
چادرخوابی مقابل بیمارستانها
سلاله صدرایی روزنامه نگار
اتراق همراهان بیماران در خیابانهای اطراف بیمارستانهای تهران در داخل چادرهای سفر، صحنهای آشنا برای هر بینندهای است و تکرار این پدیده طی سالهای متمادی به منظرهای عادی بدل شده است. بسیاری از بیماران ساکن در شهرها و روستاها از اقصی نقاط کشور برای دسترسی به خدمات درمانی راهی تهران میشوند و همراهان آنها بهدلیل گرانی اقامت، عدم استطاعت مالی و دسترسی نزدیک به بیمار، کنار خیابانهای اطراف بیمارستانهای بزرگ تهران اتراق میکنند. اما همه این عوامل مسائل شخصی افراد را دربر میگیرد و جای خالی مسئولان حوزههای سلامت و رفاه برای ساماندهی همراهان بیمار بسیار مشهود است.
مقابل بیمارستان شریعتی در میان همهمه و ازدحام تردد بیماران، مشاهده اتومبیلهای مستور با پارچه و حفاظ شیشه، حکایت از ایجاد فضایی امن و خصوصی برای اقامت همراهان بیمار از روی ناچاری دارد. هوای گرم تابستان بیداد میکند و برای خلاصی از گرما، درب برخی ماشینها باز است و عدهای دیگر به زیر سایه درختان کنار نهر آب که نمزده است، پناه بردهاند.
داخل یک اتومبیل آقایی مشغول خوردن نان و ماست است؛ نزدیکتر میروم و علت آمدنش را جویا میشوم؛ 10 روز پیش از استان خوزستان برای درمان پسرعمویش که دچار بیماری قلبیعروقی است، به تهران آمده و عین 10 روز را در مقابل بیمارستان داخل ماشین اتراق کرده است.
میپرسم؛ چرا تهران؟ مگر در خوزستان متخصص قلبوعروق نیست؟ پاسخ میدهد: «در استان ما دستگاه پیشرفته وجود ندارد و ممکن بود برای درمان قلب او نیاز باشد تا از بالون یا فنر استفاده شود و به همین دلیل به تهران آمدیم تا مشکلی برای درمان او بهوجود نیاید.»
روند درمان را اینطور میگوید: «پسرعمویم جوان است و دکترها گفتهاند اول باید دارو مصرف کند و در صورتی که نتیجهبخش نشد، برای عمل مراجعه کند و همین پروسه درمان حدود 10 روز طول کشیده است.»
میپرسم 10 روز را چطور گذرانده است، در جواب میگوید: «بهسختی؛ دسترسی به حمام نداریم. به بیمارستان پیشنهاد دادم که از اتاقکهای سرویس بهداشتی، دو اتاقک را به حمام اختصاص دهند؛ اما در جواب گفتند که وسایل و شیرآلات حمام دزدیده میشود. در این مدت شاهد بودم که چهار پنج تا از چوبرختیهای سرویس بهداشتی را برداشتند؛ متأسفانه دزدی زیاد است و حتی از اینطور وسایل هم نمیگذرند.»
لابهلای گفتههایش غرق در افکارم میشوم؛ «اگر دردم یکی بودی، چه بودی» اما نمیخواهم رشته کلام او را قطع کنم؛ ادامه میدهد: «از مسئولان بیمارستان انتظار داریم که برای همراهان خوابگاه فراهم کنند. همراهان بیماران در سرما و گرما مقابل بیمارستانها اتراق میکنند. زمستان سال گذشته خواهرم را به بیمارستان رجایی آورده بودم؛ مجبور شدیم کنار بیمارستان اتراق کنیم و تا صبح از شدت سرما یخ زدیم. در طول اقامت مجبور میشدیم در کافهای بنشینیم و چیزی بخریم تا بتوانیم از فضای گرم آنجا استفاده کنیم در غیر این صورت باید در سرما میماندیم. تاکنون چندین بار بستگانم را از خوزستان به تهران آوردهام. کنار تخت بیماران حتی صندلی تاشو وجود ندارد تا همراهان بیمار استراحت کنند. اینبار هم برای درمان پسرعمویم 700 تا 800 کیلومتر رانندگی کردم تا به تهران برسیم و چرا نباید در استان ما امکانات درمانی مناسب فراهم نباشد؟»
او برخورد نامناسب برخی افراد را از دیگر مسائل همراهان بیان میکند: «تاکنون از چندین نفر توهین شنیدهام؛ میگویند شما شهرستانیها چرا اینجا میآیید. دیشب یک نفر سر پارک ماشین با من دعوا کرد و گفت شماها ماشینتان را جلوی بیمارستان پارک میکنید و جای پارک ما را میگیرید. اما نگهبان بیمارستان از من دفاع کرد و اجازه نداد دعوا ادامه یابد.» لحظهای خیره میماند و از پس نگاهش خشم و ناراحتی موج میزند. ادامه میدهد: «برخیها برای تحقیر ما از لفظ دهاتی استفاده میکنند. این شیوه برخورد بسیار زننده است و آنها باید بدانند ما هرچه که باشیم؛ ایرانی هستیم و نباید چنین برخوردهایی با ما شود.»
