انحصار فناوری  و تهدید دموکراسی

انحصار فناوری  و تهدید دموکراسی


ایدئولوژی لیبرالیسم شرکتی که بیش از یک سده پیش برای درهم‌ شکستن مرزهای ملی به نفع تجارت جهانی زاده شد، اکنون در امپراتوری‌های دیجیتال سیلیکون‌ولی به اوج خود رسیده است. این غول‌های فناوری، با ثروتی بی‌حد و قدرتی هم‌سنگ دولت‌ها، نه‌تنها اقتصاد، بلکه مفهوم حاکمیت و دموکراسی را به چالش کشیده‌اند. پرسش این است: آیا این مسیر را آگاهانه برگزیده‌ایم یا نادانسته به آن کشیده شده‌ایم؟
مدافعان این نظم نوین با شعارهای «بازار آزاد»، «نوآوری» و «جهانی‌شدن ناگزیر»، هر انتقادی را تلاشی برای بازگشت به عقب می‌خوانند. اما این استدلال‌ها در برابر واقعیت رنگ می‌بازند. کدام بازار آزاد به شرکتی اجازه می‌دهد ۹۰ درصد بازار را قبضه کند و سپس رقبای نوپا را خفه سازد؟ کدام نوآوری در خرید استارت‌آپ‌ها برای حذف تهدید نهفته است؟ غول‌های فناوری، بزرگ‌ترین دشمنان رقابت واقعی‌اند. آن‌ها پس از فتح قله، پل‌های پشت سر را ویران کرده‌اند تا هیچ‌کس راهشان را نپیماید. با انحصار، رانت‌های کلان از اقتصاد می‌مکند؛ بی‌آنکه ارزشی درخور بیافرینند. با فرار مالیاتی، از تأمین خدمات عمومی شانه خالی می‌کنند و بار را بر دوش مردم و کسب‌وکارهای کوچک می‌گذارند. این بازار آزاد نیست؛ بازی‌ای دستکاری‌شده است.
مسئله، نزاع بر سر حاکمیت است: چه کسی قواعد را وضع کند؟ شهروندان از طریق نمایندگان منتخب در نظام دموکراتیک، یا مدیران شرکت‌های چندملیتی که تنها به سهامداران پاسخگويند؟ وقتی اپل برای ورود به بازار چین، حریم خصوصی کاربران را به دولت اقتدارگرا می‌سپارد، این تصمیم تجاری نیست؛ عملی سیاسی است که ارزش‌های دموکراتیک را تضعیف می‌کند. وقتی فیسبوک ارز خصوصی جهانی راه می‌اندازد، این نوآوری مالی نیست؛ تلاشی است برای ربودن اختیار سیاست پولی از دولت‌ها.
نباید فریب راه‌حل‌های فریبنده این نخبگان را خورد. درآمد پایه جهانی که در سیلیکون‌ولی پرطرفدار است، در بهترین حالت مُسکن و در بدترین حالت رشوه‌ای برای پذیرش نظم جدید است. این طرح به جای توانمندسازی کارگران و بازگرداندن کرامتشان، آن‌ها را به سیستمی که بی‌کارشان کرده وابسته می‌کند. هدف نباید خلق رعیت دیجیتال متکی به صدقه فناوری باشد؛ باید اقتصادی بازسازی شود که کار شریف، فرصت پیشرفت و طبقه متوسط قدرتمند در مرکز آن باشد.
چه باید کرد؟ نخست، احیای بی‌امان قوانین ضد انحصار. شرکت‌هایی که با خرید رقبا و رفتارهای غارتگرانه بازار را تسخیر کرده‌اند، باید با خطر تجزیه روبه‌رو شوند. این کار را با غول‌های نفتی و مخابراتی کرده‌ایم و امروز هم می‌توانیم. دوم، باید اجماع دهه‌ها درباره تجارت آزاد به هر قیمتی را بازنگری کنیم. سیاست اقتصادی باید رفاه شهروندان، امنیت زنجیره‌های تأمین و حفظ صنعت ملی را در اولویت قرار دهد؛ نه سود شرکت‌ها. این انزواگرایی نیست؛ اقتصاد استراتژیک است. سرانجام، باید حاکمیت دیجیتال را بازپس گیریم. شرکت‌هایی که از بازار ما سود می‌برند، باید مالیات عادلانه بپردازند و به قوانین حریم خصوصی، رقابت و امنیت داده‌ها پایبند باشند. عصر بهشت‌های مالیاتی باید پایان یابد.
انتخاب روشن است: یا امپراتوری‌های نامرئی آینده را بدون پاسخگویی شکل دهند، یا قدرت را به شهروندان و نهادهای منتخبشان بازگردانیم. این نبردی برای روح سده بیست‌ویکم است و نمی‌توانیم بی‌تفاوت بمانیم.
ارسال دیدگاه
ضمیمه
ضمیمه