ای نیز بر مشکل افزوده است، زیرا بسیاری از واحدهای نوساز خالی مانده‌اند. مهاجرت افراد از مناطق روستایی و شهرهای کوچک به تهران برای یافتن شغل، فشار بر بازار مسکن را بیشتر کرده است. مهاجران اغلب در واحدهای شلوغ یا سکونتگاه‌های حاشیه‌ای ساکن می‌شوند. این شرایط، به‌ویژه در آپارتمان‌های مشترک با اجاره اتاق، باعث تضعیف پیوندهای اجتماعی و کاهش کیفیت زندگی روزمره می‌شود.

ریشه‌ها و خطرهای مسکن
بحران مسکن امروز شباهت زیادی به دوران نخستین صنعتی‌شدن دارد. در قرن نوزدهم، کارگران در فضاهای شلوغ، نمور و بی‌تهویه مانند اتاق‌های مشترک یا تخت‌های اجاره‌ای زندگی می‌کردند، جایی که هدف اصلی، جای دادن بیشترین مستأجر و کسب بیشترین سود بود. امروز، با وجود پیشرفت‌هایی مانند لوله‌کشی بهتر و اینترنت بی‌سیم، منطق حاکم بر میکروآپارتمان‌ها، مالکیت اتاق و خانه‌های کپسولی همچنان سودمحوری است و ارتقای کیفیت زندگی بلندمدت مدنظر قرار نمی‌گیرد. ریشه این شرایط در چند دهه عقب‌نشینی دولت‌ها از ساخت مسکن مقرون‌به‌صرفه، تسهیل سرمایه‌گذاری بزرگ‌مقیاس در املاک و رشد قیمت‌ها به‌دلیل تقاضای سرمایه‌گذاران و گردشگران نهفته است، در حالی که دستمزدها با هزینه مسکن همگام نشده‌اند.
راه‌حل‌های به‌ظاهر نوآورانه مانند هم‌زیستی (co-living)، مالکیت جزئی یا خانه‌های کپسولی، هرچند در کوتاه‌مدت برای برخی بهتر از گزینه‌های بدتر هستند، اما مشکلات جدی ایجاد می‌کنند. این مشکلات شامل عادی‌سازی مسکن بی‌کیفیت و کوچک، افزایش نفوذ سرمایه‌گذاران بر سیاست مسکن و ناپایداری سکونت است. مالکیت یک اتاق یا اجاره یک کپسول، امنیت خانه سنتی را ندارد و در صورت از دست دادن شغل، امکان از دست دادن سریع محل زندگی وجود دارد.

زندگی قوطی کبریتی
پیامدهای این روند تنها اقتصادی یا سیاسی نیستند، بلکه اجتماعی و فرهنگی هم هستند. مسکن قوطی‌کبریتی و ناایمن، امکان تشکیل خانواده، پرورش کودکان، حفظ حریم خصوصی و ارتباطات بلندمدت را محدود می‌کند. در چنین فضاهایی جایی برای بازی کودکان نیست، پذیرایی از خانواده گسترده یا دوستان دشوار است و حتی فعالیت‌های ساده انسانی مانند آشپزی هم با مشکل مواجه می‌شود. در بلندمدت، این الگو بافت جامعه را دگرگون می‌کند: نرخ تولد ممکن است کاهش یابد، جوامع حالت موقتی پیدا کنند و جابه‌جایی مکرر ساکنان سرمایه‌گذاری اجتماعی و تعلق محلی را تضعیف کند. خانه‌هایی که حس امنیت و پایداری ندارند، مانع از پیوند همسایگی و مشارکت اجتماعی می‌شوند. کوچک شدن فضای زندگی باعث می‌شود مردم زمان کمتری را در خانه بگذرانند و بیشتر به فضاهای تجاری مانند کافه‌ها و مراکز خرید روی بیاورند، تقویت‌کننده الگوی «همه‌چیز باید اجاره یا خریداری شود». در نهایت، حس خانه به‌عنوان پناهگاهی امن و پایه‌ای برای زندگی شخصی فرسایش می‌یابد و کیفیت زندگی فردی و جمعی تهدید می‌شود.
 منبع: ال‌پائیس 
ارسال دیدگاه
ضمیمه
ضمیمه