تأثر و تأسف تنها واژگانی بود که آن لحظه توانستم در مقابل سخنان او ابراز کنم؛ در شرایطی که همراهان با مسائلی مانند نگرانی از وضعیت حال بیمار، شرایط نامناسب اقامت زیر گرما و سرما، عدم دسترسی مناسب به امکانات بهداشتی، فشارهای مالی و بسیاری مسائل دیگر دستوپنجه نرم میکنند، حال باید آسیبهای روانی ناشی از بیفرهنگی برخیها را نیز متحمل شوند.
زیر همین درخت
کمی آنسوتر خانوادهای چهار نفره کنار زیر درختان و کنار جوی آب نشستهاند. نزدشان میروم و سر صحبت را باز میکنم؛ مادر خانواده دچار مشکلات مغزواعصاب شده و از استان ایلام برای درمان او راهی تهران شدهاند. شب قبل ساعت 2 نیمه شب به تهران رسیدهاند و در داخل چادر کنار پیادهرو، صبح را بهسر کردهاند. «جایی نداشتیم که برویم شب را همینجا اتراق کردیم»؛ اینها را پسرش میگوید و دخترش ادامه میدهد: «نتوانستیم درست بخوابیم بسیار خسته هستیم و جای مناسب اقامت نداریم.» بیمار توسط پزشک معاینه شده و دستورات آزمایش و عکسبرداری برای او صادر کرده است.
دامادش میگوید: «امروز برمیگردیم؛ اما شنبه دوباره باید به تهران بیاییم؛ همینجا و زیر همین درخت.» دلیل آمدنشان به تهران را جویا میشوم؛ میگویند: «در استان ما امکانات درمانی بسیار ضعیف است؛ ایلام جزو استانهای کمبرخوردار محسوب میشود و رسیدگی به مشکلات آن خیلی ضعیف است. چرا نباید متخصص خوب داشته باشیم که مجبور شویم برای دوا و درمان به تهران بیاییم.» میپرسم با چه مسائلی مواجه هستید، پسرش میگوید: «از کجا شروع کنم؛ از خستگی و کوفتگی تا دوا و درمان بیماران، از بعد مسافت تا تعرفههای پزشکی سرسامآور درمان. از دوندگیهای زیاد و بینتیجه. همهاش مشکلات است. در مهران، نقطه صفر مرزی زندگی میکنیم و خدمتگزار زائران هستیم؛ اما اینجا غریبنواز نیستند و برای همراهان بیمار امکانات مناسبی وجود ندارد.» بهنظرم رسید به او بگویم غریبنوازی واژهای است که سالها در کلانشهر تهران بهدلیل مشکلات پیچیده اقتصادی و اجتماعی رنگ باخته است؛ اما نمیخواهم نمکپاش زخمهایش شوم.
میثم پسر 17 سالهای است که روی ویلچر نشسته است و پدر و مادرش او را همراهی میکنند. از چهار سالگی بهدلیل ابتلا به نوعی بیماری عصبی، قدرت راه رفتن خود را از دست داده است. یک مؤسسه خیریه هزینه درمان او را برعهده دارد و قرار است نوعی پلاتین در پایش قرار گیرد تا کمی وضعیت پاهایش بهبود یابد. هرچند شب را نزد بستگان خود بهسر بردهاند؛ اما برای دسترسی مناسب به پزشک مجبور شدهاند از استان سیستان و بلوچستان راهی تهران شوند.
علت کمبود پزشک
کلانشهر تهران از زمانهای گذشته تاکنون همواره بهعنوان مدینه فاضله درمان در کشور شناخته میشود. تمرکز تجهیزات و امکانات درمانی پیشرفته در این شهر و وجود متخصصان رشتههای گوناگون شرایطی را بهوجود آورده که سایر ساکنان شهرها و روستاها برای دسترسی مناسب به درمان به پایتخت مراجعه میکنند. این درحالی است که بسیاری از استانها و شهرهای کشور؛ بهویژه مناطق محروم با کمبود امکانات درمانی مواجهاند.
عدم استقبال پزشکان برای اقامت در شهرها بهویژه روستاها از جمله مهمترین عامل کمبود پزشک در این مناطق بهشمار میرود؛ بسیاری از پزشکان پس از سالها تحصیل و پشتسر گذاشتن مرارتهای کسب علم و دانش در رشتههای درمانی بهدنبال فرصت مناسب برای عرضه خدمات خود هستند. حال اینکه در برخی از شهرها، زیرساختهای مناسب اقتصادی، اجتماعی و رفاهی وجود ندارد و نبود امکانات اولیه زندگی، نبود شرایط مناسب آموزشی برای فرزندان و محدودیت دسترسی به خدمات درمانی تخصصی از جمله مواردی است که انگیزه آنها را برای فعالیت در این مناطق کاهش میدهد.
اکنون کمبود پزشک در برخی شهرها و مناطق دامن دانشگاههای علومپزشکی را نیز گرفته و این مراکز با استفاده از پزشکان طرحی و افزایش دستمزد آنها برای حفظ نیروهای درمانی در مناطق محروم تلاش میکنند؛ بهنحوی که طی سالهای اخیر حق مقیمی و ماندگاری پزشکان در مناطق محروم تا 5 برابر افزایش یافته است. با تمامی این تمهیدات، آمارهای توزیع پزشک نشان میدهد 45 درصد از پزشکان متخصص در شهر تهران فعالیت دارند که تنها 11 درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهد؛ در نتیجه در 50 درصد مناطق کشور، سرانه پزشک کمتر از 38 پزشک بهازای هر 100 هزار نفر است.
کمبود پزشک
علاوه بر توزیع نامناسب، کمبود درمانگران از دیگر عوامل عدم دسترسی مناسب به پزشک را تشکیل میدهد. درحال حاضر برای هر 10 هزار نفر 13 پزشک عمومی در کشور وجود دارد. این رقم در کشورهای پیشرفته حدود 300 تا 500 پزشک را شامل میشود. سرانه برخورداری از متخصصان، اختلاف فاحشی دارد؛ بهنحوی که بهازای هر 100 هزار نفر در کشور تنها 62 پزشک متخصص فعالیت دارد. در کشورهای اروپایی این آمار بین 250 تا 350 پزشک و برای کشورهای منطقه 143 پزشک بهازای هر 100 هزار نفر است. براساس آمار سال گذشته، 12 هزار نفر کمبود پزشک در کشور داریم.
عدم استقبال پزشکان برای ادامه تحصیل در برخی رشتههای پزشکی نیز در کاهش شمار این فعالان نقش داشته است. اکنون رشتههایی مانند متخصص کودکان، داخلی، بیهوشی و طباورژانس تقاضایی ندارد. برای مثال درحال حاضر تنها 7300 متخصص کودکان در کشور وجود دارد و تمایل پزشکان برای تحصیل در رشته تخصصی اطفال بسیار کمرنگ شده و براساس آمار، میزان فارغالتحصیلان این رشته تخصصی در کشور به زیر یک درصد رسیده است. همچنین گفته میشود بهازای هر 7 هزار زن در کشور تنها یک متخصص زنان وجود دارد و طبق نظر کارشناسان، علت 20 درصد مرگومیر مادران، عدم دسترسی به پزشک متخصص بهویژه در مناطق محروم است.
در این راستا، وضعیت درآمدی پزشکان از جمله عوامل مهم بیانگیزگی آنها برای ادامه تحصیل در رشته تخصصی بهشمار میرود؛ از همینروی است که در کشور با پدیده فعالیت پزشکان در حوزه زیبایی مواجه هستیم و حتی برخی متخصصان درخواست میکنند که با مدرک پایینتر یعنی پزشکی عمومی به کار خود ادامه دهند. در همین زمینه، طبق نظر مسئولان سازمان نظامپزشکی ایران 40 درصد پزشکان عمومی در کشور بهکاری غیر از طبابت مشغول هستند.
مهاجرت پزشکان
عامل مهاجرت پزشکان نیز یکی دیگر از دلایل کمبود پزشک را تشکیل میدهد. برخورداری از شرایط بهتر کار و زندگی در کنار فراهم کردن زمینه جذب پزشکان از سوی سایر کشورها، انگیزه مهاجرت آنها را تقویت میکند. طی دو سه سال اخیر بیش از 12 هزار پزشک و پرستار از ایران مهاجرت کردهاند. با وجود کاهش مهاجرت پزشکان و درخواست صدور گواهی عدم سوءپیشینه در سال 1403 و ابتدای 1404 به میزان 18 درصد در مقایسه با سال 1402 اما معضل کمبود پزشک همچنان برقرار است.
شمار محدود همراهسرا
درحال حاضر در شهر تهران 10 همراهسرا از سوی شهرداری با 550 نفر ظرفیت احداث شده است که بهرایگان در اختیار مردم گذاشته میشود. هرچند همین تعداد همراهسرا تا حدی میتواند مشکلات اتراق خانوادههای بیماران را برطرف کند، اما این تعداد اماکن برای پذیرش بیماران مسافر کافی نیست و ضرورت گسترش طرحهای مشابه وجود دارد. برای این منظور بیمارستانهایی که مساحت مناسب برای ساخت همراهسرا دارند، باید وارد عمل شوند و نسبت به احداث همراهسرا اقدام کنند. بازنگری در تعرفه دستمزد پزشکان برای ترغیب آنها برای ورود به رشتههای پزشکی مورد نیاز، توزیع مناسب پزشک در سطح کشور، تقویت زیرساختهای درمانی در شهرها و مناطق کمبرخوردار و تقویت انگیزه پزشکان برای ماندگاری در شهرها و روستاهای کوچک از جمله مواردی است که میتواند مرحمی بر درد بیماران برای دسترسی به درمان باشد.
مقابل بیمارستان شریعتی در میان همهمه و ازدحام تردد بیماران، مشاهده اتومبیلهای مستور با پارچه و حفاظ شیشه، حکایت از ایجاد فضایی امن و خصوصی برای اقامت همراهان بیمار از روی ناچاری دارد. هوای گرم تابستان بیداد میکند و برای خلاصی از گرما، درب برخی ماشینها باز است و عدهای دیگر به زیر سایه درختان کنار نهر آب که نمزده است، پناه بردهاند.
داخل یک اتومبیل آقایی مشغول خوردن نان و ماست است؛ نزدیکتر میروم و علت آمدنش را جویا میشوم؛ 10 روز پیش از استان خوزستان برای درمان پسرعمویش که دچار بیماری قلبیعروقی است، به تهران آمده و عین 10 روز را در مقابل بیمارستان داخل ماشین اتراق کرده است.
میپرسم؛ چرا تهران؟ مگر در خوزستان متخصص قلبوعروق نیست؟ پاسخ میدهد: «در استان ما دستگاه پیشرفته وجود ندارد و ممکن بود برای درمان قلب او نیاز باشد تا از بالون یا فنر استفاده شود و به همین دلیل به تهران آمدیم تا مشکلی برای درمان او بهوجود نیاید.»
روند درمان را اینطور میگوید: «پسرعمویم جوان است و دکترها گفتهاند اول باید دارو مصرف کند و در صورتی که نتیجهبخش نشد، برای عمل مراجعه کند و همین پروسه درمان حدود 10 روز طول کشیده است.»
میپرسم 10 روز را چطور گذرانده است، در جواب میگوید: «بهسختی؛ دسترسی به حمام نداریم. به بیمارستان پیشنهاد دادم که از اتاقکهای سرویس بهداشتی، دو اتاقک را به حمام اختصاص دهند؛ اما در جواب گفتند که وسایل و شیرآلات حمام دزدیده میشود. در این مدت شاهد بودم که چهار پنج تا از چوبرختیهای سرویس بهداشتی را برداشتند؛ متأسفانه دزدی زیاد است و حتی از اینطور وسایل هم نمیگذرند.»
لابهلای گفتههایش غرق در افکارم میشوم؛ «اگر دردم یکی بودی، چه بودی» اما نمیخواهم رشته کلام او را قطع کنم؛ ادامه میدهد: «از مسئولان بیمارستان انتظار داریم که برای همراهان خوابگاه فراهم کنند. همراهان بیماران در سرما و گرما مقابل بیمارستانها اتراق میکنند. زمستان سال گذشته خواهرم را به بیمارستان رجایی آورده بودم؛ مجبور شدیم کنار بیمارستان اتراق کنیم و تا صبح از شدت سرما یخ زدیم. در طول اقامت مجبور میشدیم در کافهای بنشینیم و چیزی بخریم تا بتوانیم از فضای گرم آنجا استفاده کنیم در غیر این صورت باید در سرما میماندیم. تاکنون چندین بار بستگانم را از خوزستان به تهران آوردهام. کنار تخت بیماران حتی صندلی تاشو وجود ندارد تا همراهان بیمار استراحت کنند. اینبار هم برای درمان پسرعمویم 700 تا 800 کیلومتر رانندگی کردم تا به تهران برسیم و چرا نباید در استان ما امکانات درمانی مناسب فراهم نباشد؟»
او برخورد نامناسب برخی افراد را از دیگر مسائل همراهان بیان میکند: «تاکنون از چندین نفر توهین شنیدهام؛ میگویند شما شهرستانیها چرا اینجا میآیید. دیشب یک نفر سر پارک ماشین با من دعوا کرد و گفت شماها ماشینتان را جلوی بیمارستان پارک میکنید و جای پارک ما را میگیرید. اما نگهبان بیمارستان از من دفاع کرد و اجازه نداد دعوا ادامه یابد.» لحظهای خیره میماند و از پس نگاهش خشم و ناراحتی موج میزند. ادامه میدهد: «برخیها برای تحقیر ما از لفظ دهاتی استفاده میکنند. این شیوه برخورد بسیار زننده است و آنها باید بدانند ما هرچه که باشیم؛ ایرانی هستیم و نباید چنین برخوردهایی با ما شود.»
تأثر و تأسف تنها واژگانی بود که آن لحظه توانستم در مقابل سخنان او ابراز کنم؛ در شرایطی که همراهان با مسائلی مانند نگرانی از وضعیت حال بیمار، شرایط نامناسب اقامت زیر گرما و سرما، عدم دسترسی مناسب به امکانات بهداشتی، فشارهای مالی و بسیاری مسائل دیگر دستوپنجه نرم میکنند، حال باید آسیبهای روانی ناشی از بیفرهنگی برخیها را نیز متحمل شوند.
زیر همین درخت
کمی آنسوتر خانوادهای چهار نفره کنار زیر درختان و کنار جوی آب نشستهاند. نزدشان میروم و سر صحبت را باز میکنم؛ مادر خانواده دچار مشکلات مغزواعصاب شده و از استان ایلام برای درمان او راهی تهران شدهاند. شب قبل ساعت 2 نیمه شب به تهران رسیدهاند و در داخل چادر کنار پیادهرو، صبح را بهسر کردهاند. «جایی نداشتیم که برویم شب را همینجا اتراق کردیم»؛ اینها را پسرش میگوید و دخترش ادامه میدهد: «نتوانستیم درست بخوابیم بسیار خسته هستیم و جای مناسب اقامت نداریم.» بیمار توسط پزشک معاینه شده و دستورات آزمایش و عکسبرداری برای او صادر کرده است.
دامادش میگوید: «امروز برمیگردیم؛ اما شنبه دوباره باید به تهران بیاییم؛ همینجا و زیر همین درخت.» دلیل آمدنشان به تهران را جویا میشوم؛ میگویند: «در استان ما امکانات درمانی بسیار ضعیف است؛ ایلام جزو استانهای کمبرخوردار محسوب میشود و رسیدگی به مشکلات آن خیلی ضعیف است. چرا نباید متخصص خوب داشته باشیم که مجبور شویم برای دوا و درمان به تهران بیاییم.» میپرسم با چه مسائلی مواجه هستید، پسرش میگوید: «از کجا شروع کنم؛ از خستگی و کوفتگی تا دوا و درمان بیماران، از بعد مسافت تا تعرفههای پزشکی سرسامآور درمان. از دوندگیهای زیاد و بینتیجه. همهاش مشکلات است. در مهران، نقطه صفر مرزی زندگی میکنیم و خدمتگزار زائران هستیم؛ اما اینجا غریبنواز نیستند و برای همراهان بیمار امکانات مناسبی وجود ندارد.» بهنظرم رسید به او بگویم غریبنوازی واژهای است که سالها در کلانشهر تهران بهدلیل مشکلات پیچیده اقتصادی و اجتماعی رنگ باخته است؛ اما نمیخواهم نمکپاش زخمهایش شوم.
میثم پسر 17 سالهای است که روی ویلچر نشسته است و پدر و مادرش او را همراهی میکنند. از چهار سالگی بهدلیل ابتلا به نوعی بیماری عصبی، قدرت راه رفتن خود را از دست داده است. یک مؤسسه خیریه هزینه درمان او را برعهده دارد و قرار است نوعی پلاتین در پایش قرار گیرد تا کمی وضعیت پاهایش بهبود یابد. هرچند شب را نزد بستگان خود بهسر بردهاند؛ اما برای دسترسی مناسب به پزشک مجبور شدهاند از استان سیستان و بلوچستان راهی تهران شوند.
علت کمبود پزشک
کلانشهر تهران از زمانهای گذشته تاکنون همواره بهعنوان مدینه فاضله درمان در کشور شناخته میشود. تمرکز تجهیزات و امکانات درمانی پیشرفته در این شهر و وجود متخصصان رشتههای گوناگون شرایطی را بهوجود آورده که سایر ساکنان شهرها و روستاها برای دسترسی مناسب به درمان به پایتخت مراجعه میکنند. این درحالی است که بسیاری از استانها و شهرهای کشور؛ بهویژه مناطق محروم با کمبود امکانات درمانی مواجهاند.
عدم استقبال پزشکان برای اقامت در شهرها بهویژه روستاها از جمله مهمترین عامل کمبود پزشک در این مناطق بهشمار میرود؛ بسیاری از پزشکان پس از سالها تحصیل و پشتسر گذاشتن مرارتهای کسب علم و دانش در رشتههای درمانی بهدنبال فرصت مناسب برای عرضه خدمات خود هستند. حال اینکه در برخی از شهرها، زیرساختهای مناسب اقتصادی، اجتماعی و رفاهی وجود ندارد و نبود امکانات اولیه زندگی، نبود شرایط مناسب آموزشی برای فرزندان و محدودیت دسترسی به خدمات درمانی تخصصی از جمله مواردی است که انگیزه آنها را برای فعالیت در این مناطق کاهش میدهد.
اکنون کمبود پزشک در برخی شهرها و مناطق دامن دانشگاههای علومپزشکی را نیز گرفته و این مراکز با استفاده از پزشکان طرحی و افزایش دستمزد آنها برای حفظ نیروهای درمانی در مناطق محروم تلاش میکنند؛ بهنحوی که طی سالهای اخیر حق مقیمی و ماندگاری پزشکان در مناطق محروم تا 5 برابر افزایش یافته است. با تمامی این تمهیدات، آمارهای توزیع پزشک نشان میدهد 45 درصد از پزشکان متخصص در شهر تهران فعالیت دارند که تنها 11 درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهد؛ در نتیجه در 50 درصد مناطق کشور، سرانه پزشک کمتر از 38 پزشک بهازای هر 100 هزار نفر است.
کمبود پزشک
علاوه بر توزیع نامناسب، کمبود درمانگران از دیگر عوامل عدم دسترسی مناسب به پزشک را تشکیل میدهد. درحال حاضر برای هر 10 هزار نفر 13 پزشک عمومی در کشور وجود دارد. این رقم در کشورهای پیشرفته حدود 300 تا 500 پزشک را شامل میشود. سرانه برخورداری از متخصصان، اختلاف فاحشی دارد؛ بهنحوی که بهازای هر 100 هزار نفر در کشور تنها 62 پزشک متخصص فعالیت دارد. در کشورهای اروپایی این آمار بین 250 تا 350 پزشک و برای کشورهای منطقه 143 پزشک بهازای هر 100 هزار نفر است. براساس آمار سال گذشته، 12 هزار نفر کمبود پزشک در کشور داریم.
عدم استقبال پزشکان برای ادامه تحصیل در برخی رشتههای پزشکی نیز در کاهش شمار این فعالان نقش داشته است. اکنون رشتههایی مانند متخصص کودکان، داخلی، بیهوشی و طباورژانس تقاضایی ندارد. برای مثال درحال حاضر تنها 7300 متخصص کودکان در کشور وجود دارد و تمایل پزشکان برای تحصیل در رشته تخصصی اطفال بسیار کمرنگ شده و براساس آمار، میزان فارغالتحصیلان این رشته تخصصی در کشور به زیر یک درصد رسیده است. همچنین گفته میشود بهازای هر 7 هزار زن در کشور تنها یک متخصص زنان وجود دارد و طبق نظر کارشناسان، علت 20 درصد مرگومیر مادران، عدم دسترسی به پزشک متخصص بهویژه در مناطق محروم است.
در این راستا، وضعیت درآمدی پزشکان از جمله عوامل مهم بیانگیزگی آنها برای ادامه تحصیل در رشته تخصصی بهشمار میرود؛ از همینروی است که در کشور با پدیده فعالیت پزشکان در حوزه زیبایی مواجه هستیم و حتی برخی متخصصان درخواست میکنند که با مدرک پایینتر یعنی پزشکی عمومی به کار خود ادامه دهند. در همین زمینه، طبق نظر مسئولان سازمان نظامپزشکی ایران 40 درصد پزشکان عمومی در کشور بهکاری غیر از طبابت مشغول هستند.
مهاجرت پزشکان
عامل مهاجرت پزشکان نیز یکی دیگر از دلایل کمبود پزشک را تشکیل میدهد. برخورداری از شرایط بهتر کار و زندگی در کنار فراهم کردن زمینه جذب پزشکان از سوی سایر کشورها، انگیزه مهاجرت آنها را تقویت میکند. طی دو سه سال اخیر بیش از 12 هزار پزشک و پرستار از ایران مهاجرت کردهاند. با وجود کاهش مهاجرت پزشکان و درخواست صدور گواهی عدم سوءپیشینه در سال 1403 و ابتدای 1404 به میزان 18 درصد در مقایسه با سال 1402 اما معضل کمبود پزشک همچنان برقرار است.
شمار محدود همراهسرا
درحال حاضر در شهر تهران 10 همراهسرا از سوی شهرداری با 550 نفر ظرفیت احداث شده است که بهرایگان در اختیار مردم گذاشته میشود. هرچند همین تعداد همراهسرا تا حدی میتواند مشکلات اتراق خانوادههای بیماران را برطرف کند، اما این تعداد اماکن برای پذیرش بیماران مسافر کافی نیست و ضرورت گسترش طرحهای مشابه وجود دارد. برای این منظور بیمارستانهایی که مساحت مناسب برای ساخت همراهسرا دارند، باید وارد عمل شوند و نسبت به احداث همراهسرا اقدام کنند. بازنگری در تعرفه دستمزد پزشکان برای ترغیب آنها برای ورود به رشتههای پزشکی مورد نیاز، توزیع مناسب پزشک در سطح کشور، تقویت زیرساختهای درمانی در شهرها و مناطق کمبرخوردار و تقویت انگیزه پزشکان برای ماندگاری در شهرها و روستاهای کوچک از جمله مواردی است که میتواند مرحمی بر درد بیماران برای دسترسی به درمان باشد.
ارسال دیدگاه